پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سعيد برند- حتي تصورش هم سخت است، سخت است يک جوان 25 ساله را تصور کنيم که دستانش را دور گردن خواهرش گره زده و آنقدر با قدرت گردن او را مي فشارد که پس از چند دقيقه خواهر جوانش خفه مي شود، خفه مي شود آن هم به دست برادري که مي بايست پشت و پناهش مي بود. سخت است تصور کنيم پدر 62 ساله اي در حالي که در آشپزخانه است از پشت آماج ضربات پياپي چاقو شود، چاقويي که در دستان پسرش آغشته به خون شده، پسري که مي بايست عصاي دست پدر در روزهاي سالمندي مي بود.

***

آنچه خوانديد سکانسي از يک فيلم هاليوودي نيست، متاسفانه داستان يک جنايت خانوادگي است، جنايتي که روز يکشنبه در يکي از مناطق پايتخت اتفاق افتاد و خبرش تيتر درشت صفحه حوادث بسياري از رسانه ها بود. پذيرش ماجرا وقتي سخت تر مي شود که متهم به قتل ادعا مي کند تنها به خاطر اختلاف با خواهرش بر سر انتخاب يک شبکه تلويزيوني اين جنايت وحشتناک را مرتکب شده است!

البته اين پرونده جنايي هنوز مراحل ابتدايي خود را مي گذراند و ممکن است زواياي پنهان ديگري نيز درباره آن برملا شود با اين حال آنچه اهميت دارد تاملي بر قتل هاي خانوادگي است. قتل هايي که بر اساس تازه ترين آمارهاي پليس، 34 درصد از قتل هاي کشور را به خود اختصاص مي دهد که با احتساب سالانه حدود 1800 فقره قتل، مي توان گفت روزانه تقريبا دو قتل خانوادگي را نظاره گر هستيم.

بله! واقعا فقط «نظاره گر» هستيم...
آنچه قتل هاي خانوادگي را از ساير قتل هاي ديگر متمايز مي کند اين است که در بيشتر موارد، اين نوع قتل ها بدون نقشه و برنامه از پيش تعيين شده و تنها بر اثر عصبانيت رخ مي دهد. البته هر چند در برخي موارد پاي استعمال مواد مخدر و قرص هاي روانگردان، شک و سوء ظن، کلاهبرداري و اختلافات مالي و ... نيز به پرونده يک قتل خانوادگي باز مي شود، اما آنچه در نهايت دست اعضاي يک خانواده را به خون يکديگر آلوده مي کند ناتواني در کنترل کردن خشم و ناداني از چگونگي يک رابطه مسالمت آميز است.

بايد بپذيريم که بسياري از خانواده ها از خطر وقوع جنايت خانوادگي در امان نيستند. بدون شک اعضاي خانواده اي که اکنون مهر جنايت خانوادگي را با خود يدک مي کشند، از روز نخست تولد دشمن خوني يکديگر نبوده اند، اما وقتي براي همه چيز وقت داشته اند جز براي گفت وگو با يکديگر و حل مشکلات تلنبار شده، وقتي برخي والدين کوچکترين شناختي از دوستان فرزندان خود ندارند، وقتي وظيفه مرد خانواده فقط به تامين نان شب خلاصه مي شود، وقتي براي زن خانواده سرنوشت قهرمان سريال ترکي از نيازهاي شوهرش مهم تر مي شود، وقتي براي فرزند خانواده همه غريبه هاي دنياي حقيقي و مجازي، محترم و فهيم هستند جز والدين سختگير و بي سوادش(!)، وقتي هيچ کسي در مدرسه، دانشگاه، رسانه، سازمان هاي متولي و ... براي آموزش مهارت هاي زندگي تره هم خرد نمي کند و وقتي رفتن به پيش مشاور خانواده يک تابو محسوب مي شود، بايد هم سالانه 600 قتل خانوادگي را نظاره گر باشيم.