پايگاه خبري تحليلي «پارس»- رمضاني- اغراق نيست اگر بگوييم که بزرگ ترين سرمايه هر کشور جمعيت آن است. همان طور که قديم ترها مي گفتند بچه هاي هر خانواده خود سرمايه هاي زندگي محسوب مي شوند. پدر و مادرهاي ما اعتقاد داشتند که «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد» و اين خداوند است که به زندگي ما خير و برکت مي دهد؛ فقط وظيفه ماست که روزي حلال فراهم و فرزندانمان را درست تربيت کنيم، نتيجه به دست اوست.

اما امروزه با تغيير برخي باورها، از تعداد فرزندان خانواده کم و بر توقعات از زندگي افزوده شده است. هر جواني آرزو مي کند که در زمينه تحصيل و امکانات زندگي در حد عالي باشد، آن وقت بتواند همسر ايده آلش را پيدا کند و با هم زير يک سقف زندگي شاد و خوبي داشته باشند و بعد از چند سال که خستگي اين همه سعي و تلاش کم شد، به فکر بيفتند که فرزندي هم داشته باشند.

اما در اين مقطع، ديگر آن جوان نه شور و حال سال هاي گذشته را دارد و نه حوصله اي که صرف پرورش فرزندان کند. در کنار اين مشکلات، ازدواج ديرهنگام نيز احتمال ناباروري را بيشتر مي کند و چند سالي هم به دنبال درمان ناباروري هستند و ...

عده اي در اين ميان تصميم مي گيرند که قيد فرزندآوري را بزنند و دلايلي را براي اين تصميم بر مي شمارند که اگرچه بخشي از آن درست است، اما بخشي از آن بهانه اي بيش نيست. صرف نظر از پيش بيني هاي قشر نخبه در زمينه هاي اقتصادي، فرهنگي و ...، مي توان يکي از دلايل کم توجهي اين قشر به تشکيل خانواده و فرزندآوري را نگاه موشکافانه و وسواسي و به قولي ايده آل گرايي آنان دانست. آوردن بهانه هايي مانند اين که تا سر و سامان نگيرم، تا نتوانم امکانات کافي را فراهم کنم و تا ... تنها کار را مشکل تر مي کند. به اين دسته از افراد بايد گفت هيچ کدام از اين شرايط ايده آل تضمين کننده خوشبختي در زندگي نيست اگرچه لازم است و جزو مزيت هاي يک انتخاب مي باشد اما صد درصد خوشبختي را تضمين نمي کند.

کودک ما تنها آغوش باز و محيط گرم خانه را مي خواهد نه وسعت منزل و تعداد اتاق ها و امکانات فراوان را. نخبگان با اين طرز تفکر تنها بهترين سال هاي عمر خود را از دست مي دهند، سال هايي که مي توانند در کنار همسر و فرزندان مدارج ترقي و پيشرفت را چه بسا با تلاش و انگيزه بيشتر پشت سر بگذارند.

آيا به اين نکته توجه کرده ايد که زندگي را بايد ساخت و تا شاکله يک زندگي شکل نگرفته باشد، نمي توان صد در صد براي آينده آن تصميم گرفت؟ آيا تا به حال با خود فکر کرده ايد که اگر همه امکانات را فراهم کنيد و در اختيار فرزند يا فرزندانتان قرار دهيد ديگر آن ها بايد چه چيزي را از شما به عنوان پدر و مادر ياد بگيرند؟ چگونه بايد سعي و تلاش شما را الگوي خود قرار دهند؟ آيا شما به عنوان قشر نخبه و تحصيل کرده هيچ فکر کرده ايد که در قبال جامعه خود وظيفه اي سنگين تر بر عهده داريد و جامعه از شما به عنوان الگوي ساير جوانان ياد مي کند؟ در اين پرونده به بررسي بخشي از علت هاي بي رغبتي نخبگان به فرزندآوري و پاسخ کارشناسان مي پردازيم .

مشکل تغيير نگرش فرهنگي است
با بررسي هاي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مشخص شده است، ميزان فرزندآوري بين نخبگان و دانشگاهيان با وجود برخورداري از امکانات زندگي و امکان تأمين هزينه فرزندان و تربيت آن ها، کاهش يافته است. دکتر محمد اسحاقي عضو هيئت علمي دانشگاه تهران و معاون برنامه ريزي و هماهنگي شوراي عالي انقلاب فرهنگي با بيان اين مطلب به خراسان مي افزايد: با توجه به اين که يکي از راهبردهاي سياست هاي مصوب شده جمعيتي شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين است که نخبگان، صاحبان انديشه و افرادي که از نظر تحصيلات و امکانات، توانايي بيشتري در تربيت فرزند دارند به فرزندآوري تشويق شوند، عوامل موثر در اين قضيه بررسي و مشخص شد نوع برداشت افراد از زندگي به مسئوليت پذيري، مشغله هاي کاري و شغلي براي حضور در جامعه در کنار سبک زندگي غربي و همچنين موضوعات ديگر مانند فردگرايي و سبک زندگي مدرنيته باعث شده است که هم در معنا و هدف زندگي و هم نوع زندگي افراد تغيير ايجاد شود. از آن جا که نظام فرهنگي، آموزشي و تربيتي فرزندآوري کمتر را ترويج کرده است و بيشترين مخاطبان اين نظام نيز قشر نخبه و تحصيل کرده بوده اند، بنابراين اين نظام فرهنگي تأثير خودش را گذاشته است. از طرفي نخبگان براي اين که بتوانند به تحصيل خود ادامه دهند و در جايگاه مناسب علمي و فناوري قرار بگيرند هم در ازدواج تأخير داشته اند و هم به يک يا دو فرزند اکتفا کرده اند، بنابراين مجموعه عوامل ياد شده در اين قضيه تأثيرگذار است.

به طور کلي بعد از روشن شدن ابعاد منفي اين قضيه، اگر چه ميل به فرزندآوري بيشتر دارند ولي بسياري از آن ها ممکن است فرصت را براي خود پايان يافته تلقي کنند؛ بنابراين به نظر مي رسد بايد از هم اکنون اطلاعات کافي در اختيار همه گروه ها و اقشار از جمله نخبگان که در سن جواني هستند، قرار بگيرد تا در کنار تحصيل، در سن مناسب تشکيل خانواده بدهند و در فواصل معين فرزندآوري داشته باشند. اين مسير اگر چه دشواري هايي دارد اما تأثير دراز مدت آن به نفع والدين خواهد بود.

تربيت فرزندان نخبه از وظايف نخبگان است
هر فرد نخبه بايد به دنبال استمرار فرهيختگي و نخبگي در خانواده و جامعه از طريق انتقال ژن نخبگي به فرزندان خود باشد. دکتر محمد اسحاقي در اين باره به نکته مهمي اشاره مي کند و مي گويد: آن چه افراد از خود باقي مي گذارند تنها سازه ها، شرکت، سازمان محصولات فکري، کتاب ها و انديشه و... نيست بلکه مهم ترين آن فرزنداني صالح است که بتوانند همانند والدين نخبه خود در جامعه حضور داشته باشند. استمرار نخبگي در واقع سرمايه اصلي کشورها و ملت هاست، انسان هاي نخبه، خردمند، صاحبان انديشه و اولي الالباب. بنابراين نخبگان جامعه ما بايد به اين نکته توجه داشته باشند که فرزندآوري آن ها تضمين کننده آينده کشور است و اين رسالتي است که بر عهده آن ها گذاشته شده است.

وي مي گويد: نرخ باروري در بيشتر کشورهاي دنيا پايين آمده اما روند اين کاهش در ايران سريع تر است به گونه اي که ايران دومين کشور اسلامي است که پايين ترين نرخ باروري را بعد از کشور آلباني بين سال هاي ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ دارد.

وي گفت: بر اساس پيش بيني سازمان ملل که البته يک نوع بازنگري بر پيش بيني هاي اين سازمان در سال ۲۰۱۲ است، ايران در سال ۱۴۸۰ در صورت رشد باروري پايين ۵۵ ميليون و در صورت رشد باروري بالا حداکثر ۱۵۰ميليون جمعيت خواهد داشت.

طلاق در سن باروري
وي با اشاره به اين که ۵۰درصد طلاق ها در ۵سال نخست زندگي رخ مي دهد و بيشتر براي بانواني اتفاق مي افتد که در سن مناسب باروري قرار دارند، افزود: قرار بود کاهش نرخ باروري در سال ۹۰ به ۴درصد برسد اما کاهش زودتر اتفاق افتاد و در سال ۷۱ به اين کاهش رسيديم.

براي حضور زنان در جامعه بايد برنامه داشت
وي اشتغال و حضور زنان در جامعه را از عوامل کاهش فرزندآوري در کشور عنوان کرد و افزود: هرچند حضور و اشتغال زنان در جامعه مهم است اما بايد براي آن برنامه داشت تا اين حضور، آسيب هايي را در پي نداشته باشد.

فرزندآوري ابعاد مختلفي دارد
سها خراساني( دانشجوي دکتراي مسائل اجتماعي، دانشگاه اصفهان): موضوع فرزندآوري ابعاد مختلفي دارد که مي توان آن را در حوزه هاي فردي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي دسته بندي کرد؛ البته توضيح هر يک در ديگري تنيده شده است. به اين معنا که دلايل فردي ريشه در عوامل اجتماعي و فرهنگي دارد و شرايط اقتصادي را مولفه هاي اقتصادي و فرهنگي تعيين مي کند و در نهايت برآيند اين دلايل است که تصميم فرد را درباره فرزندآوري جهت مي دهد (تعيين نمي کند و جهت مي دهد) زيرا هنوز و همچنان افرادي هستند که برخلاف جريان موجود، بر اساس دلايل ديگري، تصميمات خود را اتخاذ مي کنند. با آن که فرزندآوري به نوعي ادامه حيات بشري است، امروزه با افرادي مواجه هستيم، که تمايلي به فرزندآوري ندارند. البته اين نبود تمايل معمولا در ميان افرادي که از نظر مالي کم توان هستند، ديده نمي شود بلکه بيشتر در ميان افرادي است که تحصيل کرده ناميده مي شوند.

امروزه يکي از ارزش هاي مطرح در جامعه، پيگيري موفقيت هاي شخصي است. آن چه امروزه تبليغ مي شود نوعي زندگي آزاد و تلاش براي موفقيت در عرصه فردي و مادي است. نتيجه آن که امروزه با زنان و مردان تحصيل کرده و ثروتمندي مواجه هستيم که با وجود برخورداري از بهترين امکانات، تمايلي به داشتن فرزند که نيازمند توجه و مراقبت تمام وقت است، ندارند.

از ديگر مسائل حوزه نخبگان که مانع فرزندآوري است، درگيري و نگراني بيش از اندازه درباره رسيدگي به فرزندان است. اين درگيري تا آن جا پيش مي رود که گاه افراد با وجود داشتن امکانات و تمايل، فرصت رسيدگي به فرزندان ندارند. فرآيند تربيت فرزندان، نحوه تغذيه، نوع اسباب بازي، حساسيت بيش از اندازه در مورد مراقبان کودک، انواع کلاس هاي مختلف که از سنين مهدکودک آغاز مي شود و علاوه بر هزينه هاي گزاف، فرصت بچگي و شيطنت را از کودکان مي گيرد و ... از جمله دغدغه هاي اين افراد است.

امروزه در مهدهاي کودک شاهد آموزش زبان فرانسه، زبان انگليسي، لوگو، اريگامي، نقاشي، ژيمناستيک و ... هستيم. متوليان اين امر در توجيه اين آموزش ها، کودکي را بهترين مرحله آموزش مي دانند در حالي که ميان متخصصان در اين حوزه اختلافات جدي وجود دارد و برخي معتقدند کودکي زمان تجربه کردن ناشناخته هاست نه آموزش هاي جدي که نيازمند تمرين و تکرار است. بسياري از والدين در زمينه انتخاب بهترين مدرسه، بهترين کلاس هاي آموزشي، بهترين دانشگاه ها و ... دغدغه هايي دارند در حالي که فرزندان تا سنين بزرگسالي به دليل اشتغال صرف به تحصيل قادر نيستند در تأمين هزينه زندگي نقشي داشته باشند که اين امر فشار زيادي به والدين وارد مي کند. چنين دورنمايي از تربيت فرزند، زوج هاي جوان را از فرزندآوري يا داشتن چند فرزند منصرف مي کند. موضوع ديگر در ميان نخبگان، بحث تربيت و پرورش يک فرد است. تربيت يک فرد در شرايطي که فرصت تجربه کردن دوره کودکي، تغذيه مناسب و تحصيلات عاليه را داشته باشد و بتواند به وطن خدمت کند بهتر از آن است که فرزندان زيادي تربيت شوند که قادر به انجام کارهاي چندان مفيدي نباشند.

به نظر مي رسد ريشه اين تفکر در اين باور است که هر چيزي که عيب و نقصي داشته باشد شايسته وجود داشتن نيست. در حالي که يک جامعه به انسان هايي با قابليت ها و توانايي هاي مختلف نياز دارد و يکي از دلايل شکل گيري جامعه، نياز انسان ها به يکديگر است.

در ادامه، ذکر نکاتي ضروري است.

۱ - مسئوليت فردي در قبال جامعه؛ هر يک از ما با توجه به امکانات و اختياراتي که داريم مسئوليتي در برابر صلاح و مصلحت جامعه داريم و به موازات افزايش اين توانايي، مسئوليت ما نيز بيشتر خواهد شد.

برخورداري از امکانات مادي و استعدادهاي خدادادي، مسئوليت افراد را در برابر جامعه نيز افزايش مي دهد.

۲ - در جامعه افرادي که امکانات کافي ندارند، فرزندان بيشتري دارند و [ در اين ميان اجتناب پرورش نسل نخبه به عبارتي نخبه پروري در خانواده اي که اين امکان را دارد، براي جامعه در آينده مشکل ايجاد خواهد کرد.]

از آن جا که فرزندآوري يک نياز دروني است و کمتر با توصيه، تشويق، اجبار يا تهديد امکان پذير مي شود، بهتر است به جاي مطرح کردن و پرداختن به بحث جمعيت و تبليغات در خصوص آن، به طور غيرمستقيم شرايط جامعه و پيامدهاي کاهش جمعيت به اطلاع افراد رسانده شود. طرح بحث در خصوص آينده اقتصادي جامعه، وضعيت فرهنگي کشور در آينده نزديک و تکرار آن، ضرورت اين موضوع را براي افراد آشکار مي کند.

در کنار ايجاد اين ضرورت که به تغيير عميق ذهنيت ها نيازمند است، ارائه مشوق ها و کمک به پدران و مادران جوان نيز راهگشا خواهد بود. افزايش مرخصي زايمان، تأمين امنيت شغلي، ايجاد فرصتي براي پدران در امر فرزندپروري، ارتقاي کيفيت مهدهاي کودک يا تشکيل شبکه هاي خويشاوندي براي نگهداري فرزندان مادران شاغل، ارائه بسته هاي تغذيه اي لازم براي حفظ سلامت مادر و کودک مي تواند در اين زمينه ياري دهنده باشد.