به گزارش پارس به نقل از ایسنا نشست نقد و بررسی طرح «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر» با حضور منتقدان هنری و اساتید دانشگاه در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این نشست نظرات مثبت و منفی نسبت به این طرح بیان شد که براساس آن در مدت 10 روز، 1600 سازه‌ی تبلیغاتی آثاری از هنرمندان ایرانی و خارجی از دوره‌های مختلف هنری را به‌نمایش گذاشتند. این نشست بدون حاشیه هم نبود و بیشتر سوال‌های مطرح‌شده توسط خبرنگاران بی‌پاسخ گذاشته شد. 

 
یک محصول گفتمانی در سطح شهر 
فرزان سجودی - زبان‌شناس و استاد دانشگاه - با بیان این‌که در این طرح، کلاژ‌هایی از همه دنیا با جدا شدن از بافت اصلی هنر، در یک مکان دیگر نسبت به جایگاه اصلی‌شان قرار گرفتند، اظهار کرد: دو راه برای تحلیل این اتفاق وجود دارد؛ یکی این‌که این طرح را یک رخداد پست‌مدرن بدانیم. در واقع کلیت این اتفاق را بدون اجزای آن یعنی کلاژ بودن، هجو شدن و تقلبی بودن آثار در نظر بگیریم و به آن به‌عنوان اتفاقی نگاه کنیم که در دنیا بی‌نظیر بوده است. 
 
او افزود: نگاه دوم که من آن را بیشتر دوست دارم، این است که به‌عنوان یک محصول گفتمانی که به عمل اجتماعی منجر شده، به آن نگاه کنیم و چگونگی تولید و توزیع متون و نقش نهادها در آن را که در اینجا سازمان زیباسازی شهرداری تهران است، در نظر بگیریم. در این طرح، بارزترین مشخصه جامعه مصرفی که روی آن تبلیغات تجاری انجام می‌شود، جایگاه کپی آثار هنری کلاژشده بود. البته این اتفاق فقط برای 10 روز رخ داد و دوباره جابه‌جایی‌ها صورت گرفت و بیلبوردها به کارکرد قبلی‌شان برگشتند. 
 
سجودی همچنین بیان کرد: معتقدم این اتفاق، محصول عملی شدن یک گفتمان است؛ ویژگی‌های این گفتمان عظمت‌طلبی و ایجاد توهم قابلیت از آن خود کردن همه چیز است. در اینجا 1600 کار متفاوت عرضه شد که همه ما را شگفت‌زده کرد. مجری این عمل می‌خواهد بگوید من می‌توانم و قدرت دارم که در یک روز همه این‌ها و حتی جهان شما هنرمندان را از آن خود کنم و این‌گونه عرضه‌اش کنم و شما مرعوب این عمل گفتمانی من شوید. 
 
اثر رامبراند و کمال‌الملک برای اتوبان نیست 
احمد نادعلیان - هنرمند محیطی - نیز در این نشست درباره‌ی تفاوت نمایش آثار هنری در شهرها و موزه‌ها، گفت: زمانی که در شهر، بیلبورد نصب می‌شود، باید با توجه به سرعتی که با آن در حال عبور هستیم، سریع‌ترین خوانش را داشته باشیم. همیشه در دانشکده‌ها می‌گفتیم استادانی که کار گرافیک و نقاشی انجام می‌دهند، گاهی کارشان صراحت پیدا می‌کند و از آن تأمل دیدن به دور است. هر بار وقتی یک تابلوی نقاشی را در موزه می‌بینیم می‌توانیم با توجه به زوایای مختلفی که به آن نگاه می‌کنیم، اطلاعات و تحلیل‌های متفاوتی داشته باشیم و به عمق و فضای روابط موثر در آن پی ببریم. باید این نکته را در نظر گرفت که تابلوی رامبراند و کمال‌الملک را نمی‌توانیم با سرعتی که در اتوبان‌ها حرکت می‌کنیم، ببینیم. همه‌ی آن‌هایی هم که در اتوبان‌ها هستند هنرمند نیستند که بخواهند توجه یکسانی به این آثار داشته باشند. 
 
او ادامه داد: باید در نظر بگیریم که وقتی یک اثری در شهر نصب می‌شود در چه مقیاس، چه سطح و چه اثری به‌نمایش گذاشته شده است. با وجود این‌که من از فضای غریبی آمده‌ام، اگر خود را جای نخبه آشنا به هنر بدانم شاید از این اتفاق به وجد بیایم و بگویم یک هفته هم نوبت ما شد تا از اغتشاش بصری و تمامیت‌های کالای مصرفی صرف آزاد شویم و فرهنگ و هنر را در شهر ببینیم. همیشه در مترو، جاده و خیابان‌ها یک شماره تلفن در ابعاد بزرگ می‌بینیم که یعنی نماینده انحصاری یک کالا توانسته کل جاده را با بهترین نقاط آن داشته باشد. بنابراین وقتی این طرح اجرا می‌شود با خودم می‌گویم انگار می‌خواهند سر من شیره بمالند و بگویند که یک هفته هم بیلبوردها را به تو می‌دهیم. هرقدر هم بگویند برای این کار هزینه شده باید ببینیم چه چیزی داده‌ایم و چه چیزی گرفته‌ایم. 
 
این هنرمند محیطی با اشاره به برداشت‌های متفاوت از این طرح از سوی افراد مختلف، اظهار کرد: ممکن است تصور دیگران با دیدن این تابلوها چیزی دیگری باشد. آن‌ها در خوشبینانه‌ترین شکل، وقتی این تابلوها و نوشته‌های‌شان را ببینند فکر می‌کنند که قرار است یک همایش ادبی برگزار شود. امروزه با رشد رسانه‌ها اگر تصویر یک چیز را ببینیم، یک ارجاع و دلالت است. خیلی به این موضوع توجه نمی‌شود که آن چیز تقلبی است یا اصل. چاپ، نشر و فضای مجازی واسطه‌هایی هستند که ما را به این‌ها متصل می‌کنند. حالا یک شوکی به ما وارد شده و ممکن است دفعه بعدی هم وجود نداشته باشد. 
 
وی در بخش دیگری از سخنانش به لزوم توجه به مالکیت مادی و معنوی آثار ارائه‌شده در شهر اشاره کرد و گفت: در اجرای این طرح، مالکیت مادی و معنوی آثار لحاظ نشده است. ما کشوری هستیم که قانون کپی‌رایت جهانی را نداریم. آثارمان را کپی می‌کنند و ما هم کپی می‌کنیم، اما اگر یک هلندی یا روسی به شهر تهران بیاید و اثر یک هنرمند هلندی یا روسی را روی بیلبورد ببیند با خودش چه فکری می‌کند؟ آیا باید از مجری طرح تشکر کند یا این‌که از این اتفاق ناراضی باشد؟ به نظر من باید در این‌گونه موارد با مالک مادی و معنوی اثر مکاتبه شود که رفتاری شایسته اهل فرهنگ است و رسم خوبی می‌تواند باشد. در غیر این صورت ممکن است تبعاتی داشته باشد، چون معمولا طرحی که در تهران اجرا می‌شود تا دو سه سال بعد پس‌لرزه‌های آن در شهرستان‌های ما دیده می‌شود. اگر سنگ بنا را کج بگذاریم چگونه بعدها می‌توانیم ببینیم که اشتباه کرده‌ایم. 
 
هنرمندان نادیده گرفته‌شده تجلیل شدند 
بهنام کامرانی - هنرمند هنرهای تصویری و استاد دانشگاه - نیز در این نشست با بیان این‌که پدیده‌های نابهنگام و شگرف معمولا در ایران جریان‌ساز بوده‌اند، گفت: گاهی انگار باید در این مملکت اتفاقی بیفتد که قدم‌های بعدی برداشته شود. در یک جا فکر می‌کنیم که بیاییم به این کار یک وجهه اخلاقی بدهیم و بگوییم که چقدر هنر و نقاشی و تاریخ خوب است. این وجهه اخلاقی مربوط به رسانه‌هایی می‌شود که در طول تاریخ به‌وجود آمده‌اند و باید جریان تاریخ و هنر را به ما آموزش می‌دادند. رادیو و تلویزیون که کم‌ترین کار را در این زمینه انجام داده‌اند. در عین حال این وجهه اخلاقی دیده نمی‌شود. 
 
او ادامه داد: بیلبوردهای زشت با تبلیغ محصولات خارجی همه وجوه زندگی ما را پُر کرده و تبلیغات ماهواره‌ای در ریزترین رفتارهای زندگی‌مان نفوذ کرده‌اند. فارغ از این، مسأله‌ی اغتشاش شهر مطرح است؛ تهران شهر مغشوشی است. وقتی اثر زیبایی هم در آن به نمایش گذاشته شود، انگار به اغتشاش بصری آن کمک کرده، چون چیزی که در تهران زیاد است عناصر بصری است. حالا می‌بینیم که اثرهای کلاژ‌شده در شکل‌های مختلف از دوره‌های تاریخی متفاوت در تهران به نمایش گذاشته می‌شوند. 
 
کامرانی همچنین بیان کرد: در این اتفاق، اثر هنری یک وجهه اسطوره‌ای و نمادین پیدا کرده برای فرهنگی که نتوانستیم درست هضمش کنیم و آموزشش بدهیم، برای نقاشانی که نشناختیم و برای کمبود تفکرمان در هنر و فرهنگ. نابهنگامی باعث می‌شود آثار از کارکرد خود خارج شوند. با این حال نمی‌توان از شعفی که با دیدن این آثار به من دست می‌دهد یا تأثیری که روی فرزندم می‌گذارد گذشت. هنر برای ما و ذهن ما هنوز آیینی است. وقتی یک اثر هنری را روی بیلبورد می‌بینیم یک وجهه کارکردی و تبلیغاتی پیدا می‌کند. در کشورهای دیگر آثاری به هنرمندان سفارش داده می‌شود و شهرداری در متریال،‌ اندازه و مکان نصب آن‌ها هیچ دخالتی نمی‌کند. هنرمند خودش اثر را می‌سازد و خودش هم جای آن را تعیین می‌کند. وقتی چنین کاری برای شهر انجام شود سطح فرهنگ و هنر بالا می‌رود. 
 
این استاد دانشگاه اضافه کرد: یک وجه مثبت طرح «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر» این بود که هنرمندانی نام‌شان روی بیلبورد رفت که تا کنون نادیده گرفته شده‌ بودند و توجهی به آن‌ها نشده بود. انگار با این اتفاق، یک تجلیل از آن‌ها صورت گرفت. می‌توانم به‌طور مشخص به شاگردان کمال‌الملک، آشتیانی و نامی پتگر اشاره کنم. همچنین خیلی از هنرمندانی که به‌خاطر مهاجرت کردن برای نسل جوان ناشناخته‌ هستند، در این طرح دیده شدند؛ اما آیا این وظیفه شهرداری است که با یک حرکت نابهنگام در طول 10 روز این کار را انجام دهد؟ البته می‌تواند این اتفاق جرقه‌ای باشد برای رسانه‌ها و کسانی که وظیفه دارند این مسائل را مطرح کنند. 
 
بیلبوردی که رویش تبلیغ شده نجس است 
ناصر فکوهی - استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران و رییس موسسه انسان‌شناسی و فرهنگ - دیگر سخنران این جلسه بود که با اشاره به این‌که باید در مثبت‌ترین پدیده به‌دنبال آسیب‌شناسی بود، گفت: نکته مهم در آسیب‌شناسی اجتماعی این است که این اصولا یک بحث اخلاقی در میان نیست نیست که در آن به‌دنبال مقصر بگردیم، کسی را محکوم کنیم یا به کسی جایزه بدهیم. شکی در ضرورت مسأله هنر در شهر و سیاست‌گذاری در زمینه وارد کردن هنر به شهر نیست. هرچند فکر نمی‌کنم مسوولان ما به حد کافی قانع شده باشند. حضوری هم که تا کنون هنر در دانشگاه‌ها و مدارس داشته، از بین رفته است. در حالی که هنر نقش اساسی در شاخه‌های تفکر از فلسفه گرفته تا جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی بازی می‌کند. 
 
او ادامه داد: من با سیاست‌هایی که برای ورود هنر به شهرهای ایران اعمال می‌شود، کاملا مخالفم. مثلا سرامیک‌کاری روی ستون‌های زیر پل‌ها در اتوبان‌ها کاری اشتباه است. وقتی نمی‌توانی در این موقعیت از ماشین پیاده شوی، توقف کنی و یک اثر هنری را ببینی پس هدف از این کار چیست؟ ما میلیون‌ها فضای مرده شهری به‌جز بیلبوردها داریم که می‌توانیم از آن‌ها به‌عنوان محل وقوع هنر استفاده کنیم. فقط باید ترس‌ها و فوبیا‌های‌مان را کنار بگذاریم. امروزه وقتی چند نفر دور هم جمع می‌شوند که یک کاری برای شهر بکنند، می‌ترسند. 
 
این استاد دانشگاه همچنین اظهار کرد: من آرشیوی از آثار وحشتناک شهری دارم که امیدوارم یک روز بتوانم آن‌ها را در یک نمایشگاه نشان دهم. مثلا در بندرعباس که پر از نخل‌ است، نخل‌های الکترونیک با چراغ درست کرده‌اند! در دهه 60 می‌گفتند که چرا در تهران بیلبورد و تابلو نیست، در دهه 70 فهمیدند که بیلبورد پول می‌آورد و تهران پر شد از تابلو. یک روز صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم اتوبوس‌هایی به شکل همبرگر در شهر تردد می‌کنند و تابلوهای وحشتناک تبلیغاتی همه جا هستند. 
 
فکوهی افزود: من اسم آن چیزهایی را که روی بیلبوردها می‌رود، کثافت می‌گذارم. حالا بیاییم یک روز این مکان را به یک اثر هنری بدهیم. به نظر من، آن بیلبوردی که رویش تبلیغ شده نجس است و گذاشتن یک اثر هنری روی مکان آگهی تبلیغاتی می‌تواند اثر هنری را آلوده کند. اگر خواستند از این به بعد هنر را در شهر مطرح کنند باید بدانند که هزار و یک راه وجود دارد. امیدوارم اتفاقاتی که به دنبال اجرای این طرح در تهران یا شهرستان‌ها قرار است بیفتد، نیفتد چون هرچه که در تهران اجرا می‌شود بعدها به شکل فاجعه‌باری آن را در شهرستان‌ها می‌بینیم. 
 
آشنایی‌زدایی و تقدس‌زدایی؛ درست یا غلط 
شادمهر راستین - فیلمنامه‌نویس و معمار - نیز در این نشست با بیان این‌که اصلی‌ترین کاری که این طرح انجام داد آشنایی‌زدایی بود، گفت: در این طرح اثر هنری دیگر یک اثر هنری نبود. کاری که رسانه با نقاشی کرده دادن یک عدد به آن است؛ این‌که یک نقاشی در یک موزه و کلکسیون شخصی چقدر می‌ارزد. حالا با این طرح، اثر هنری ماهیت خود را از دست می‌دهد و به یک تراکت تبدیل می‌شود. با مکثی که اجرای این طرح ایجاد می‌کند رفتارها عوض می‌شود. من از این اتفاق فیلم گرفتم، چون برایم خیلی شوک‌آور بود. منحصر بودن آن برایم جالب بود. این پروژه در خیلی از شهرهای دنیا رد شده و برای اولین‌بار در تهران ظهور کرده است! 
 
او افزود: آنچه در این طرح به وجود آمد تقدس‌زدایی بود؛ تقدس‌زدایی‌ای که می‌تواند مفهوم تقدس را به دیگران بفهماند. در اجرای این طرح می‌دیدیم که یک اثر هنرمند معروف دنیا روی زمین است و نحوه‌ی برخورد یک کارگر با آن چقدر جالب و راحت است. یک‌بار دیگر در رفتارهای ما تردید به وجود آمد که آیا جای یک اثر شاخص هنری در گالری‌ها و موزه‌هاست؟ از زمان صدر اسلام تا حالا داریم بمباران نصیحت می‌شویم! حالا اجرای این طرح روی بیلبوردها می‌تواند بعد از این در نمایش این نصیحت‌ها هم تأثیر بگذارد. اینجا دیدیم که هیچ فرقی بین یک اثر موزه لوور و اثری که سر چهارراه مخبرالدوله روی بیلبورد است وجود ندارد، اینجا کپی‌ برابر اصل است. 
 
وی همچنین اضافه کرد: مهم‌ترین ایراد این برنامه نبود برنامه پایدار برای ادامه دادن آن است. 
 
سوال‌هایی که بی‌جواب ماندند 
جمال کامیاب - مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران - نیز که به‌عنوان بالاترین مقام اجرایی این طرح باید در جلسه حضور می‌داشت، در پایان سخنرانی شادمهر راستین وارد شد و در سخنانی کوتاه گفت: گاهی ممکن است اثر هنری خلق شود و تحلیل‌هایی بر آن صورت بگیرد که به مخیله‌ی خود هنرمند هم خطور نکرده است. ما می‌خواستیم با این کار، یک احساس خوب بین شهروندان ایجاد کنیم، نمی‌دانم موفق بوده‌ایم یا نه. انتشار زیبایی یک ارزش است، بخصوص این روزها که به این ارزش نیازمندیم. کاری که نصیحت مستقیم نمی‌تواند انجام دهد این آثار به شکل دیگری می‌آموزد. شاید در هیچ مکتبی غیر از هنر نتوان مفاهیم را فرا گرفت. هنر با زیبایی و عشق یک رابطه ناگسستنی دارد. 
 
او افزود: باید قضاوت مردم را در این اتفاق جدی بگیریم. اکنون در حال رصد کاستی‌ها هستیم. هیچ هدفی نداشتیم که از هنر و هنرمند استفاده ابزاری کند. نیت کسانی که درگیر این کار بودند کاملا خیر بوده است. حالا با شنیدن این انتقادات و نظرات می‌توانیم آن را به شکل صحیح‌تری انجام دهیم و اگر هم درست نبوده حداقل بدانیم که بعدا انرژی این‌چنینی برایش صرف نکنیم. 
  
قرار بود پس از پایان سخنرانی منتقدان، این جلسه با پرسش و پاسخ ادامه یابد؛ اما پس از مطرح شدن پرسش‌ها توسط حاضران اعلام شد که سالن جلسه باید در اختیار کسانی قرار گیرد که برای دیدن فیلم آمده‌اند. به همین دلیل، پرسش‌ها بی‌پاسخ ماندند. این در حالی‌ بود که مجری نشست بخشی قابل توجهی از زمان جلسه را به خواندن خلاصه‌ای از صحبت‌های سخنرانان اختصاص داد، اما به سخنرانان اجازه داده نشد تا به پرسش‌های مطرح شده از سوی حاضران پاسخ دهند. 
 
در میان پرسش‌های مطرح‌شده به موضوع‌هایی مانند چگونگی انتخاب آثار برای نمایش در شهر، سیاسی بودن یا نبودن اجرای این طرح و انتقاد به برخی صحبت‌های سخنرانان نشست از جمله آشنایی‌زادیی از هنر پرداخته شد. همچنین یکی از حاضران ادعا کرد که سازمان زیباسازی یکی از طرح‌های او را که پیشنهاد اجرای آن را به این سازمان داده، بدون اجازه و اطلاعش در سطح شهر اجرا کرده است. 
 
ناصر فکوهی پس از طرح پرسش‌ها، از مجری خواست تا با اختصاص دادن چند دقیقه وقت، به برخی پرسش‌ها پاسخ دهد، اما این اجازه به او داده نشد! در حالی‌ که حاضران با اعتراض از مجری می‌خواستند تا پرسش‌ها بدون پاسخ گذاشته نشوند. پس از این بحث‌ها، یک فیلم سه‌دقیقه‌ای از شادمهر راستین در ارتباط با طرح یادشده به‌نمایش درآمد که برخی از حاضران به نشانه‌ی اعتراض، سالن را ترک کردند.