این روزها هر دو جناح سیاسی دارند به سید صادق طباطبایی ظلم می کنند. اصلاحاتچی ها که مثلا مدعی علم و دانش و دموکراسی خواهی هستند و باید افراد را بر اساس صلاحیت ها و شایستگی های فکری و عملی اش  ارزیابی کنند این روزها سید صادق را تقلیل داده اند به یک رابط میان دو خاندان خمینی و صدر و خاطره بازی ای از این خاندان بازی ها. انگار نه انگار که ایشان علیرغم اینکه رشته تحصیلی اش مهندسی شیمی بوده است سه کتاب خیلی مهم و تاثیر گذار در حوزه فرهنگ تکنولوژی و ارتباطات از نیل پستمن جامعه شناس انتقادی مطرح آمریکایی در ایران ترجمه کرده و یک کتاب نیز در این حوزه تالیف کرده است. هم ترجمه ها ترجمه روانی است و هم تالیف کتاب جذاب و خواندنی ای و  همه آثار چندین بار توسط انتشارات اطلاعات تجدید چاپ شده اند و طرح بسیاری از مباحث انتقادی درباره رسانه های تصویری و دیجیتالی در ایران مرهون این ترجمه ها و تالیف است.

از خود کتابها مهمتر زمانه ای است که طباطبایی این کتابها را  ترجمه کرده است. در دهه هفتاد و در دهه ای که رهبری گفتمان تهاجم یا شبیخون فرهنگی را مطرح کرده بود طباطبایی فی الجمله روتیتر همه کتابهایش را " شبیخون فرهنگی، ابزارها و میدان ها" انتخاب کرده بود و کار خود را در راستای این گفتمان تعریف کرده بود.

در همان دوره  برخی ارزشی ها گمان می کردند برای مبارزه با تهاجم فرهنگی کافیست عکس شهید همت را در قطع بزرگ کنار دخترکان بی حجاب شهرک غرب بگذارد و بنویسد " بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟"  و اصلاحاتچی ها  و پدر معنوی شان عبدالکریم سروش  در کیهان فرهنگی خوشباورانه  گمان می کردند که تکنولوژی صرفا یک ابزار است که اقتضائات فرهنگی خاصی ندارد و می توانیم هرگونه که اراده کنیم از آن استفاده کنیم. آنها خوشبینانه پذیرش بی قید و شرط تکنولوژی های جدید ارتباطاتی را تجویز و تئوریزه می کردند.

اما  همان زمان طباطبایی در ترجمه ها و تالیفاتش  با گذر از پوسته ظاهری رسانه ها و برنامه هایشان به ما نشان می دهد که  ذات تکنولوژی های ارتباطاتی جمعی نوین از جمله تلویزیون و ماهواره  فارغ از اینکه چه برنامه ای نشان دهند چگونه قوای ذهنی و سیستم عصبی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد و به بررسی اختلالهای فیزیولوژیک و بیوشیمیایی زیانبار رسانه ها بر قدرت تخیل و تعقل و حافظه، تداعی معانی و دیگر کنش های مغزی از جمله مسائل عاطفی و احساسی پرداخته است. طباطبایی در کتاب "طلوع ماهواره افول فرهنگ" نشان می دهد که رسانه های تصویری جدید چگونه مانع از کتابخوانی و تعقل و تعمق می شوند و ذهن را سطحی و متمایل به پیامهای ساندویچی تصویری می کنند. نیل پستمن در کتاب " نقش رسانه های تصویری در زوال دوران کودکی" به تاثیرات منفی این رسانه ها بر ذهن کودکان پرداخته است و در کتاب "تکنوپولی" نیز به اقتضائات فرهنگی انواع تکنولوژی ها از ریاضی گرفته تا تکنولوژی های ارتباطی جدید پرداخته است. 

البته این مصادره به مطلوب اصلاحاتچی ها خیلی عجیب نیست. آنها متاثر از ژورنالیسم جدید یاد گرفته اند اگر حذف افرادی را که افکارشان  مطابق میل شان نیست میسر نباشد حداقل آن را تحریف و مصادره به مطلوب کنند.در این رسانه ها نوع کسانی که برای بازخوانی سید صادق طباطبایی انتخاب می شوند نه اساتید ارتباطات و فرهنگ بلکه حداکثر افراد سیاسی هستند که هیچ نسبتی با مساله فرهنگ و تکنولوژی و ارتباطات ندارند و در خاطراتشان صادق طباطبایی را به یک دستمال گردن و ریش سه تیغه نزد امام و مخالفت شفاهی اش با اشغال سفارت آمریکا و یکی چند خاطره بی ربط دیگر تقلیل می دهند. البته آنها سعی می کنند به راحتی از حمایت طباطبایی بعنوان حلقه وصل خاندان خمینی و صدر!! از محسن رضایی وعدم حمایتش از میرحسین موسوی در انتخابات 88 نیز به راحتی پرش کنند و آنرا سانسور می کنند.

از سانسور و تحریف اصلاحاتچی ها  عجیب تر، سکوت منفعلانه رسانه های اصولگرا درباره ایشان و آثار مهم و تاثیرگذارش است.