پارس: آرامش دارای کارکردهای متفاوتی است. در بحث روان؛ آرامش معنی سکون ندارد بلکه به معنای شروع مقدسی است برای رسیدن به تعالی. آرامش در اینجا، در حکم سکوی پرشی است برای ترقی و اوج خواهی مقدمه پرتابی است به سوی شادابی، رشد، زیبایی و طراوت. آرامش در مبحث روان، شروع خوبی ها، محبت ها، دوستی ها و عشق و علاقه است. در اینجا وقتی می گوییم آرامش داریم یعنی هیچ دغدغه ای نداریم یعنی مانعی وجود ندارد که ما را زمین گیر، اسیر، محبوس و ناراحت کند.

در واقع همه حصارها از ما جدا شده و ما به آرامش رسیده ایم. آرامش در بعد روان همچون باز شدن دری است به سمت ترقی، تعالی و پیشرفت.

 

آرامش در زندگی

محاوره، یکی از اساسی ترین حوزه های تولید و ترویج آرامش است. ما می توانیم با ادا کردن صحیح کلمات و همچنین با به کار بردن نوع کلمات شایسته و سزاوار، آرامش را در جامعه پیرامون مان کم و زیاد کنیم. نحوه بیان ما، هم می تواند شیرین، جذاب و دلنشین باشد و هم می تواند تلخ و گزنده باشد. بستگی به این دارد که شما کدام یک را انتخاب می کنید. کلام، نحوه بیان و انتخاب نوع کلمات، دنیایی از تحول و دگرگونی را در زندگی ما به وجود می آورد. نحوه کلام ما با خانواده، همسر، پدر و مادر، فرزند، خواهر و برادر، فامیل و… در شکل گیری ارتباطی سازنده و مفید، غیر قابل انکار است.

در محیط کار، تنها یک کلام ناآرام، می تواند روح شما را مخدوش و ذهن شما را مشوش کند و به همان نسبت هم از میزان کارآیی و بازدهی مثبت شما در آن روز می کاهد. انسان ناآرام، همانطور که خودش در مرز نابودی و ویرانی است، دیگران را هم گرفتار می کند. او با کمترین بهانه ای مشکل ایجاد می کند و سوهان روح و روان خودش و اطرافیانش می شود. در قرآن آمده است: یا ایتها النفس مطمئنه… منظور نفسی است که هیچ درگیری ای ندارد؛ نفسی که آزاد است، انسانی که همه ابعاد وجودی اش را خوبی فرا گرفته است و ذره ای ناپاکی و بدی در آن وجود ندارد؛ انسانی که پاک، خالص، مفید، زیبا، جذاب و مهربان است. این فرد در روابطش با همسر، فرزند اقوام و در روابط اجتماعی و معنوی اش کاملاً موجه و زیباست. رسیدن به چنین مرتبه ای، بدون شک آرزوی تمام انسان هاست و این همان آرامشی است که باید به دست آورد و ترویجش داد.

 

ظاهر انسان، اوج زیبایی هاست

همیشه گل، درخت، بهار، آبشار، دریا، ساحل، باران، پروانه و… نماد زیبایی بوده اند اما جذاب ترین و زیباترین جلوه زیبایی خدادادی، ظاهر انسان هاست. هیچ منظره ای زیباتر از ظاهر و صورت انسان، آفریده نشده است و تمام زیبایی ها را معمولاً با زیبایی ظاهر انسان مقایسه می کنند و می سنجند. می گویند قرص ماه زیباست اما همین ماه، صفتی است برای صورت انسان. وقتی می گوییم: روی ماه، ابروی کمان، گیسوی کمند و… همه زیبایی هایی است که برای ظاهر انسان آورده می شود. اما در ظاهر انسان هم دو حوزه، در خلق زیبایی ها از همه تاثیرگذارتر و مهمتر است؛ یکی چشم است و دیگری لب.

کسی که همیشه خنده بر لب دارد را در نظر بگیرید. با تماشای صورت او چه حسی به شما دست می دهد؟ و در مقابل، کسی که همیشه به قول معروف « لب و لوچه اش آویزان است» ، به قول قدیمی ها مثل آیینه دق می ماند. یعنی با نگاه کردن به چهره این فرد، تمام غم و غصه ها به سراغ مان می آید و آرامش از بقچه دل مان رخت می بندد.

انسان های آرام؛ نگاه مهربان، کلام شاد و لبان متبسم دارند و در مقابل افرادی که مضطرب و نگران هستند و سینه ای ناآرام دارند، چهره ای عبوس و گرفته دارند و نگاه شان هیچ رنگ و بویی از حس آرامش ندارد!

در واقع لبان شان با خنده ناآشناست. انسان هایی که می خواهند آرامش را ترویج کنند همیشه از این صفات ظاهری فراری هستند، چهره شان گرفته نیست و پیام شان تلخ و آزاردهنده نیست. زن و شوهری را در نظر بگیرید که همیشه چهره ای شاد و متبسم دارند، این زوج به هم نیرو می دهند و آستانه تحمل شان در برابر مشکلات بسیار بالا خواهد رفت. زن و مردی آرام هستند که از نظر عاطفی از همسرشان اشباع شده باشند. در حوزه آرامش، باید پیام نگاه مان را کنترل کنیم، مبادا پیام نفرت، پیام انزوا، دوری و نفاق در آن باشد.

در نظر بگیرید که یک روز بارانی با لباسی مرتب عازم محل کارتان هستید. ناگهان یک راننده بی احتیاط با سرعت بالا از کنار شما رد می شود و تمامی گل و لای کف خیابان را روی لباس شما می پاشد. چه حسی به شما دست می دهد؟ مطمئناً نوع نگاه شما در آن لحظه تغییر می کند. اگر تا قبل از آن حادثه، نگاهی زیبا و مهربان داشتید، اما بعد از روبرو شدن با رفتار آن راننده، نگاه تان پر از کینه و نفرت می شود. تعداد متغیرهایی که در طول روز بر رفتار ما و نوع برخوردمان تاثیر می گذارد بسیار زیاد هستند اما آنچه مهم است نحوه برخورد ما با آن متغیرها و میزان تاثیر پذیرمان است.

چه حسی به شما دست می دهد وقتی در محیطی زندگی کنید که در آن، چهره های گرفته، افسرده و عبوس در مقابل چهره های شاد و خوشحال کم تر باشد؟ مهم این است که خود ما هستیم که هر دو نوع این محیط ها، نگاه ها و برخوردها را به وجود می آوریم. ما هستیم که می توانیم محیط زندگی مان را آلوده به تکبر، غرور، افسردگی، ناراحتی، کینه، خشم و… کنیم و باز خودمان هستیم که می توانیم شادی، مهربانی، محبت، گذشت، خوشحالی و… را مهمان محیط زندگی مان کنیم.

 

آرامش در کلام

مصداق واضح آرامش در کلام، بیان انسانی است که وابستگی ندارد. آزاده است، حق گوست، محبوبیت، دوستی و جذبه دارد. انسانی که صاحب این صفات است، به آرامش نزدیک است و در مقابل، فردی که با این اوصاف غریبه است، به همان میزان از آرامش دور است. انسانی را در نظر بگیرید که به دروغ گفتن عادت کرده است و هیچ ردپایی از صداقت و راستگویی در کلامش نیست. این فرد به مرور از چشم دیگران می افتد و اعتماد آنها از او سلب می شود در این معادله چه کسی منزوی می شود؟ خود انسان دروغگو! او نه تنها از نگاه دیگران، فاقد اعتبار است بلکه خودش هم تحت فشار و عذاب است چون همیشه نگران رو شدن دروغش و لو رفتن نزد دیگران است این انسان که تنها مانده است بیشترین ضرر را زمانی متحمل می شود که نیاز به کمک، حمایت و پشتیبانی دارد اما حداقل در همان حدی که خودش انتظار دارد هم مورد حمایت قرار نمی گیرد. این تنها نمونه کوچکی از عواقب دور شدن از صفات خوب و فاصله گرفتن از آرامش است.

 

در مقابل، فردی را در نظر بگیرید که به هر بهانه ای به دنبال این است که با اطرافیانش ارتباط برقرار کند. هر روز صبح وقتی از منزل خارج می شود با فروشنده، رفتگر شهرداری، همسایه، راننده تاکسی و حتی کسی که آدرسی از او می پرسد، سلام و علیک گرمی می کند. در نگاه دیگران، او چگونه انسانی است؟ مطمئناً همه نشانه های آرامش در او دیده می شود؛ صفا، پاکی، مهر و محبت، دوستی، مهربانی، خونگرمی، صداقت و… این فرد از همین برخوردهای کوچک برای شروع دوستی های بزرگ بهره می برد. این فرد نه تنها خودش به آرامش رسیده بلکه مروج و پخش کننده آرامش در بین اطرافیانش است. برای این فرد، زندگی زیباست و اینجاست که آرامش معنای دغدغه نداشتن را پیدا می کند. این فرد دغدغه فرار از دیگران، فاش شدن دروغی که گفته، بی اعتمادی و هزاران دغدغه دیگر را ندارد. لبخندی فردی که آرامش دارد، محاوره او و کلام و نگاهش مجسمه ای از زیبایی ها می شود و اینجاست که او به سمت تعالی و پیشرفت قدم بر می دارد. منشا تمام گرفتاری ها، مشکلات و بدبختی های بشر که مایه سلب آرامش شده است، همین کلام و نحوه گفتار است.

 

فردی را در نظر بگیرید که با شما صحبت می کند. اگر چه واژگانی که به کار می برد درست اما اما آنقدر تند و خشن صحبت می کند که شما احساس آرامش تان را از دست می دهید و مطمئناً حس پاسخ دادن هم از شما گرفته می شود. گاهی سلام و احوالپرسی هایمان آنقدر تند و خطاب گونه است که طرف مقابل احساس می کند به او توهین شده است. گاهی هم لحن بیان متکلم، به حدی زیبا و آرام است که اطرافیان دوست دارند در مقابل یک کلام او، چند جمله پاسخ دهند. به عبارتی حس اشتیاق در آنها زنده می شود. انسان ناآرام حتی سلام کردنش هم می تواند آزاردهنده باشد و رغبت دیگران برای جواب دادن به سلام او را هم سرکوب کند. باید توجه داشته باشید که لحن بیان شما نشان دهنده شخصیت شماست.

 

عصبانیت، بی احترامی، خشن بودن و ناآرامی درونی همچون ویروسی است که از طریق کلام، نمود بیرونی پیدا می کند و افراد به ذات درونی شما پی می برند. انسان آرام و غیر ملتهب و انسانی که کلامی زیبا و دلنشین دارد در برخورد با دیگران و جواب دادن به آنها به گونه ای برخورد می کند که تصویری زیبا از خودش به جای می گذارد. حتی زمانی که می خواهد در جواب دیگران « نه» بگوید طوری آن را ادا می کند که هیچ گونه کدورتی به وجود نمی آورد اما انسان ناآرام… لحن کلام تان را همچون عسلی شیرین کنید تا هم خودتان خوب بودن را تجربه کنید و هم آن را به دیگران انتقال دهید. اجازه ندهید که مروج ویروس آلاینده روح اطرافیان تان باشید.

 

منبع: آرامش/ دکتر قاسمی کبریا