به گزارش پارس روزنامه خراسان نوشت ؛

دختري هستم ۱۳ ساله. با اين که پدر و مادرم خيلي مرا دوست دارند و به من محبت مي کنند احساس تنهايي و ناتواني مي کنم و خيلي دوست دارم با کسي غير از خانواده ام ارتباط برقرار کنم ولي از آخر و عاقبت آن مي ترسم و مي دانم از اين کارها به جايي نمي رسم.

 

 

مشاور: حسين سليمان پور- روان شناس تربيتي - نظر شما دختر گلم را به پاسخ سوالتان جلب مي کنم:

۱- به خوبي مي دانيد که در شما ترشح هورمون هاي بلوغ شروع شده و حدود ۱۰۰۰ دستگاه در بدن شما فعال است تا از کودکي به نوجواني انتقال يابيد. دقيقا مثل زمان اثاث کشي که همه چيز به هم ريخته است، نظم خاصي وجود ندارد و اگر صبر و حوصله داشته باشيم و بدانيم چه کار مي کنيم به تدريج وضعيت بهتر مي شود و همه چيز سرجايش قرار مي گيرد. هم اينک درون شما نيز به هم ريخته است که البته اين حالت ها در دوران خاص ماهيانه تشديد مي شود. احساس تنهايي، خستگي، عصبانيت هاي زودگذر و ... همه و همه از ويژگي هاي اين دوران هستند، مهم اين است که بتوانيد آن ها را به اصطلاح مديريت کنيد يعني جمع و جور کنيد پس با توکل به خداوند بزرگ، مطالعه، ورزش، تقويت رابطه با والدين، نوشتن خاطرات و ... مي توانيد اين کار را انجام دهيد.

 

آسيب هاي يک رابطه

۲- از ديگر ويژگي هاي دوران نوجواني، گرايش به جنس مخالف است اين ميل و گرايش يک امر غريزي است اما اين که اين حس و ميل پاک کي؟ کجا؟ تحت چه شرايطي و با چه کسي؟ برآورده شود خيلي مهم است و من مطمئنم تمايل به اين رابطه در شما دختر خوبم فقط در حد يک حس است و مي توانيد آن را مديريت کنيد شما مي توانيد اين حس را بنويسيد و در يک جدول معايب و محاسن اين نوع رابطه ها را هم يادداشت کنيد اين رابطه در ظاهر يک سري مزاياي ناچيز دارد که البته موقتي و زودگذر خواهند بود اما آسيب هاي بسيار زياد و جبران ناپذيري هم دارد که خودتان به آن آگاه هستيد و تاکنون درباره آن در همين صفحه و صفحه حوادث مطالب زيادي نوشته ايم، به خصوص از سرگذشت دختراني که گرفتار اين روابط شده اند. پس لطفا به دنبال لذت هاي زندگي ساز باشيد نه زندگي سوز.

 

دقت در انتخاب دوست

۳- اين حس تان را در هيچ شرايطي با دوستان تان به ويژه آن ها که درگير اين روابط هستند، مطرح نکنيد چون شما را به ايجاد اين رابطه ترغيب خواهند کرد.

۴- مباني ديني و معرفتي را در خودتان بيش از پيش تقويت کنيد.

۵- وقتي پدر و مادرتان اين قدر شما را دوست دارند پس در شرايط مناسب با آن ها به ويژه مادرتان در اين باره صحبت کنيد و راهنمايي بخواهيد.

ازدواج دوم و خانواده اي که فرومي شکند

جواني 26 ساله داراي شغل آزاد و تحصيلات دانشگاهي هستم. يک دختر کوچک دارم و همسرم را خيلي دوست دارم، ولي به دختر خانم ديگري علاقه مند شده ام که هم سن خودم است. قصد ازدواج مجدد دارم ولي نمي خواهم زندگي فعلي ام را نيز خراب کنم. لطفا راهنمايي ام کنيد.

 

حجت الاسلام دکتر مسعود آذربايجاني / روان شناس: هرچند ازدواج مجدد تحت شرايطي از نظر شرعي و قانوني امري جايز است، اما کساني که به چنين کاري اقدام مي کنند بايد توانايي اداره دو خانواده را به طور کامل و خوب داشته باشند و نيازهاي همسر قبلي و جديد اعم از نيازهاي مالي شامل مسکن، پوشاک، خوراک، نفقه، مهريه و همچنين نيازهاي عاطفي و نيازهاي تربيتي فرزندان را به صورت متعارف و عادلانه تأمين کنند. به اصطلاح شرعي که در قرآن هم به آن اشاره شده، بايد عدالت بين همسران رعايت شود. البته در قانون يک شرط ديگر نيز وجود دارد و آن رضايت همسر اول براي ازدواج مجدد است که در غير اين صورت، مرد نمي تواند ازدواج مجدد داشته باشد. از اين روي به کساني که حتي توانايي کامل مالي و رواني ازدواج مجدد را دارند، توصيه جدي اين است که پنهاني و بدون رضايت همسر چنين اقدامي نکنند؛ زيرا اين امر، عواقب و پيامد هاي بسيار زيادي براي آن ها و خانواده شان به همراه دارد. به طور کلي مشاوران خانواده ازدواج مجدد را تنها در موارد بسيار خاص پيشنهاد مي کنند که مشکلات و نيازهاي جدي وجود داشته باشد. مثلا همسر بيماري ناعلاج يا واگيرداري دارد که از نظر جنسي نمي تواند نياز شوهرش را تأمين کند.

 

احتمال بسيار پايين موفقيت

با اين حال اگر چه با رعايت شرايط گفته شده، ازدواج مجدد مجاز است اما فرهنگ فعلي ما به گونه اي است که اين امر تبعات زيادي را به دنبال دارد. معمولا بيشتر مرداني که به ازدواج مجدد اقدام کرده اند، در زندگي خود موفق نبوده و نتوانسته اند رضايت کامل همسر اول و دوم خود را تأمين کنند و سرانجام مجبور شده اند يکي از همسران خود و يا هر دو را طلاق بدهند. نمي خواهيم بگوييم هيچ مردي در اين زمينه موفق نبوده، ولي واقعيت اين است تعداد مرداني که توانسته اند دو زندگي را با شيوه مطلوب و رضايت مندانه مديريت کنند، بسيار بسيار کم است و اصلا تعدادشان قابل توجه نيست؛ به همين دليل درباره سؤال شما برادر ارجمند که به همسر خود علاقه مند هستيد و فرزند نيز داريد، به هيچ عنوان ازدواج مجدد توصيه نمي شود زيرا اين اقدام مي تواند شرايط خطيري را در آينده براي شما، همسرتان، دختر کوچکتان و حتي آن فردي که قصد ازدواج مجدد با او را داريد، ايجاد کند.

 

آرامش را از خانواده خود نگيريد

در نتيجه راه منطقي اين است که همسر خود را همان طور که هست بپذيريد و اگر مشکلي در روابط زناشويي شما وجود دارد از روش درست براي حل آن اقدام کنيد. نکته ديگري که قابل ذکر است اينکه در بسياري از موارد ازدواج مجدد به خاطر تنوع طلبي آقايان است که اين نياز مي تواند با تغيير در ظاهر همسر مثل تغيير در آرايش، رنگ مو، لباس و... برطرف شود. در اين حالت خانواده دچار تزلزل نمي شود و اعضاي خانواده آرامش خود را از دست نمي دهند.

عضو يک خانواده اما کاملا غريبه

سه برادريم و 2 خواهر، پدرم فوت کرده است مادرم در قيد حيات  است. خانواده هيچ احساسي به يکديگر ندارند. يک خواهرم 20 سال است با خانواده اش به مکان نامعلومي رفته، خواهر ديگرم فرزند 13 ساله مرا نديده است. دو برادرم هم رفت و آمدي با هم ندارند. قصد داشتم خانواده را دور هم جمع کنم اما نتيجه اي نداشت. نسبت به هم سرد و بي روح و غريبه هستيم.

 

 

عباس کيوان لو – کارشناس ارشد روان شناسي باليني - مخاطب گرامي. شما از خانواده‌اي صحبت کرده ايد که متأسفانه شبيه آن ، اين روزها کم ديده نمي شود. خانواده هايي که انگار به حکم طبيعت و بر اساس سرنوشت گرد هم آمده اند و هيچ رابطه عاطفي يا احساسي گرم و قابل اتکا بين آن ها وجود ندارد. خانواده هايي که هر کدام از اعضا سرگرم کار خويش است و مشغله خاص خود را دارد و بودن يا نبودن ديگر اعضا، تاثيري در بقيه ايجاد نمي کند. به طور قطع سرمنشاء رفتارهاي سرد وبي روح ميان فرزندان، پدر و مادر هستند. کودک وقتي وارد دنيا مي شود هيچ تصور يا ايده اي درباره دنيا ندارد و در ابتدا دنيا را از چشم پدر و مادر مي بيند و روابط آن ها در شکل گيري ذهنيت او بسيار موثر است. وقتي کودکي محبت نبيند هيچ جايگاهي در ذهن او براي محبت وجود ندارد اگرچه نياز شديدي به آن دارد.

 

اين همه نابساماني

اصطلاحي در روانشناسي وجود دارد که مي گويد کودک به روابط والدين مي نگرد و به شيوه ردو بدل شدن انرژي عاطفي بين آنان دقت مي کند و به همان شيوه نيز عمل مي کند. مثلاً اگر فردي در کودکي شاهد کتک خوردن مادر توسط پدر باشد، اين طور گمان مي کند که شايد کتک زدن همسر يکي از روش هاي مديريت زندگي است. بنابراين آنچه کودک در دوران کودکي تجربه مي کند تاثير بسيار زيادي بر شکل گيري باورها و شخصيت او مي گذارد. از سوال شما اين طور بر مي آيد که احتمالاً پدر ومادر شما هم اين گونه رابطه اي با هم داشته اند، رابطه اي سرد و بي روح. معمولاً در اين خانواده ها براي اين که اعضا تلاقي کمتري با هم داشته باشند، خود را سرگرم چيزي مي کنند؛ پدر به شدت مشغول کار است و چند شيفته کار مي کند و گويي وظيفه اش فقط پول در آوردن است، مادر نيز يا مشغول کار است يا خود را غرق در کارهاي ديگري شبيه نگهداري از مادر سالمندش يا شرکت در جلسات مختلف مي کند، پول يا موضوعاتي شبيه اين، موضوع اصلي بحث بين اعضاي خانواده است و هميشه همه ناراضي هستند، اما عملاً براي بهتر شدن اوضاع کاري نمي کنند. در نهايت هر کدام سعي مي کند خودش مواظب خودش باشد و کودک ياد مي گيرد براي اين که کمترين آسيبي در اين شرايط ببيند، کسي را در خلوت خود راه ندهد. با کسي صميمي نشود در نتيجه روابط سرد و بي روح مي شود.

 

سخني با شما

با اين حال احساس شما قابل درک است که به نوعي در جست و جوي عاطفه و محبت هستيد و زندگي به اين شيوه واقعاً سخت و دردناک است. اما بايد يادآوري کنم که شما براي خواهر و برادرهايتان نمي توانيد کاري کنيد تا روابط آنان بهتر شود، چون در قدم اول اين خود آن ها هستند که بايد خواهان بهبود اين رابطه باشند. از طرفي فراموش نکنيد کسي که سال ها طول کشيده است، تا بتواند صميميت خواهي را در خودش سرکوب کند، از هر گونه رابطه صميمي و عاطفي مي ترسد و براي برقراري يک رابطه صميمي ابتدا بايد اين ترس او را برطرف کرد که خيلي مواقع به دليل قرار گرفتن در يک رابطه حمايتي و گرم از طرف همسر يا با شرکت در جلسات روان درماني عميق و طولاني مدت امکان پذير است. از آن جا که شما هم در چنين محيطي بزرگ شده ايد و احتمالاً با کمبود محبت روبه رو بوده ايد، شايد در زندگي الان خود هم تبعات آن را ببينيد لذا پيشنهاد مي شود سعي کنيد از يک روان شناس خبره براي خودتان کمک بگيريد که ضايعه هاي کودکي تان حل شوند. همچنين از نقش کليدي مادرتان غافل نشويد. از او بخواهيد رفته رفته مهماني هايي را با حضور ساير فرزندان برگزار کند. در اين شب نشيني ها براي ايجاد صميميت بهتر است درباره اختلافات گذشته بحث نکنيد و صرفا در کنار يکديگر وقتي را به خوشي بگذرانيد.