پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد پورغلامي- حتی اگر پاداش و جزا، و ثواب و عذابی هم در کار نبود، باز هم جماعت «روزه‌دار» نسبت به جماعت «روزه‌خوار»، با نگاه مادیگرایانه و در همین دنیا سود کرده اند. به شدت معتقدم بستر بسیاری از ناملایمات و آسیب های اجتماعی نه در «نداشتن» که در «داشتن»، و نه در «محرومیت» که در «راحت طلبی» است.

طبقه متوسط جدید در ایران (و البته سایر کشورها) که بخش عمده شهرها را تشکیل می دهد، به دلیل «راحت طلبی» و در اختیار داشتن ساده همه چیزهایی که می خواهد، به شدت «شکننده» و «آسیب پذیر» است و اصلا معنی زندگی در شرایط سخت و حتی نیمه سخت را نمی داند. نه سردی سرما را حس کرده، نه گرمی گرما را، و نه طعم گشنگی و تشنگی را چشیده. او هیچگاه یاد نگرفته که به امیال و هواهای نفسانی‌اش «نه» بگوید. چنین انسانی به مثابه گیاهی است که در شرایط «گلخانه‌ای» پرورش یافته و بنابراین تومنی دو زار با گياهی که در شرایط «طبیعی» رشد و نمو کرده و در برابر ده ها تهدید طبیعی قرار گرفته و خود را «مقاوم» ساخته است، فرق دارد. چنین آدمی با یک قوره سردی‌اش می شود و با یک مویز گرمی.

برای همین هم هست که بیشتر آسیب های اجتماعی (چه از نوع فردی مانند طلاق، و چه از نوع اجتماعی مانند نافرمانی مدنی) توسط این طبقه انجام می شود. تجربه انقلاب های نرم در کشورهای مختلف نیز چنین نشان می دهد که اتفاقا همین طبقه پرطمطراق و پر سر و صدا است که موجب بروز آشوب های اجتماعی می شود. و بیخود نیست که همه دستگاه های تبلیغی و رسانه ای، همه توان خود را به کار می برند تا هرچه بیشتر این طبقه را در ایران (و سایر کشورها) تقویت کنند!

حال، روزه گرفتن به مثابه عملی است برای مقاوم سازی «روح» و «بدن» انسان برای قرار گرفتن در شرایط غیرگلخانه ای. انسان روزه دار می آموزد که با اختیار خودش، ساعاتی را دست از «راحت طلبی» بردارد و کمی هم طعم «محرومیت» را بچشد. روزه دار یاد می گیرد که در ایام روزه، مراقب «چشم» و «گوش» و «زبان» خود باشد و آنها را «مدیریت» کند. مدیریت این سه عضو که طبق متون روایی و البته روانشناسی، بستر عمده ناملایمات اجتماعی- فرهنگی است، هم از حیث فردی و هم از حیث اجتماعی دارای مزایای فراوانی است. به همین علت هم هست که در یک نگاه کلی، انسان دیندار و روزه دار به مراتب موفق تر و کارآمدتر از انسان غیردیندار و روزه دار در همین دنیا است.