به گزارش پارس به نقل از جام جم سال‌هاست بعضی از هموطنان ما فکر می‌کنند امکانات زندگی در خارج از ایران، چیزی ورای باورهاست. بارها برای من اتفاق افتاده که پای صحبت‌شان بنشینم و آنها به نقل از شنیده‌هایشان، از شیوه‌ زندگی «خارجی‌ها» سخن‌وری کنند و در نهایت بدون پاسخ به این پرسش که «خود شما تا به حال چه قدمی برای پیشرفت کشور برداشته‌ای» تمام تقصیرها را گردن بقیه بیندازند.
 
تجربه کم من اما به خودم ثابت کرد که زندگی در هرجای دنیا، مزایا و صدالبته معایب خودش را دارد و هر جامعه ای با توجه به پیشینه فرهنگی و اقتصادی و تصمیم گیری های خرد و کلان نیاکان شان، متفاوت از جامعه دیگری است و اگر کم و کسری هست، خودمان باید برای رفع آن تلاش کنیم.

یکی از مسائلی که در بدو ورود به آمریکا بسیار برای من جالب توجه بود، مساله حمل و نقل عمومی بود. کشوری که خیلی ها سنگ پیشرفته بودنش را به سینه می زنند، از نظر معیارهای استاندارد حمل و نقل عمومی در بدترین شرایط ممکن قرار دارد و بجز تعداد بسیار اندکی از کلانشهرها که دارای خطوط قطار زیرزمینی بسیار قدیمی و کهنه هستند، ساکنان بقیه شهرها از داشتن آن محروم و مجبورند برای ادامه حیات حتما دارای وسیله نقلیه شخصی باشند! تعجب نکنید، به عنوان کسی که در این فضا زندگی می کنم می توانم اشکالات حمل و نقل عمومی را برایتان بشمارم؛ اتوبوس ها بسیار دیر به دیر می آیند (ساعتی یک بار و حتی بدتر) و منتظر ایستادن در سرمای زمستان و هوای منفی ده یا پانزده درجه زیر صفر، بسیار دشوار است. فاصله ایستگاه ها از یکدیگر بسیار زیاد است، ناامنی بسیار زیاد است و بخصوص شب ها، اتوبوس به محلی برای خوابیدن افراد مست و مردم آزار تبدیل می شود و همین سبب می شود، همه تازه واردها بعد از مدتی قید این وسیله را بزنند. استفاده از تاکسی هم به دلیل بالا بودن هزینه آن اصلا کار منطقی ای نیست! با توجه به همه این مسائل، ما هم پس از ورود به آمریکا بعد از مدتی مجبور به خرید ماشین شدیم. بعدها روزی به طور اتفاقی با یک خانم آلمانی مسن که حدود چهل سال است در این کشور زندگی می کند هم کلام شدم؛ برایم نقل کرد که بیش از پنجاه یا شصت سال پیش، یک شرکت بسیار بزرگ و معروف خودروسازی در آمریکا که بسیاری از مردم آن را می شناسند، تمام سیستم حمل و نقل عمومی را به اسم «خصوصی سازی» خریداری و بعد، آنها را یکی یکی از دور خارج کرد تا نیاز به خرید ماشین را در مردم ایجاد کند. آنها هم از آنجا که چاره ای نداشته اند، به این ماجرا تن داده و اگر اعتراضی هم داشته اند، راه به جایی نبرده است. من راست یا دروغ بودن این روایت را نمی دانم ولی با این شرایط و قدرت غول های تجاری، هیچ بعید نیست که چنین اتفاقی در این کشور افتاده باشد.

بعضی وقت ها نیز باید به افرادی که با شوق و ذوق از مزایای زندگی در خارج تعریف می کنند یادآوری کنیم که بهتر است به شنیده ها اکتفا نکنیم و کمی درباره آنچه نمی دانیم، تحقیق کنیم.