به نام خداوند بخشنده مهربان

خدایا،بار الها،معبودا،معشوقا،مولایم ،من ضعیف و ناتوان دوست دارم

چشم هایم را دشمن در اوج دردش از حدقه در بستان در آورد

و دست هایم را در تنگه چزابه قطع کند،پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد

و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبارهایش کند و سرم را در شلمچه جدا نماید

تا در کمال فشار و آزار،دشمنان مکتب ببینند

که گرچه چشم ها،دست ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته اند

اما یک چیز را نتوانسته اند که بگیرند و آن ایمان و هدفم است

که عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت

و عشق به امام و اسلام است.

شهید سید مسعود میر آفتاب زاده