به گزارش پارس به نقل از تبیان،‌ سالهای پیش اگر دختر و پسری در شهری غیر از شهر محل زندگیشان، خانه مجردی اجاره می کردند، خبر این اتفاق مانند توپ در میان خانواده و اهالی فامیل و دوست و آشنا صدا می کرد و فشارهای محیطی باعث می شد که این مسئله در نطفه خفه شود، اما این روزها قبولی دانشگاه در شهری دیگر بهانه ای است برای آغاز زندگی مجردی که گاه تا دهه های چندم زندگی فرد هم ادامه پیدا می کند.

روزی که به دانشگاه رفتم!

این روزها بسیاری از دختران و پسرانی که در دهه دوم ، سوم و گاه چهارم زندگی به سر می برند، از بازماندگان دانشجویانی هستند که روزی برای ادامه تحصیل راه شهرهای محل زندگی شان را به سمت کلانشهرهایی مانند تهران ترک کردند و این روزها پس از گذشت گاه دهه ها از آن روز، نه تنها به شهر محل زندگی شان بازنگشته اند بلکه پس از تمام طول این سالها به زندگی مجردی و به قول خودشان مستقل و آزاد در کلانشهری که پذیرایشان شده، عادت کرده اند.

زندگی مجردی راحت تره!

نازنین ۳۸ ساله است، او بیست سال پیش، زمانی که تنها ۱۸ سال داشت از شهر کوچک خودشان به تهران آمد تا در یکی از دانشگاه های دولتی تحصیل آکادمیکش را آغاز کند، نازنین پس از کارشناسی در مقطع کارشناسی ارشد هم پذیرفته شد و پس از پایان تحصیل دیگر نمی توانست به شهرش باز گردد و حس می کرد آن شهر دیگر گنجایش بر آوردن نیازهای او را ندارد، شاید برای همین هم بود که نازنین از همان ابتدا به دنبال یافتن شغلی گشت و در نهایت توانست در یکی از ادارات دولتی مشغول به کار شود و این روزها، با گذشت بیست سال از آن روزها، نازنین به تنهایی در آپارتمان شخصی اش زندگی می کند. زمانی که در خصوص ماجرای ازدواج نکردنش از او می پرسیم می گوید: خواستگارهایی که داشتم نتوانستند توجه من را برای ازدواج جلب کنند و این شد که الان تنها زندگی می کنم به نظرم زندگی مجردی چندان هم بد نیست، چون آدم می تواند دوستان و روابط دوست داشتنی خودشان را داشته باشند بدون اینکه کسی برایش محدودیت ایجاد کند و به اصطلاح در کارش دخالت کند و این شاید به مراتب از یک زندگی مشترک که همه برآن نظارت می کنند، مطلوب تر باشد.

زندگی مجردی و روابط آزاد!

احمد این روزها ۴۰ سال دارد، او پس از خدمت سربازی زمانی که تنها بیست سال داشت در یکی از دانشگاه های تهران در رشته مهندسی قبول شد و پس از آن بار سفر را از شهر کوچکشان در منطقه ای مرزی بست و راه تهران را در پیش گرفت و پس از فراغت از تحصیل هم در یکی از شرکت های معتبر مشغول به کار شد و خانه ای برای زندگی اجاره کرد، اما در تمام این سالها تصمیم برای ازدواج و تشکیل خانواده نگرفت، وی در این خصوص می گوید: من همیشه در پذیرش زندگی مشترک تردید داشتم و از طرفی زمانی که می دیدم برقراری ارتباط بدون ازدواج هم میسر می شود و نیازی به تعهد ازدواج نیست، خب راه آسان تر را انتخاب کردم و این روزها با آنکه چهل سال سن هم دارم اما ترجیح می دهم همین زندگی آزاد و مستقل و بی قید و بند مجردی را تجربه کنم تا اینکه بخواهم خود را اسیر تعهد ازدواج کنم. وی ادامه می دهد: خیلی از دخترها هم هستند که از شهرهای کوچک برای تحصیل به تهران آمده اند و این روزها برای خودشان خانه مجردی و آمدها و ارتباطات آزاد خودشان را دارند!

نمی خواهم در تهران بمانم!

نفیسه هم از دیگر فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد است که این روزها در مقطع دکترای یکی از دانشگاه های معتبر تهران مشغول تحصیل است، وی در این مورد می گوید: شاید باورتان نشود دلیلی که باعث شد من تمام هم و غمم را صرف درس خواندن و قبول شدن در دانشگاه کنم، ترس از بازگشت به شهر خودمان بود.

وقتی که درسم در مقطع کارشناسی پایان یافت به شهرمان بازگشتم، خدا می داند که زندگی در شهر کوچک مان چقدر برایم غیر قابل تحمل بود، اصلا نمی توانستم آن فضای کوچک، آن نگاه های کنجکاو و آن همه کمبود امکانات را تاب بیاورم به همین دلیل شب و روز درس خواندم تا بتوانم در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاهی در تهران قبول شوم و بار دیگر بهانه ای برای بازگشت به این شهر دوست داشتنی پیدا کنم. ماجرای قبولی ام در مقطع دکترا هم در همین رابطه بود و از ترس بازگشت به شهرم، شب و روز درس خواندم و توانستم در مقطع دکتری رشته ام پذیرفته شوم و این روزها خیالم راحت است که پس از پایان تحصیل در یکی از دانشگاه ها مشغول به تدریس می شوم و دیگر قرار نیست به شهرم باز گردم. وی در خصوص دلایل علاقه اش به زندگی در تهران می گوید: برای ما که در محیط های کوچک بزرگ شده ایم، تهران مانند مدینه فاضله ای است که همه انتظارات ما را یکجا برآورده و ما پس از سالها تجربه زندگی آزاد و مستقل در تهران دیگر نمی توانستم به شهر کوچکمان باز گردیم و سالهای عمرمان را با محدودیت های آن محیط دست و پنجه نرم کنیم.

لزوم گزینش بومی دانشگاه ها

ماجرای تاثیراتی که زندگی مجردی بر روابط بی بند و بار و ازدواج های سفید دارد را همه می دانند و در این میان وزارت علوم با گزینش بومی دانشجو در مراکز علمی می تواند تا حدودی ماجرای جا به جایی دانشگاه ها و آغاز زندگی های مجردی در کلانشهرهای را محدود کند. از سوی دیگر رسانه ها هم با بیان پیامدهای زندگی های مجردی و مستقل جوانان در کلانشهرها، می توانند خانواده ها را با عوارض این اتفاق آشنا کنند تا دیگر درس خواندن بهانه ای برای آغاز پدیده بحرانزای زندگی های مجردی نشود.