ساعت 9 شب اوایل تیر امسال مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از کشف جسد زن جوانی در حاشیه خیابان وکیل آباد مشهد خبر داد.

به دنبال این تماس، قاضی کشیک جنایی و تیم بررسی صحنه جرم وارد عمل شدند. پس از بررسی‌های مقدماتی اعلام کردند زن جوان خفه شده است.در بررسی کیف زن جوان نیز هویتش شناسایی شد.
 
پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، خانواده سهیلا به اداره آگاهی فراخوانده شدند، آنها که از شنیدن خبر قتل دخترشان شوکه شده بودند گفتند: او مهندس عمران و مدیر عامل شرکت عمرانی است.
 
در ادامه تحقیقات پلیسی نیز مشخص شد، مقتول آخرین بار همراه رئیس هیأت مدیره شرکت که دانشجوی دکترای رشته مدیریت است برای بازدید یک ساختمان درحال ساخت از دفتر خارج شده بودند.
 
با این اطلاعات مأموران بلافاصله سراغ مهرداد، 27 ساله - رئیس هیأت مدیره شرکت رفتند. او که وانمود می‌کرد از شنیدن این خبر شوکه شده است به بازپرس سید جواد حسینی گفت: من و مدیر عامل شرکت پس از بازدید برگشتیم و او را در نزدیکی خانه‌شان پیاده کردم.
 
حدود ساعت 5/8 شب بود که از هم جدا شدیم و دیگر از او خبری ندارم.از آنجا که تنها مظنون پرونده مدعی بود آخرین بار مقتول را ساعت حدود 5 /8 دیده است و جسد حدود ساعت 9 شب پیدا شده بود، احتمال جنایت به دست فرد دیگری رد شد.
 
به همین دلیل بازپرس حسینی دستور بازداشت وی را برای بررسی صحت و سقم اظهاراتش صادر کرد.
 
از سوی دیگر، بازپرس جنایی که به دنبال کشف سرنخی برای افشای جنایت هولناک بود؛ بلافاصله به بررسی دوربین‌های مداربسته اطراف محل جنایت پرداخت، این درحالی بود که بازبینی دوربین‌ها، ادعاهای مرد جوان را تأیید نمی‌کرد.
 
به همین دلیل بار دیگر تحقیقات تخصصی درحضور بازپرس آغاز شد. این بار مرد جوان زمانی که با مدارک علمی تیم جنایی روبه‌رو شد به ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد:« من قصد داشتم به مناسبت سالگرد ازدواج‌مان مراسمی برگزار کنم اما برای این کار پول کافی نداشتم به‌ همین‌ دلیل روز حادثه هنگام بازگشت از بازدید، موضوع را با سهیلا در میان گذاشتم تا بلکه بتوانم از شرکت پول بگیرم اما او بشدت مخالفت کرد؛ بعد هم گفت مشکلات مالی من عامل ورشکستگی شرکت خواهد شد.
 
او حتی تهدید کرد اگر به این روند ادامه دهم استعفا می‌دهد و سرمایه‌اش را از شرکت خارج می‌کند.
 
اگر او این کار را می کرد من هم بشدت متضرر می‌شدم به‌همین‌ دلیل چاره‌ای نداشتم جز اینکه به طورموقت سکوت کنم.»
 
او ادامه داد: آن شب بعد از طی مسافتی سهیلا از من خواست خودرو را متوقف کنم تا درباره این مسأله حرف بزنیم و موضوع را تمام کنیم،اما هنگام گفت‌وگو بشدت عصبانی شدم و ناگهان شالی را که او بر سر داشت دور گردنش پیچیدم و فشار دادم بعد هم او از حال رفت.
 
فکر کردم بی‌هوش شده است بنابراین او را از ماشین بیرون انداختم و فرار کردم ولی چند دقیقه بعد و در اوج نگرانی برای اینکه بفهمم چه اتفاقی افتاده دوباره به همان محل برگشتم.
 
اما این دفعه مطمئن شدم سهیلا فوت شده است به‌همین‌دلیل به‌سرعت صحنه را ترک کردم و به خانه رفتم. درباره اتفاقی که افتاده بود حرفی به همسرم نزدم و صبح روز بعد طبق روال معمول به محل کارم رفتم.

من فکر می‌کردم سرنخی از خودم به جا نگذاشته‌ام و هرگز تصور نمی‌کردم دستم رو شود اما افسوس...با اعتراف‌های متهم جوان به قتل درحضور بازپرس جنایی او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و بعد هم روانه زندان شد.