به گزارش پارس؛ حجت‌الاسلام مهدی رستم‌نژاد عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه در گفت‌وگو با فارس با اشاره به حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوی عراق گفت: بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا(ع) از مدینه وارد مکه شد یعنی روز سوم شعبان سال ۶۰ تا روز هشتم ذی‌الحجه که یوم الترویه نام دارد قریب به چهار ماه اتفاقات زیادی در مکه افتاد و امام ماه رمضان، شوال، ذ‌ی‌القعده تا هشتم ذی‌الحجه را در مکه ماند.

وی عنوان کرد: امام حسین(ع) در این مدت، برای آماده‌سازی قیام خویش و افشاگری علیه یزید و حکومت بنی‌امیه نامه‌های فراوانی را به مردم کوفه فرستاد و در مقابل، مردم کوفه نیز بارها از امام (ع) دعوت کردند؛ با توجه به اینکه ایام حج بود بسیاری از فقها و صاحب نظران آن روزگار با حضرت ملاقات‌هایی را داشتند. مثلاً «ابن عباس» از جمله کسانی بود که با حضرت ملاقات داشت و البته بعضی از افرادی که جزو چهره‌های دینی و معنوی به شمار نمی‌رفتند اما به هر حال از جمله کسانی بودند که در آن زمان دارای نام و نشانی برای خودشان بودند و برخوردهایی را نیز با امام حسین(ع) داشتند مانند «عبدالله بن زبیر».

عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه با اشاره به اینکه آنچه موجب شد سیدالشهدا(ع) در این ایام یعنی روز نهم ذی‌الحجه حرکتش را از مکه به طرف عراق قرار دهد، اظهار داشت: حضرت می‌فرمود: اینها (بنی‌امیه) تا خونم را نریزند مرا رها نخواهند کرد! و من دوست ندارم در جایی کشته شوم که حرمت مکه نگه داشته نشود و من باید از این مکان کوچ کنم.

وی افزود: افراد زیادی به امام حسین(ع) می‌فرمودند از اینجا کوچ نکن اما نظر سید‌الشهدا(ع) این بود که تهدیدها بسیار جدی شده و احتمال بسیاری داشت حضرت را به صورت ناشناس در ایام منی و عرفات و مشعر که انبوهی از جمعیت در آنجا حضور داشتند امام را ترور کنند از این رو امام حسین(ع) دید فایده‌ای ندارد که اگر خونش در حرم امن الهی ریخته شود، آن تأثیری که قیامش در کربلا دارد را در این جا نخواهد داشت بنابراین امام حسین (ع) برای اینکه حرمت حرم شکسته نشود و خانه امن الهی از امنیت نیفتد از مکه به سوی عراق حرکت کرد و فرمود: من نمی‌خواهم اولین فردی باشم که حرمت حرم به خاطر من شکسته شود.

رستم‌نژاد ابراز داشت: گذشته از این مباحث، حضرت اباعبدالله (ع) می‌فرمایند: من مأموریت دارم «انّ هؤلاء القوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهر و الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود»؛ این قوم ملازم و ملتزم به اطاعت از شیطان شده‌اند و عبادت خدای رحمان را ترک کرده‌اند و در روی زمین فساد را رواج داده و حدود الهی را باطل اعلام کرده‌اند. وقتی این گونه است من از همه سزاوارترم که یاری‌گر دین خدا باشم لذا باید حرکت کنم تا آن آیین خداوند، پیروز و از همه برتر باشد.

وی تصریح کرد: امام حسین(ع) می‌فرماید: مردم کوفه مرا دعوت کرده‌اند پس حجت بر من تمام شد! کلام امام (ع) معنادار است اگر من بر کوفیان جواب ندهم کوفیان می‌تواند فردای قیامت بر من احتجاج داشته باشند و بگویند ما می‌خواستیم و تو نیامدی! این است که امام می‌فرماید: من می‌روم آنها خودشان می‌خواهند وفاداریشان را ثابت کنند و حمایت خودشان را داشته باشند اما از طرف من تخلفی صورت نگرفته باشد یعنی این را هم امام برای خودش وظیفه می‌داند که اگر حداقل، عده‌ای ادعای وفاداری نموده و مرا برای حرکت و پشتیبانی و قیام دعوت کردند نگویند ما امام نداشتیم و بگویند ما گفتیم اما امام نیامد!

عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه گفت: شب قبل از حرکت امام حسین (ع) از مکه به عراق، حضرت خطبه‌ای دارد که می‌فرمایند: من برای حرکت آماده‌ شده‌ام و هر که می‌خواهد در راه خدا جان فشانی کند. امام در مکه، حرف‌ها و سخنان حساسی که در آینده می‌خواهد اتفاق افتد را بیان می‌کند. نکته‌هایی درباره اینکه مرگ برای فرزندان آدم همانند گردنبندهایی برگردن دختران جوان است که همیشه همراه آدمی است و اشتیاق خویش را نسبت به گذشتگان، جد و برادرش همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف در آن خطبه بیان می‌کند.

وی یادآور شد: حضرت در ادامه فرمودند: من برای شهادت برگزیده شده‌ام و جالب اینجاست که در این خطبه حتی اسم کربلا را هم آورد و فرمودند: من گرگان درنده بیابان را می‌بینم، بین نوامیس و کربلا که بند بند تنم را پاره پاره کردند و ... ادامه می‌دهد رضایت من به رضایت خداوند است و این کاری که می‌خواهم انجام دهم خداوند به آن راضی است و ما هم بر بلا و امتحان الهی صابر و شکیبا هستیم تا اینجا که رسید حضرت در آخرین فراز فرمایش خویش که در جمع مکیان مطرح می‌کرد، فرمود: هرکسی که آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاء خداوند نمایند با ما رهسپار شود حضرت این سخنان را شب یوم‌الترویه فرمود و صبح روز نهم ذی‌الحجه به سوی عراق حرکت کرد و داستان عظیم تاریخ ساز کربلا را رقم زد.