از صفحه اجتماعي محمد پورغلامي
لخت شدن توسط چه کسی و چگونه باب شد؟
"مرحوم حاج سید اسماعیل زریباف" از مداحان قدیم تهران که در "هیأت بنی فاطمه" تهران مداحی می کرد، جایی در مورد چگونگی شروع مراسمات هیأتی در تهران می گوید:
در سال 1297ش (1337ق) در تهران وبا آمد، در تهران هم رسم هيئت و روضه نبود در تکاياي موجود در تهران معمولاً تعزيهخواني ميشد. در تکيهاي تعزيه حضرت قاسم ميخواندند و در تکيهاي تعزيه حضرت مسلم را ميخواندند مردم هم دنبال تعزيهخوان ميرفتند، اين تکيههايي که الان در تهران هست (زياد تکيه هست) آنهايي که قديمي هستند ميدانند اين تکيهها همهاش مرکز تعزيهخواني بود. در 1297 (1337ق) گفتند که در تهران به اصطلاح قحطي شد، وبا آمد و تمام تهران را سياهپوش کردند محلهها، کوچهها، بازارها را سياهپوش کردند و گفتند که خوب حالا يکي بيايد و چيزي بگويد؛ رسم تهران روضهخواني نبود. از شيراز چند روضهخوان آوردند تهران. اينها اينجا و آنجا ميرفتند روضه ميخواندند و مردم هم گريه ميکردند، وبا که تمام شد اين محلهها و اين صنفها که سياهپوش کرده بودند گفتند حالا که ما آمديم سياهپوش کرديم خوب است هفتهاي يک شب ما اين جلسه را داشته باشيم. صنف بقال، عطار، کفاش، کلاهدوز، سراج، اينها همه يک شبي را براي خودشان معين کردند گفتند امشب را ما سيد اسماعيل زريباف بنابر آن چيزي که شده به يادگاري اين جريان نگاه ميداريم عيب ندارد. در تهران سينهزني به اين شکل که الان رايج است هم رسم نيست، ميروند پاي سقاخانهها ميايستند يقهشان را باز ميکنند و يک آقايي ميخواند و اينها هم براي خودشان سينه ميزنند. در تهران سينهزني به اين شکل بوده، الان هم در شاه عبدالعظيم هنوز يادگاري آن وقت هست، بعضي از محلههاي تهران هم الا´ن هنوز آن کار را دارند، در مسجد حوض، مثلاً همه جلوي سينهها را باز ميکنند مرشد ميخواند و اينها هم سينه ميزنند، اين سينهزني تهران بود، آن هم عزاداريش که تعزيه بود.
همانطور که عرض کردم اينها هيئت را درست کردند و عطار و بقال و هرکدام هم يک اسمي براي خودشان گذاشتند؛ هيئت عزاداران مثلاً کفاش، عزاداران مثلاً بزاز، عزاداران کلاهدوز، اينها يک شبي را براي خودشان درست کردند، بعد گفتند اين که نميشود ما که بلد نيستيم سينه بزنيم، چکار کنيم و چکار نکنيم! از طرف صنف بزاز دو نفر رفتند کربلا، يک مردي را آوردند به نام شيخ عبدالله، اين آقا شيخ عبدالله مداح بود، روضهخوان بود، حضور شما عرض شود آمد تهران و براي اينها ميخواند و يواش يواش گفت شما مثل عربها بايد لخت بشويد، پيراهنها را در بياوريد و اينطوري سينه بزنيد، اينها هم کردند...
ارسال نظر