به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، مجید فضایلی در صفحه اجتماعی خود نوشت:


این یک داستان واقعی است‬

۱.
شاید آنچه که در ادامه می خوانید، ربطی با ماجراهای اخیر لیلا حاتمی داشته باشد …

۲.
در همان سالهای نخستین پیروزی انقلاب، برنامه ای برای سفر برخی از نمایندگان مجلس ایران به کوبا طراحی شد. بر طریق آنچه که در آن سالها رسم بود، برای صدور مدل متعالی! انفلاب اسلامی و نشان دادن اینکه در ایران اسلامی زن از چه جایگاه و مرتبتی بهره مند است، خانمی را نیز به این سفر راهی کردند.

۳.
دیدار با فیدل کاسترو هم که در آن روزگار یلی برای خود به حساب می آمد، در برنامۀ سفر هیئت دیپلماتیک گنجانده شد. هیئت پارلمانی به ملاقات آن شیر بیشه های مبارزه با امپریالست می رود. پیشتر به کاسترو از معذوریت های خانم حاضر در هیئت گفته بودند. کاسترو وارد می شود و تک تک با مردان دست می دهد. به خانم که می رسد، دستش را دراز می کند تا دست بدهد! آن خانم در اقدامی شجاعانه! دستش را پیش می کشد و تا به آن نماد پرطمطراق جریان چپ، ایدئولوژی خود را حقنه کرده باشد. و اکنون آن بزرگ مبارزی که بیست سال پیشتر بر فالگنسیو باتیستا چیره شده بود مانده است و زنی که از ایران به همراه چادری مشکی آمده است تا او را ببیند اما با او دست نمی دهد. کاسترو یادش می آید که به که به او از معذوریت های خاص این خانم گفته بودند. لبخندی می زند و جالب بودن این رسم را عنوان می کند. کم کم داشت ماجرا ختم به خیر می شد که ناگهان فسلفۀ هگل در بطن کاسترو شکوفه زد. از همان جنس شکوفه هایی که در بطن مارکس فقید نیز روییده بود. کاسترو که در آن زمان کمتر از شصت سال داشته است، به ناگاه دست به سنتزی ماندگار می زند. او از تز دست دادن مرسوم و تقابلش با آنتی تز دست ندادن با آن خانم، سنتزی ساخت و سریعا هم به منصۀ ظهور رساند. کاسترو، لپ خانم را کشید و برایش آرزوش موفقیت کرد …