خاطرات یک روز تابستانی در تهران:

امروز صبح در مترو از یک هموطن آریایی کتک خوردم!! هم وطن آریایی که 25 دقیقه کامل کل واگن رو گذاشته بود رو سرش و سر یه دختر داد میزد و مدام این چندتا کلمه رو تکرار میکرد "افغانی،حرومزاده،لجن،ایل و تبارت مواد فروشن،من ایرانیم...."

البته داد زدن هاش بی دلیل نبود و فقط به خاطر این بود که موقع سوار شدن این هموطن آریایی، اون دختر به احترام خون آریایی این خانوم جابجا نشده بود از جایی که ایستاده بود!

بعد از اینکه اون دختر مورد ضرب و شتم فراوون قرار گرفت و تقریبن هیچکس هم هیچی نگفت فرار رو به قرار ترجیح داد!

ولی این هموطن همچنان آریایی ما داشت هنوز به فحش دادن ادامه میداد این دفعه به ماها که تو واگن نشسته بودیم که "چرا جلوی اون افغانی پشت من در نیومدین و ...." 

بعد از اینکه چن نفر ازش خواستن که خفه شه و بفهمه که اون به اصطلاح افغانی هم آدمه شاید حتی خیلی آدمتر من و تو آریایی طی یک حمله وحشیانه سه نفر رو مضروب کرد و از اون جایی که ما ملت صلح طلب و مهمان نواز و متمدنی هستیم همچنان همه سکوت کردیم!

-کاملن واقعی-