۱-به این خبرهای حادثه وحشتناک طوفان سه شنبه شب پایتخت دقت کرده اید؟

- طوفان شدید پایتخت در روز سه شنبه (27 مرداد 93) متاسفانه یک کشته و هفت مصدوم و بر اساس برخی خبرها دو کشته و بیست مصدوم بر جای گذاشت.

- شهردار، میزان خسارات وارده به تاسیسات شهری را در جریان این تندباد، 14 میلیارد اعلام کرد.

- این طوفان، 25 ایستگاه اتوبوس واحد را در سطح شهر تخریب کرد و 930 اصله درخت را نیز شکست.

- این طوفان به 90 درصد شبکه برق پایتخت آسیب زد و برق مناطق گسترده ای از شهر قطع شد که با تلاش اداره توزیع برق، بخشهای زیادی از آن به مدار برگشت.

- رییس جهاد کشاورزی استان نیز اعلام کرد بر اثر طوفان سه شنبه شب، باغات و تاسیسات گلخانه ای فراوانی دچار خسارت شده که به دلیل حجم گسترده خسارات وارده، کارشناسان در حال بررسی میزان دقیق آن هستند.

- تخریب دیوار پارکها، تخریب ده هزار متر مربع فضای سبز، تخریب چندین چشمه سرویس بهداشتی و چند محوطه بازی کودکان از دیگر خسارات این طوفان شدید بوده است.

این طوفان با سرعت 100 کیلومتر بر ساعت پایتخت و شهرهای مجاور در استان را در نور دیده است.

۲-انصافا خسارات این طوفان بیشتر است یا زلزله اخیر؟

چرا این حادثه بزرگ از چشم و گوش رسانه ملی و روزنامه ها پنهان ماند؟

به نظر شما این عجیب نیست؟

به نظر من عجیب نیست و کاملا طبیعی است. علت آن هم این است که این طوفان در پایتخت نیامده و این خسارات مربوط به تهران نیست بلکه مربوط به شهر مظلومی است که بیشترین موشکهای اسکاد بی رژیم بعثی صدام به آن اصابت کرد: دزفول!

۳- در سالهایی که مسوول گروه شهرستانهای کیهان بودم، یکی از گلایه های دایمی خبرنگاران خوزستانی ما که همگی "انقلابی" و "حزب اللهی" هم بودند، بی توجهی به مشکلات مهم و بزرگ این استان و در مقابل، توجه بسیار رسانه ها به مشکلات چندین برابر کوچکتر و کم اهمیت تر پایتخت بود. مثلا اگر ریزگردها آنچنان فضای اهواز و آبادان و دزفول را می گرفت که امکان دید تا دو سه متر جلوتر در وسط روز هم ممکن نمی شد، در هیچ رسانه ای به عنوان موضوع بحرانی یاد نمی شد، اما اگر همین ریزگردها پایشان به تهران می رسید و فضای دید پایتخت نشینان را به پانصد تا هفتصد متر می رساند، ستادهای بحران و حوادث غیرمترقبه! تشکیل و فورا مدارس و ادارات تهران به مدت دو روز تعطیل می شد. بگذریم از تبعیضات دیگری چون آلودگی، گرما، آب و ... که کاسه صبر ایوبی دوستان کیهانی ما و دیگر ارزشیهای خوزستان را سر می آورد و مقاله و خبر و عکس می فرستادند که البته خوشبختانه همه به طور کامل در روزنامه منعکس می شد.

۴- این پایتخت گرایی و تهران محوری، از آفات همیشگی مدیریت کلان در ایران بوده و هنوز هم هست. البته در دوران دولت نهم بخصوص با ابتکار ارزشمند سفرهای استانی و حضور رییس جمهور، وزیران و معاونان آنان در اقصی نقاط کشور، این تبعیض تا حد زیادی کاهش پیدا کرد، اما نگاه تی تیش مامانی پروری تهرانی ها و غیر قابل اعتنا دانستن شهرهای دور و کوچک متاسفانه رسوخ جدی در فرهنگ مدیریتی ایران پیدا کرده و نیاز به بازسازی و غبارروبی آن بشدت احساس می شود و این کار جز به مدد رسانه ها و شجاعت آنها ممکن نیست.
*
۵- مردم خوزستان اگر بیشترین منابع آبی و رودخانه ای ایران را داشته باشند، اگر بیشترین درآمد را از مسیر نفت و گاز به کشور برسانند، اگر در همه سالهای پس از انقلاب در تولید محصول گندم اول تا چهارم بوده باشند، اگر نیشکر - این محصول استراتژیک مانند گندم - فقط در این استان تولید شود و اگر بیشترین حماسه ها را در جریان هشت سال جنگ تحمیلی آفریده و بیشترین خسارتها را تحمل کرده باشند و در عین حال همچنان روزگارشان آکنده از تبعیض یا کم توجهی باشد، اگر دزفول قهرمان، شهر نمونه کشور شناخته شده باشد اما امروز دیده نشود و بحرانهایش حتی در اخبار هم ذکر نشود، همچنان مقاوم می ماند و اجازه نمی دهد دشمنان خارجی و گروهکهایی که برایش اشک تمساح می ریزند اما خنده های رندانه شان را هم نمی توانند پنهان کنند، جرات عرض اندام بیابند. سخن آخر هم اینکه مدیران اجرایی و قانونگذاران کشور بدانند این حق پایتخت ایران نیست؛ منظورم "پایتخت مقاومت ایران"؛ دزفول در "خوزستان قهرمان" است...