پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- «دکتر حسین باهر» استاد دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی اختصاصی برای «پارس» در واکاوی علل افزایش آمار طلاق و شکاف های اجتماعی نوشت:

به طور کلی تحولات چهارگانه ای که در جامعه منجر به ایجاد شکاف می شوند، در زمینه های مختلفی سر باز می کنند. این شکاف ها عبارت اند از: شکاف فقر و غنا، شکاف بین سنت و مدرنیته، شکاف بین فرد و جامعه و شکاف بین دولت و ملت. این شکاف های چهارگانه در ارکان جامعه به وجود آمده است و بالتبع در همه جا سر باز می کند. به عنوان نمونه بداخلاق تر شدن مردم، ازدیاد اختلاف و ارتشا و افزایش فساد و فحشا از جمله معضلاتی است که در جامعه سر باز کرده است. طلاق نیز یکی از مهم ترین مشکلاتی است که طبق آمار رسمی از هر چهار ازدواج، یک مورد به طلاق می انجامد. این آمار حتی در مناطقی مانند شمال تهران به یک طلاق از هر دو ازدواج رسیده است.

از جمله علل عمده طلاق ها می توان به این موارد زیر اشاره کرد:

اولا، بالا رفتن سطح توقعات خانم ها که از تحصیلات بالاتری برخوردار و عمدتا مشغول به کار هستند. 

ثانیا، پایین آمدن توفیقات پسرها از نظر سواد و درآمد. بنابراین فاصله  توقعات دخترها و پسرها مساله بسیار مهمی است که موجب ناسازگاری و طلاق می شود. مهم تر از همه این مساله است که اصلا ازدواجی صورت نمی گیرد؛ به گونه ای هم اکنون روند ازدواج ها بسیار کند شده است. به عبارت دیگر همان گونه که روند طلاق ها تند شده است، بالعکس روند ازدوج ها کند شده است؛ یعنی ازدواجی صورت نمی گیرد که به داستان یک چهارم آمار طلاق ها در شهرستان ها و دوچهارم این آمار در تهران منتهی شود. این امر مساله-ای است که زعمای قوم بایستی درباره آن چاره اندیشی کنند. صرفا چاره ی ارائه شده از سوی محافل آکادمیک برای حل این معضل سازنده نیست بلکه این موضوع یک بسیج ملی و همت متعالی می طلبد که همگان دست به کار شوند و پیرامون این موضوع آسیب شناسی صورت پذیرد.

با این حال پیش بینی می شود که هشتاد درصد این مشکلات ناشی از شرایط اقتصادی و تنها بیست درصد ناشی از مسائل فرهنگی است. به عبارت دیگر مشکلات موجود در این حوزه صرفا ناشی از تاثیرات فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و امثال آن نیست بلکه وضعیت نامناسب اقتصادی مهم ترین مساله تاثیرگذار در موضوع ازدواج و طلاق به شمار می رود. در حقیقت کسی نمی تواند از عهده مسئولیت خویش برآید و پذیرفتن مسئولیت شخص دیگری مساله بسیار سختی قلمداد می شود؛ مگر این که در این بین خانواده ها همکاری کنند اما همکاری خانواده ها نیز مساوی با مداخلات آن ها محسوب می شود. بنابراین این مساله یک معادله چند مجهولی را شکل می دهد.

در مجموع می توان بیان کرد که دو مشکل عمده در زمینه ازدواج و طلاق متصور است؛ اولا، مشکلات اقتصادی در این ماجرا دخیل هستند که شرایط به ویژه برای جوانان سخت تر شده است. به گونه ای که امکان اشتغال برای آن ها چندان فراهم نیست و کسانی که امکاناتی برای ایجاد شغل در اختیار داشته باشند، مداخلاتی بر آن وارد می شود. دومین مساله هم پایین آمدن مسئولیت پذیری و راحت تر شدن آزادگردی است؛ لذا کسی زیر بار مسئولیت نمی رود و افرادی که مسئولیتی را پذیرفته اند، به راحتی شانه خالی می کنند. بنابراین این امر نیازمند به یک توجه و عزم ملی است. وزارت ورزش و جوانان و سازمان-هایی که در امر ازدواج جوانان دخیل هستند، می توانند با استفاده از تجمیع اندیشمندان و فرهیختگان مساله مذکور را مورد بررسی و موشکافی قرار دهند تا این که این مساله به صورت ریشه ای مورد بحث قرار گیرد و راه حل های ممکن برای این قضیه ارائه شود.

مساله ارتقای سطح فرهنگی و بالا رفتن عرفان معنوی مردم نیز از جمله مسائلی است که می توانند به مساله حاضر کمک کنند اما زمانی که فرد از پذیرفتن مسئولیت امتناع ورزد که این امر مخصوصا از طرف پسرها روی می دهد، دختران نیز نمی توانند یک طرفه این شرایط را تحمل کنند؛ لذا بعضا به طبل بی عاری می زنند و به جای اندیشه زندگی، به دنبال شغل و درآمد سوق داده می شوند. به عنوان نمونه به تازگی ازدواج استیجاری در حال رواج پیدا کردن است که به دنباله مسائل گفته شده ایجاد می شود.

گفتنی است که به غیر از مسائل اقتصادی و مسئولیت پذیری که مهم ترین علل طلاق به شمار می آیند، می توان به علل فرعی دیگری از جمله تنوع طلبی و نرفتن به زیر بار تعهدات اخلاقی عرفانی نیز اشاره کرد که منجر به ایجاد مشکلاتی در حوزه ازدواج و طلاق شده است. بنابراین از یک طرف فشار اقتصادی و اجتماعی و از طرف دیگر فقدان قاعده های اخلاقی و عرفانی همانند یک قیچی در حال برش ایجاد کردن در مساله ازدواج است.