به گزارش پارس به نقل ازخبرگزاری مهراحسان علیخانی با اشاره به نزدیک شدن به پایان ماه رمضان گفت: بیست و چند روز از تنفس ما در قلب ماه مبارک رمضان می‌گذرد و همیشه هم به همین صورت است. وقتی یک چیزی را تمرین می‌کنیم، وقتی قرار است به یک چیزی عادت کنیم، وقتی در یک فضایی نفس می‌کشیم که می‌تواند نرممان کند، تعمیرمان کند، شاید یک نگاه‌مان را اصلاح کند، شاید ذره‌ای منعطف و آگاه‌مان کند، یک ذره از آن حجم پر از حمله اظهار نظر و نسخه پیچیدن برای زندگی خلق الله و برای پرخاش به دیگران کمی آهسته‌تر و آرام‌تر شویم و ذره‌ای قرار بگیریم؛ بهترین فرصت برای تصمیمات جدید است. اگر قرار است تصمیمی بگیریم در شرایطی است که این نرم شدن حاصل شده و این انعطاف رخ داده و حالمان بهتر شده است و مهربان‌تر شدیم؛ می‌توانیم تصمیمات فوق‌العاده بگیریم، وقتش همین الان است. چند روز باقی مانده است. چرا که بعضی از ما تا آخر ماه مبارک رمضان کمی حالمان خوب می‌شود، و همه چیز عالی می‌شود، و وقتی ماه تمام می‌شود همه چیز یادمان می‌رود. انگار از طوفان که عبور می‌کنیم، و این کشتی که به ساحل می‌رسد و پهلو می‌گیریم همه چیز را فراموش می‌کنیم. اگر می‌خواهیم تصمیم بگیریم الان وقتش است.

جوانان دم بخت تلفن روابط عمومی را سوزاندند

علیخانی بعد از پخش تیتراژ دو نکته را یادآور شد. وی گفت: یک جمعیت چند صد هزار نفری با تمام شماره‌های سازمان صدا و سیما تماس گرفته‌اند و به دنبال شماره خانم مقدم هستند و واقعا این همه جمعیت مشتاق برای ازدواج کمی غیر قابل تصور بود. وی اعلام کرد: دعوت ما از خانم مقدم که سال‌هاست این کار را انجام می‌دهند صرفا جهت یک فرهنگ‌سازی بود و ما در برنامه هم گفتیم که خیلی از بزرگ‌ترها در شهر یا روستای‌شان می‌توانند چنین فضایی را راه بیاندازند. ایشان هم در خانه خودشان به همراه دوستان‌شان خیلی دلسوزانه و البته مدبرانه به این کار مشغول بودند و لطفا راجع به این موضوع پیگیری نکنید. با این حال خیلی خوشحال کننده است و قابل توجه مسئولین ما باشد که این همه جوان با و یا بدون تحصیلات دانشگاهی آماده و مهیای شرایط ازدواج هستند. اما ممکن است فضای ازدواج مانند کار، شرایط اقتصادی، شغل و مسکن‌شان فراهم نباشد. و تنها می‌توانیم آرزو کنیم که با همت مسئولین و مدیران این مشکلات برطرف بشود و البته من و دوستان هم‎نسل من وقتی خودمان را با جوان‌های ادوار گذشته مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که توقعات بعضی از ما گاهی کهکشانی و عجیب و غریب شده است. در حالی که توقعات خیلی‌ها درست و به جاست ولی بعضی‌ها هم انتظارات‌شان عجیب و غریب است. باید کمی از این انتظارات عجیب کاسته بشود تا این اتفاق بیافتد.

پولی که نه خوردن دارد، نه بردن!

بعد از پخش آیتم پشت صحنه روز گذشته احسان علیخانی بعد از دعایی که حسین برای مجریان شبکه سه کرد گفت: امیدوارم خدا همه ما را به راه راست هدایت کند و یک توان و قدرتی به ما بدهد، چون وقتی من، دوستانم و گروه اجتماعی شبکه سه با یک مخاطب میلیونی مواجه هستیم کارمان خیلی سخت‌تر و نفس‌گیرتر می‌شود. اما حداقل من خاطرم نیست که امثال حسین در قاب زنده تلویزیون حاضر شده باشند و با مردم صحبت کرده باشند. بابت این خدا را شکر می‌کنیم و امیدواریم آرزویش محقق بشود. وی با اشاره به طرح محسنین ضمن تشکر از حضور گسترده مردم در این طرح مجددا تأکید کرد: با فکر و تأمل برای حمایت از این کودکان تصمیم گیری کنید چرا که رها کردن این کودکان در میانه راه پیامد و عواقب ناگواری به دنبال خواهد داشت به همین خاطر هر حامی پیش از اعلام آمادگی، از توان خود برای حمایت مداوم از هر کودک اطمینان حاصل کند. وی همچنین در خصوص سوء استفاده‌های احتمالی از این طرح گفت: من یک نگرانی دارم و از این بابت خیلی متأسفم، چرا که در چند وقت گذشته هم از این اخبار و ماجراها بوده است. در فضای مجازی و برخی سایت‌ها و وبلاگ‌ها شیطنت‌هایی ایجاد شده که زمانی هم در خصوص فطریه این اتفاق افتاد و کسانی وارد این کار شدند که اصلا صلاحیت انجام آن را نداشتند. لطفا دقت بفرمایید، دوستان از کمیته امداد با شما تماس می‌گیرند و من نگران شیطنت‌های احتمالی آن افراد هستم که باید به‌شان بگویم: این پول‌ها نه خوردن دارد و نه بردن... بلکه فقط مردن دارد.

ماه عسل در افغانستان

وی با توضیح درباره مهمانان متفاوت این قسمت از برنامه وارد صحنه ماه عسل شد و با مهمانانش به گفتگو نشست. محمدباقر یکی از مهمانان افغان علیخانی باتشکر از دست اندرکاران جمهوری اسلامی در شبکه سه و عوامل برنامه ماه عسل گفت: برنامه ماه عسل یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های ماه رمضان در افغانستان است. من و سایر هم‌وطنانم از حدود ۸ سال پیش ماه عسل را دنبال می‌کنیم. آقای کاظمی مهمان ویژه علیخانی گفت: از سال ۶۳ به ایران مهاجرت کردم و حدود ۳۱ است که در اینجا زندگی می‌کنم. در نوجوانی و زمانی که هنوز روس‌ها در افغانستان بودم به ایران آمدیم. همسر او نیز از سال ۶۱ با آغاز تجاوز روسیه به خاک افغانستان وقتی تنها ۶ سال داشت به همراه خانواده به ایران مهاجرت کرده بود. وی گفت: آن زمان مردم افغان به خاطر ترس و نگرانی که بابت حفظ جان فرزندان‌شان داشتند مجبور بودند به نقطه‌ای هجرت کنند و پدر من که مداح اهل بیت بود و به امام رضا(ع) علاقه داشت مشهد را برای زندگی انتخاب کرد، و ما در مشهد با یکدیگر آشنا شدیم و ازدواج کردیم.

مهاجرت به خاطر نا امنی

آقای کاظمی دلیل اصلی مهاجرت افغان‌ها به ایران را مشکلات و معضلات ناشی از جنگ دانست. وی افزود: آن زمان هر جوان افغان به محض اتمام تحصیل باید به سربازی می‌رفت. اما این سربازی برای نیروهای کمونیست و علیه نیروهای مجاهدین بود، و پذیرش این امر برای خانواده‌های افغان که روحیه ضد کمونیستی داشتند، بسیار دشوار بود. در نتیجه به ناچار هر کس به کشوری کوچ کرد. بعضی پاکستان، بعضی کشورهای غربی و عده‌ای هم ایران را برای اقامت انتخاب کردند. او در خصوص علت انتخاب ایران به عنوان محل زندگی گفت: دو چیز همواره مردم این دو کشور را به یکدیگر پیوند داده است. یکی دین و دیگری زبان. زبان مقوله مهمی است. شما مردم ایران تنها با مردم دو کشور افغانستان و تاجیکستان می‌توانید به زبان خودتان صحبت کنید. البته آن زمان تاجیکستان تحت سلطه شوروی بود و دشمن ما محسوب می‌شد. ما از دیرباز علقه‌های فرهنگی بسیاری با ایران داشتیم. اجداد ما همواره در ایران رفت و آمد داشتند و به همین دلیل ما به تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران علاقه داریم و در این کشور احساس بیگانگی نمی‌کنیم و این امر برای ما بسیار ارزشمند است. بعضی از مردم افغانستان که از مناطقی هستند که زبان‌شان پشتو است به پاکستان و عده‌ای که علقه‌های فرهنگ غربی داشتند به اروپا مهاجرت کردند و هر کدام از مردم بنابر وابستگی و علقه‌های فرهنگی خود کشوری را انتخاب کرد. علیخانی افزود: ولی ریشه این مهاجرت حداقل در شما همین نا امنی در سرزمین خودتان است.

ترک اجباری وطن به خاطر جنگ

از دیگر مهمانان علیخانی یک خانم افغان بود که به تنهایی در صحنه ماه عسل حضور داشت. همسر او که در افغانستان کارمند وزارت کشاورزی بود امروز کارگر ساختمان است و به خاطر کارش نتوانسته بود به ماه عسل بیاید. او نیز در خانه از ۴ فرزندش نگهداری می‌کند. آنها را به مدرسه می‌فرستد و برای تأمین مخارج زندگی گاهی کار نظافت منزل هم انجام می‌دهد. درحالی که او در افغانستان در رشته تاریخ تحصیل کرده و معلم بچه‌های یتیم و بی‌سرپرست بوده است. وی علت مهاجرتش را این گونه توضیح داد: به دلیل بمب‌گذاری‌های انتحاری متعدد در مدرسه معلمان و دانش‌آموزان فراوانی شهید شدند. مجبور به برپایی کلاس در خانه شدیم. شهر امن نبود و طالبان نمی‌گذاشت زنان و دختران جوان از خانه بیرون بیایند. برادرم، برادرزاده‌ام، پسرعموهایم و تقریبا همه اعضای خانواده‌ام شهید شده‌اند. هیچ خانواده‌ای در افغانستان نیست که شهید نداده باشد. مجبور بودیم مردگان‌مان را شب‌ها و مخفیانه دفن کنیم. در ادامه آیتم مستندی از محل کار همسر وی و محل تحصیل فرزندانش پخش شد. فرزندانی که با وجود اینکه افغانستان را ندیده‌اند اما دلشان می‌خواهد در کشور خود زندگی کنند.

تحصیل در کلاس‌های خودگردان

بعد از پخش مستند علیخانی با معذرت خواهی از مهمانانش گفت: گاهی ما با خطاب کردن ملیت شما به عنوان افغانی باعث آزار شما شدیم، در شرایطی که افغانی واحد پول شما است و ما باید شما را افغان صدا کنیم. وی افزود: فارغ از این که عده‌ای از افغان‌ها برای درس و تحصیل و ... به ایران و یا هر کشور دیگری مهاجرت کردند اما می‌توان دلیل عمده و اصلی این هجرت را احساس نا امنی دانست که در افغانستان وجود داشت. محمد باقر که در افغانستان در رشته مدیریت تحصیل کرده و حالا سه سال است که به ایران برگشته و در خانه به کار مونتاژ سنگ و نگین روی لباس و بدلیجات مشغول است علت مهاجرتش را علاوه بر نبود امنیت، شرایط اقتصادی نامناسب کشورش می‌داند. آقای کاظمی در تکمیل صحبت‌های او گفت: تداوم نا امنی، نبود زیرساخت‌های اقتصادی و فاصله شدید طبقاتی میان مردم افغانستان از جمله دلایل عدم بازگشت مهاجرین به کشور است. اما نکته مهم‌تر تولد و بزرگ شدن فرزندان ما در ایران است. آنها در این فضا رشد کرده‌اند، تربیت شده‌اند، تحصیل کرده‌اند و دوست پیدا کرده‌اند، لهجه ایرانی دارند و ذهنیتی از کشور افغانستان ندارند. بعضی از بچه‌های ما در ایران به دلیل نداشتن مدارک لازم برای تحصیل در مدارس مشکل دارند و بعضی نه. کودکان ما در هر مدرسه‌ای نمی‌توانند تحصیل کنند و ما مجبور شدیم کلاس‌های خودگردان برای فرزندانمان تشکیل بدهیم اما در این کلاس‌ها فقط می‌توان سواد آموخت اما مدرکی به بچه‌ها داده نمی‌شود. مهم این است که باید بپذیریم که این کودکان در این قضیه مقصر نیستند و حق تحصیل دارند و البته مقام معظم رهبری دستور دادند که کودک افغانستان از تحصیل باز نماند حتی اگر مدرک شناسایی لازم را نداشته باشد.

پرونده‌ای سفید با نقطه‌ای سیاه

علیخانی ضمن تأیید گفته‌های مهمانش گفت: این که شما را درک می‌کنیم به این خاطر است که هم‌وطنان ما جمعیت قابل ملاحظه‌ای از مهاجرین در سراسر دنیا را تشکیل می‌دهند و ما روی هم‌وطنان‌مان در سراسر دنیا خیلی حساسیت، وسواس و تعصب داریم، و برای‌مان مهم است که چه برخوردی با آنها می‌شود و اگر ناراحت‌شان کنند همه مردم ایران ناراحت می‌شوند و واکنش نشان می‌دهند. ضمن این که در اصالت و آداب ما واژه مهمان‌نوازی همیشه هست؛ اما گاهی اوقات ممکن است فراموش کنیم و یا موضوع را درست تحلیل نکنیم و برخوردی کنیم و با واقعیتی رو به رو نشویم. یعنی شنیدن فجایعی که مهمان ما از جنگ‌های افغانستان گفت قطعا دل همه مردم ایران را به درد می‌آورد؛ ولی در این میان گفتگو خیلی مهم است. با توجه به هم‌نشینی ما با هم در طول تاریخ معاصر و با فصل مشترک فوق‌العاه‌ای که در زبان، فرهنگ و دین داریم، اما گاهی اخباری شنیده می‌شود که مثلا یکی از هم‌وطنان شما در گوشه‌ای از خاک کشور ما جرم وحشتناکی را مرتکب شده و این ممکن است یک ناراحتی به وجود بیاورد. اما عقل سلیم حکم می‌کند که در هر جا و میان هر قومیت و تبار و ملیتی یک اقلیتی هم وجود دارد. کاظمی گفت: اگر روی یک کاغذ سفید را با نقطه‌های بی‌شمار سفید پر کنیم و یک نقطه سیاه هم بگذاریم، بیننده کاغذ سفیدی می‌بیند با یک نقطه سیاه. در نتیجه وقتی یک نقطه و موضوعی برجسته بشود انعکاس عمومی‌اش هم در میان مردم ایران بیشتر است. اما اتفاق خوبی که دارد می‌افتد این است که جمعیت مهاجر قابلیت‌ها و لیاقت‌های خودش را در حوزه‌های علمی، ادبی، فرهنگی، تخصصی نشان می‌دهد. و این که یکی از سایت‌های خبری در طول یک سال حدود ۶۰ پرونده مثبت درباره مهاجرین منتشر می‌کند و قابلیت‌های آنها را منعکس می‌کند اتفاق خوبی است.

شاید پلی برای رسیدن درست شد

علیخانی گفت: صندلی این برنامه سال‌ها متعلق به مردمی بوده که از سایر نقاط کشور آمدند و قصه‌های‌شان را تعریف کردند. خیلی‌ها ممکن است در مواجهه با این قاب که شما در آن حضور دارید متعجب شوند. یک نکته حائز اهمیت این است که در هر جای جهان ممکن است این اتفاق بیافتد و آن لکه‌های سیاه را نمی‌توان به تمام مهاجرین تعمیم داد. اما چه اتفاقی باعث می‌شود تا شما تصمیم بگیرید به اصالت و ریشه خودتان که افغانستان است برگردید. کاظمی گفت: ممکن است این اتفاق برای هرکدام از ما به گونه‌ای رقم بخورد. اما دو چیز باید در این زمینه همراه باشد. اول اینکه احساس مثبتی در میان مردم ما نسبت به ملتشان پرورش پیدا کند. همان احساس عزتی که ما به خاطر صداقت، درستکاری، امانت‌داری و سخت‌کوشی‌مان به دست آوردیم. وقتی یک خبر بد از جرم یکی از هم‌وطنان‌مان در گوشه‌ای از ایران می‌شنویم احساس تلخی به ما دست می‌دهد که شاید شما تجربه نکنید؛ ولی ما احساس می‌کنیم که با این لکه سیاه دامن همه ما لکه‌دار می‌شود. به همین خاطر سعی کردیم با رفتارهای خوب، با امانت‌داری و درستکاری و سخت‌کوشی بیشتر آن را جبران کنیم. و احساس مثبتی را که در این سال‌های هم‌زیستی از سوی جامعه ایرانی دیدیم حفظ کنیم. علیخانی در پایان گفت: و باید قبول کنیم که کشور و سرزمین ما برای شما و هم‌وطنان‌تان در آن شرایط سخت و تلخ یک مأمن امن شد. شما می‌توانستید پاکستان را انتخاب کنید که حتی شرایط بدتری از افغانستان داشت. کشور ما پذیرفت، هم‌وطنان ما کنار شما زندگی کردند، گاهی خاطرات خوب و بدی رقم خورده، اما نمی‌توانیم بی‌انصاف باشیم.

انصاف داشته باشیم

علیخانی به هنگام خروج از قاب ماه عسل گفت: امروز من به نمایندگی از شما صحبت کردم و میزبان افغان‌های عزیز بودیم. مثل همه این سال‌ها که در کنار ما زندگی کردند و از آن شرایط سخت مهاجرت کردند. انصاف داشته باشیم. بله ما خودمان گرفتاری داریم، مشغله داریم، مشکل و بی‌کاری داریم؛ اما وقتی پذیرفتیم که یک آدم از آن سرزمین با آن فاجعه بیاید باید او را بپذیریم و انصاف داشته باشیم... ماهتون عسل