به گزارش پارس به نقل از خراسانمرد جوان که موفق شده بود با حمایت و پشتیبانی های همسرش به قاضی دادگاه اثبات کند که پیشنهاد دوستی و ارتباط نامشروع، تنها پاپوشی است که یکی از مستخدمان شرکت برای او طرح ریزی کرده است، درحالی که دختر کوچکش را در آغوش می فشرد به تشریح ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و به مشاور کلانتری شهید نواب صفوی مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و پدرم همه درآمدش را برای درمان بیماری صعب العلاج مادرم هزینه می کرد. از همان دوران کودکی معنای عشق به همسر و زندگی با دسترنج خود را از پدرم آموخته بودم تا سن 16 سالگی خیلی از شغل ها را تجربه کردم تا این که از شاگردی خسته شدم و با یکی از دوستانم مغازه ای راه اندازی کردیم. در همین زمان بود که انتخاب همسر را به عهده خانواده ام گذاشتم چرا که می دانستم بزرگ ترها با تجربه ای که دارند در انتخاب همراه من برای یک زندگی مشترک اشتباه نمی کنند. پدرم همیشه می گفت عشق های احساسی و خیابانی دوامی نخواهد داشت چرا که اگر کوچک ترین مشکلی در زندگی به وجود بیاید آن احساس های عاشقانه هم از بین می رود این بود که پدر و مادرم نسیم را برای ازدواج من پیشنهاد کردند. او از بستگان دور ما و دختری با اخلاق بود.18ساله بودم که مراسم ازدواجمان برگزار شد و تلاش های من نیز برای کسب روزی حلال و درآمد بیشتر شدت گرفت. همزمان با تولد دخترم از شریک کاری ام جدا شدم و یک شرکت نصب دوربین های مدار بسته تاسیس کردم. با حمایت و تشویق های همسرم زندگی ام هر روز بیشتر رونق می گرفت و من طعم خوشبختی را حس می کردم اما روزی ماموران انتظامی به در منزلم آمدند و مقابل چشمان حیرت زده همسرم، دستبندهای آهنین را بر دستانم حلقه کردند. در کلانتری فهمیدم خانمی که در شرکتم کار می کرد به اتهام پیشنهاد دوستی و برقراری رابطه نامشروع از من شکایت کرده است و 2 نفر دیگر از همکارانش هم شهادت دادند. اصلا باورم نمی شد نمی دانستم چه چیزی باعث این تهمت ناروا شده است این درحالی بود که «نسیم» کنارم قرار گرفت و همه تلاشش را برای رفع این تهمت از من به کار گرفت او نه تنها به من بدبین نشد بلکه همه حرف هایم را صادقانه پذیرفت و با به دست آوردن اسنادی از این ماجرا بی گناهی مرا اثبات کرد. آن روز با اشاره یکی دیگر از مستخدمان شرکت متوجه شدم که آن زن و شاهدان دروغین به خاطر دریافت نکردن حقوق طی دو ماه گذشته و برای وصول طلب خودشان این نقشه را طرح کرده بودند. من هم بلافاصله با برادرم تماس گرفتم و با پرداخت حق و حقوق آن ها ماجرای تهمت ناروا نیز به پایان رسید. اما فهمیدم که انسان همواره باید در انتخاب شاگرد و همکار دقت کافی داشته باشد و از همه مهمتر این که برای ازدواج عاقلانه تصمیم بگیرد و عاشقانه زندگی کند...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی