وقتی نمایندگان در مجلس رفتارهای خشن و نامتعارفی از خود نشان می‌دهند یا زمانی که صدا و سیما و رسانه ملی از پخش صحنه‌های خشن ابایی ندارد و این برنامه‌ها را در ساعتی پخش می‌کند که حتی کودکان تماشاگر برنامه‌ها هستند، وقتی والدین به راحتی فرزندان خود را تحقیر می‌کنند و رفتار تندی نسبت به آنها دارند، وقتی در اداره‌ها و نهادهای مختلف اجتماعی شاهد رفتارهای زننده روسا با زیردستان و کارمندان یا رفتار نامناسب مسوولان با ارباب رجوع هستیم و بسیاری دیگر از این نمونه ها که بیان آن چندان ضرورتی ندارد، چرا که کم و بیش روزانه به طرق مختلف با آن مواجه می شویم، به راستی از چنین جامعه‌ای چه چیزی جز خشونت بیشتر می‌توان داشت؟ خشونتی که در سراسر جامعه ریشه می‌دواند و دودش به چشم همه مردم و آحاد اجتماع می‌رود.

بر اساس تحقیقات جامعه‌شناسانه و مطالعاتی که در این سال‌ها در حوزه روانشناسی اجتماعی صورت گرفته، ریشه رفتارهای خشن حتی به دوران جنینی باز می‌گردد. به طوریکه براساس تحقیقات مشخص شده است که استرس‌ها و عصبانیت‌های مادر در دوران بارداری نه تنها می‌تواند تاثیرات جسمی روی جنین بر جا بگذارد، بلکه روی خلق و خو و سلامت روان او هم در بلند مدت اثرگذار خواهد بود. 

بعد از تولد نیز نحوه شیردهی و برخورد مادر با نوزاد بسیار مهم است. در تحقیقی که در این زمینه صورت گرفته، مشخص شده است همه مردم یک قبیله در منطقه اقیانوسیه افرادی آرام و صلح‌جو هستند؛ درحالیکه مردم قبیله همجوار به شدت افراد تندخو و عصبی هستند. جالب است بدانید یکی از ویژگی‌های قبیله نخست این است که مادران در این قبیله در کمال آرامش و به مدت طولانی به فرزندان خود شیر می‌دهند؛ در حالیکه در قبیله دوم، مادرها خیلی کم و با بی‌حوصلگی و عصبانیت به بچه‌هایشان شیر می‌دهند که نتیجه مستقیم چنین رفتاری از جانب مادران به وجود آمدن و تربیت نسلی خشن و کاملا ناآرام است.

متاسفانه در بین مادران ایرانی هم در موارد زیادی شاهد بروز رفتارهای تند و همچنین بی‌حوصلگی مادرها نسبت به فرزندانشان هستیم. اما متاسفانه همه داستان به همین جا ختم نمی‌شود و بعد از خانواده به مدرسه و سپس جامعه می‌رسیم. متاسفانه در کشور ما شادی و خنده دو مقوله فراموش شده هستند که اغلب به آنها توجهی نمی‌شود یا توجه‌ها جدی و کافی نیست. موسیقی پاپ و رپ و هیپ پاپ در بین جوانان رواج دارد و طرفداران فراوانی نیز پیدا کرده است، در حالیکه این موسیقی‌ها هیچ کدام نه تنها نواهایی آرامش‌بخش نیستند بلکه به خودی خود خشن و مخرب هم محسوب می‌شوند. از سوی دیگر بیکاری، تورم و مشکلات فراوان اقتصادی، همه و همه جامعه امروز ما را به سوی خشونت بیشتر سوق می‌دهد.

می‌توان گفت که جامعه ما تا حدودی جامعه‌ای متعصب است و متاسفانه دستاورد این تعصب‌ها نیز چیزی جز افزایش خشونت نخواهد بود. در واقع وقتی فردی حساسیت بیش از حد و زیادی روی فردی دیگر داشته باشد، زود عصبانی می‌شود ‌و گاهی دست به اعمالی بسیار خشن می‌زند. به همین دلیل هم هست که پدرها و برادرها در ایران معمولا به خودشان اجازه می‌دهند رفتارهای خشنی نسبت به دخترها و خواهرهایشان داشته باشند و به نوعی می‌توان گفت که مردهای ما نسبت به همسر خود حس تملک دارند.

در اندونزی قبیله‌ای به نام بالی وجود دارد، قبیله‌ای که هیچ کس در آن عصبانی نمی‌شود ‌و مردمش بسیار آرام هستند و آستانه تحملشان خیلی بالاست. علتش هم این است که این مردم از همان ابتدا اینگونه تربیت می‌شوند و خشم و عصبانیت و پرخاشگری و... هیچ جایی در فرهنگ و آموزش‌های آنها از دوران کودکی تا بزرگسالی ندارد. از سوی دیگر، باید این مساله را نیز در نظر گرفت که وقتی خواسته‌های خانواده و جامعه یک دست و هماهنگ است، این مساله باعث می‌شود که افراد در برهه‌ها و موقعیت‌های مختلف زندگیشان دچار تضاد و تعارض نشوند؛ در حالیکه در کشور ما برعکس این موضوع وجود دارد. یعنی فرد در خانواده یکسری ارزش‌ها ‌را دارد ولی جامعه برای خودش ارزش‌های دیگری دارد و مدرسه هم ارزش های متفاوتی؛ این تعارض‌ها واقعا چه نتیجه‌ای جز رواج خشونت خواهد داشت؟

جامعه مصلحت‌گرا که در آن هر فردی فقط به دنبال سود و منفعت خودش است و روابط معنوی در آن کمتر معنا دارد و انسان‌ها مانند ربات‌هایی متحرک از کنار یکدیگر رد می‌شوند، دستاوردی جز خشم بیشتر و افزایش خشونت نخواهد داشت. ارمغان شهرنشینی، افزایش خشونت است. مردم بخصوص در شهرهای بزرگ مدام در حال مسابقه هستند و زندگی جریان بسیار تند و استرس‌آوری دارد. بنابراین آستانه تحمل مردم هم روز به روز کمتر می‌شود و هم به تبع آن خشونت افزایش پیدا می‌کند.

همه عوامل یاد شده ما را به سمت داشتن جامعه ای ‌خشن‌تر سوق می‌دهد و متاسفانه بعد از مدتی خشونت به عنوان بخشی از زندگی مردم پذیرفته می‌شود تا جایی که بعد از مدتی قبح آن کمتر می‌شود و رفتارهای خشن در جامعه  به امری عادی بدل می‌گردند.

پس باید تا اوضاع بدتر از این نشده فکری به حال این جامعه خشمگین کرد. خشم را باید در خانواده، سپس مراکز آموزشی و جامعه کنترل کرد و برای دستیابی به این مهم نه تنها لازم است، همه افراد بار دیگر در رفتار خود بازنگری داشته باشند بلکه مسئولان هم باید نگاهی دوباره به سیاست‌های خود داشته باشند. جوانی که با دو فوق لیسانس هنوز بیکار است چطور می‌تواند خوشحال و شاد و خندان به افق آینده بنگرد و خانواده‌اش چطور می‌توانند از شرایطی که به آنها تحمیل شده عصبانی نباشند؟ و چه حکیمانه گفته است حضرت مولانا: جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو/گر نخواهی کبر را رو بی تکبر خاک شو/ خشم هرگز برنخیزد جز ز کبر و ما و من /هر دو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو....

یادمان باشد بیکاری، مادر همه فسادهاست و خشم یکی از نیرومند ترین هیجان هاست؛ همچون انباری از باروت که ممکن است با یک جرقه منفجر گردد. فراموش نکنیم که اگر شادی را در جامعه بکشیم راه را برای رواج خشونت و ناهنجاری‌ها در جامعه هموار کرده‌ایم. 

منبع: نشریه میراث جرون استان هرمزگان