پايگاه خبري تحليلي «پارس»- فرهنگ هواداری در ایران شاید از دیرباز که سکوهای ورزشگاه‌ها پر می‌شد و مثل این روزها باشگاه‌ها و مربیان برای کشاندن مردم به ورزشگاه‌ها به راه‌های مختلف متوسل نمی‌شدند،‌ غلط بوده و رونددرستی را در پیش نگرفته است. هر قدر دنیا به سوی پیشرفت این فرهنگ روی سکوها پیش می‌رود و هر روز به تماشاگران فوتبال می‌افزاید، ما از این حیث پسرفت می‌کنیم. حالا کارمان به جایی رسیده هواداران ترجیح می‌دهند مقابل تلویزیون بازی تیمشان را نظاره‌گر باشند و آن عده قلیل که به ورزشگاه می‌روند نیز تیمشان را به جای تشویق تخریب ‌کنند.

تیم‌هایی که هوادار ندارند
از گذشته و زمانی که وقتی پای صحبت قدیمی‌ها می‌نشینی، یک ایران بوده و یک استقلال و پرسپولیس. حتی پاس و راه آهن با آن همه ستاره در دهه ٥٠ شاید طرفدارانشان به ١٠٠ نفر هم نمی‌رسید. هیچ‌وقت هیچ مدیری در این باشگاه‌ها سعی نکرد برای بهبود این مشکل گام مثبتی بردارد. نباید این ماجرا را فقط به تهران معطوف کرد و گفت که این مسأله فقط مربوط مردم تهران می‌شود که هوادار سرخابی‌ها هستند. در شهرهای دیگر نیز تیم‌هایی مثل استقلال‌خوزستان، صبای‌قم و... وجود دارند که از هوادار بهره نمی‌برند. شاید اگر به این جمله کلیشه‌ای که «فوتبال بدون هوادار معنایی ندارد» فکر کنیم،‌ کمی دیدن فوتبال این روزهای ایران برایمان بی‌ارزش شود.

عدم ثبات و استفاده ابزاری از باشگاه‌ها
مهمترین نکته در این‌که برخی باشگاه‌های جدیدالتأسیس در فوتبال ایران نمی‌توانند هواداری برای خودشان جذب کنند، عدم ثبات در بخش باشگاهی کشور است. وقتی مردم نوشهر با جان و دل از تیمی قدیمی به نام شموشک یا مردم شیراز از تیمی مثل برق حمایت می‌کردند و سرنوشت تیم‌های خود را دیدند،‌ دلسرد شدند. باشگاه‌های جدید نیز اکثرا با اهداف غیرورزشی و برای استفاده ابزاری تأسیس می‌شوند و نمی‌توانند مردم را به سوی خود بکشانند. می‌توان باشگاه شالکه را مثال زد که نام معدنی در آلمان بوده و با تلاش مردم آن منطقه درنهایت یک تیم تشکیل داده و این جامعه دائما گسترده‌تر شده تا به این‌جا رسیده که هواداران زیادی در فوتبال آلمان دارد. مردم مشهد نمی‌توانند قبول کنند که جای تیم قدیمی‌شان یعنی ابومسلم یک فصل سیاه‌جامگان اوج بگیرد و فصل دیگر پدیده. آنها همان ابومسلم را دوست دارند و با ثبات همین باشگاه مردمی می‌توانستند به نتایج بهتری برسند.

روح نتیجه‌گرایی در فوتبال ایران
هواداری که می‌بیند مدیر باشگاهش به مربی اعتماد نمی‌کند،‌ حتی همان مدیر دائما درحال تغییر است،‌ قطعا خودش هم نمی‌تواند به تیمش اعتماد کند. نتیجه‌گرا بودن ذهنیتی است که از بخش مدیریتی فوتبال ایران به داخل هواداران نیز نفوذ کرده است. در انگلیس وقتی بازی منچستریونایتد با یک تیم دسته چهارمی را نگاه می‌کنیم،‌ شاید باورمان نشود که ٩٠‌درصد ورزشگاه در حمایت از تیم منطقه خود با وجود کسب نتایج ضعیف مقابل پرافتخارترین تیم انگلیس به استادیوم پای گذاشته‌اند. در ایران اما وقتی تیمی پرسابقه از لیگ‌برتر به دسته‌اول سقوط می‌کند،‌ انگار دنیا برای هواداران آن تیم هم به پایان رسیده و در آن روزهای سخت تیمشان را تنها می‌گذارند.

تخریب به جای تشویق
و اما فلسفه هواداری چیست؟ قطعا اولین جوابی که برای این سوال به ذهنمان می‌رسد،‌ حمایت از تیم مورد‌علاقه یک فرد است اما همین هواداران گاهی اوقات برای تیم خود معکوس هم عمل می‌کنند. بخشی از این اتفاق به خاطر فضای آلوده‌ای است که در فوتبال حاکم شده و درواقع خطی است؛ برخی دیگر نیز تحت‌تأثیر جو و به نوعی ناخواسته علیه تیمشان شعار می‌دهند تا جایی که تیمشان گاهی اوقات عدم حضورشان را ترجیح می‌دهد. این فضای تخریبی تا حدود زیادی باعث دوری هواداران از ورزشگاه‌ها شده و این روزها بیشتر هواداران قدیمی،‌ تبدیل به هواداران مجازی شده‌اند که تحت‌تأثیر جو راضی به زمین خوردن تیمشان هم هستند. اصلا فرض کنیم یک تیم پرطرفدار در اوج باشد،‌ ورزشگاهش هم هنگام بازی پر شده باشد اما جریان بازی است که آن هواداران ایرانی را به واکنش مجبور می‌کند؛ دقیقا برخلاف مردم کشورهای شرق آسیا که تیمشان را از دقیقه یک تحریک می‌کنند تا رو به جلو حرکت کند.

چراغپور: سکونشینان، فقط نام هوادار را یدک می‌کشند
جلال چراغپور، يکي از تئوريسين‌هاي برجسته فوتبال کشورمان در واکاوی فرهنگ غلط هواداری در ایران می‌گوید: «دلیل این فرهنگ غلط را قطعا باید در جامعه دنبال کرد. درواقع وقتی در ورزشگاه مشاهده می‌کنید که ١٠٠‌هزار نفر یک تجمع را تشکیل داده‌اند،‌ اینها را باید به صورت فرد به فرد به حساب بیاورید که برای یک هدف واحد کنار هم جمع شده‌اند. هیچ وقت نمی‌توانید آن هوادار ذوب‌آهن را که در ورزشگاه فولادشهر روی تپه نشسته با هوادار یک تیم پرطرفدار اروپایی که حتی می‌تواند در یک سوئیت بالای ورزشگاه بازی تیمش را نگاه کند، مقایسه کنید.»

وی همچنین می‌افزاید: «از نظرفنی اما من این سوال را دارم چطور یک فرد می‌تواند هوادار تیمی مثل پیکان باشد که نام یک خودرو بوده و سال‌هاست دیگر تولید نمی‌شود؟ این را گفتم تا این مطلب را عنوان کنم که حتی نام باشگاه‌ها نیز در جذب هوادار موثر هستند. باید دید چه اتفاقی افتاده که همان هواداران قدیمی استقلال و پرسپولیس که جانشان برای این تیم در می‌آمد،‌ این روزها در ورزشگاه دیده نمی‌شوند؟ فضا به شکلی است که هوادار بودن معنایی پیدا نمی‌کند زیرا کسانی که این روزها نام خودشان را هوادار گذاشته‌اند و در ورزشگاه‌ها هستند،‌ اهداف دیگری را دنبال می‌کنند. ایجاد یک فلسفه هواداری مناسب کار امروز و فردا نیست و نیاز به فعال شدن بخش فرهنگی در ورزش ما دارد.»

واعظی‌آشتیانی:  فضای آلوده، هواداران را به بیراهه می‌برد
امیررضا واعظی‌آشتیانی،‌ مدیرعامل سابق باشگاه استقلال با اشاره حرکت به سمت یک فرهنگ اشتباه در بحث هواداران فوتبال می‌گوید: «شاید خیلی از هواداران در ابتدا تماشاگر بوده‌اند اما وقتی هدایت درستی به صورت فرهنگی بر روی انجام نمی‌شود،‌ این هوادار شدن به حداقل می‌رسد. این هواداران نیز به ٢ دسته تقسیم می‌شوند. یکسری نسبت به اتفاقات داخل زمین و حتی خارج از زمین بی‌تفاوت هستند، یکسری دیگر نیز تحت‌تأثیر جو قرار می‌گیرند و هدایت آنها توسط افرادی است که توسط افراد داخل فوتبال حمایت می‌شوند. پس مهم‌ترین دلیل فضای آلوده فرهنگی در فوتبال است که هواداران را نیز به بیراهه می‌برد.»

وی همچنین می‌افزاید: «شاید بیشتر تیم‌های بدون طرفدار در تهران باشند اما در شهرستان‌ها نیز کمتر فردی پیدا می‌شود که در صورت عدم نتیجه‌گیری تیمش از آن حمایت کند. فرهنگ هواداری که در گذشته کمی نزدیک به سطح استاندارد بوده،‌ امروز خیلی از این استاندارد دور شده است.»

گوشه چشمی به هواداران
در نهایت باید قبول کنیم که این روزها در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که فوتبال در ظاهر محبوب است اما هوادار واقعی در آن کم پیدا می‌شود،‌ البته کمترین تقصیر را هم همان هوادار دارد. هواداری که وقتی روی سکوهای سرد ورزشگاه می‌نشیند،‌ نه خبری از صندلی‌های راحت است و نه امکانات قابل قبولی وجود دارد، به جای حمایت از تیمش و گذراندن اوقات فراغت،‌ ورزشگاه را مکانی برای خود می‌بیند که درگیری‌های ذهنی‌اش را در آن تخلیه کند. باید به این نتیجه رسید که گوشه چشمی به هواداران در کنار این بازیکنان میلیاردی می‌تواند حتی باعث پیشرفت فوتبالمان باشد، نه فقط بحث فلسفه هواداری.