به گزارش پارس به نقل از جام جم آنلاین، عشقی که مدت ها قبل در دل سیمین مرده و آن را فراموش کرده بود، با آمدن دوباره شاهین آتشی به زندگی او انداخت که سیمین و شوهرش سعید را به قاتل تبدیل کرد و اکنون آنها را در آستانه مجازاتی سنگین قرار داده است.

این زوج که تازه با هم ازدواج کرده بودند، متهم هستند شاهین را به خانه کشانده و او را به قتل رسانده اند. این دو نفر که دو هفته قبل در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند، می گویند مقصر اصلی شاهین بود و اگر او وارد زندگی آنها نمی شد، این اتفاق نمی افتاد.

نماینده دادستان تهران درباره کیفرخواستی که علیه زن و شوهر متهم به قتل صادر شده و دلایلی که در پرونده وجود دارد، می گوید: این که شاهین به دست این زوج به قتل رسیده، از نظر دادسرا محرز است، چرا که متهمان به قتل اعتراف کرده و درباره از بین بردن جسد نیز توضیح داده اند. وقتی سعید اعتراف کرد بعد از قتل شاهین، جسد را مثله کرده و در بیابان به آتش کشیده است، ماموران به محلی که او گفته بود، رفتند و بقایای جنازه را کشف کردند. از جسد مقداری استخوان به جا مانده بود که آزمایش های انجام شده روی آن نشان می دهد متعلق به مقتول است.

ضمن این که پلیس در محل کشف جسد با دستگاه های مخصوص، قطرات خونی را کشف کرده که با گروه خونی مقتول همخوانی دارد. البته تنها مدرک ما کشف قطرات خون یا استخوان های مقتول نبود. تحقیقات از طریق تلفن همراه مقتول نیز معلوم کرد آخرین تماس با او از طرف سیمین بوده است.

همین موضوع باعث شد تماس های گذشته را نیز بررسی کنیم. بعد از آن متوجه شدیم بیشترین تماس هایی که مقتول داشته، با سیمین بوده است. با همین سرنخ، ما به سیمین و شوهرش مشکوک شدیم و آنها را بازداشت کردیم. در تحقیقات بعدی که بعد از بازداشت نیز انجام شد، متهمان به جرم شان اعتراف کردند و وقتی ما گوشی تلفن همراه مقتول را بررسی کردیم، متوجه شدیم تعدادی فیلم از آن پاک شده است. با بازیابی دوباره توسط ماموران، توانستیم فیلم ها را پیدا کنیم و این فیلم ها هم یکی از مدارک مهم پرونده بود. آن طور که سیمین اعتراف کرده، این دو قبل از ازدواج سیمین با هم رابطه داشتند و بعد از ازدواج نیز این رابطه ادامه داشته و از آنجا که مقتول فیلم هایی از رابطه شان داشت، سیمین را تهدید می کرد و در نهایت بعد از این که شوهر سیمین متوجه موضوع شد، نقشه قتل را طراحی و آن را با کمک همسرش اجرا کرد.

نماینده دادستان درباره این که آیا می توان مقتول را مهدورالدم دانست، می گوید: از نظر دادسرا این طور نیست. موضوعاتی مطرح است که در پرونده منعکس شده وقضات نیز آن را بررسی می کنند اما شرایط مهدور الدمی از نظر دادسرا وجود ندارد و در این باره دادگاه باید تصمیم بگیرد.

آرزوهای برباد رفته

مادر مقتول درخواست قصاص متهم را به دادگاه ارائه و با توجه به حال نامساعدش دادگاه را ترک کرد تا اظهارات متهمان را نشنود. به همین دلیل وقتی سعید برای دفاع از خود پشت تریبون قرارگرفت، این زن نبود که تسلیت گفتن متهم را بشنود. سعید می گوید: مدت زیادی نبود که من و سیمین با هم ازدواج کرده بودیم. ما هردو جوان بودیم و آرزوهای زیادی داشتیم و قرار بود با هم برای رسیدن به آن تلاش کنیم.

از رابطه قبلی سیمین با مقتول اصلا خبر نداشتم تا این که یک روز تلفن همراهم زنگ خورد. پشت خط مردی بود که ادعا می کرد با همسرم رابطه داشته و به من گفت باید او را طلاق بدهی تا با من زندگی کند. حرف هایش را باور نکردم و گفتم به من دروغ نگو زن من خائن نیست اما نشانی هایی از همسرم داد که فهمیدم راست می گوید. خیلی ناراحت شدم و خودم را بسرعت به خانه رساندم و سیمین را بازخواست کردم که چرا این کار را کرده است و چه رابطه ای با شاهین دارد.

سیمین گفت قبل از ازدواج، با شاهین دوست بود و آنها با هم رابطه نیز داشته اند و حالا شاهین با فیلم هایی که تهیه کرده، از او اخاذی می کند و چند بار هم طلاهایش را فروخته و پولش را به او داده است. من از این موضوع خیلی ناراحت شدم. به سیمین گفتم او را به خانه بیاور و بگو فیلم ها را پس بدهد و همه چیز تمام شود. سیمین هم طبق خواسته من عمل کرد. قرار بود شاهین فیلم ها را جلوی در بدهد و برود اما وارد خانه شد. من در اتاق خواب مخفی شده بودم. وقتی به خانه آمد با چاقو به او حمله کردم. فکر می کنم دو ضربه به او زدم. بلافاصله زمین افتاد و مرد. البته سیمین گفت او هنوز نمرده اما من فکر می کنم مرده بود. به هر حال برای اطمینان، بالشی روی دهانش گذاشتم و فشار دادم.

متهم درباره این که با جسد چه کرد، توضیح داد: همان موقع زنم را پیش خانواده اش فرستادم و گفتم شب را همانجا بماند. می خواستم جسد را از خانه بیرون ببرم اما چون خیلی سنگین بود، نتوانستم. مجبور شدم آن را به سه قسمت تقسیم کنم و بعد در کیسه بگذارم و بیرون ببرم. با ماشین یکی از دوستانم جسد را به بیابان های اطراف تهران بردم و آتش زدم. البته باید بگویم واقعا به خاطر اتفاقی که افتاد ناراحت هستم و به اولیای دم تسلیت می گویم اما چاره ای نداشتم. او می خواست به زنم تعرض کند و اگر کسی خواست این کار را بکند، خونش حلال است.

دوستی قبل از ازدواج

راز بزرگ سیمین با این اتفاق برملا شده است. حالا دیگر دلیلی برای پنهانکاری وجود ندارد. او درباره رابطه اش با شاهین می گوید: من و شاهین قبل از ازدواج با هم رابطه داشتیم و منکر آن نمی شوم بعد از مدتی فهمیدم شاهین مرد خشنی است. او مرا کتک می زد و در خیابان فحاشی می کرد. بعد از مدتی رابطه ما قطع شد و من و سعید با هم ازدواج کردیم. چند ماهی از ازدواج مان گذشته بود که شاهین دوباره با من تماس گرفت و خواست با هم در ارتباط باشیم من قبول نکردم و گفتم شوهر دارم اما گفت اگر به خواسته ام عمل نکنی، همه چیز را به خانواده ات می گویم و حتی فیلم ها را منتشر می کنم.

نمی خواستم سعید را از دست بدهم. به همین دلیل مجبور شدم به خواسته شاهین عمل کنم. سعی کردم از طریق برادرم این مشکل را حل کنم؛ چون مقتول دوست برادرم بود. به برادرم گفتم شاهین برایم مزاحمت ایجاد می کند اما حرفم را باور نکرد. گفت حتما اشتباه می کنی شاهین چنین آدمی نیست. چند بار به برادرم گفتم و از او کمک خواستم اما حرفم را قبول نکرد و آن قدر که به دوستش اطمینان داشت، مرا جدی نمی گرفت.

این زن ادامه می دهد: در این مدت من خیلی اذیت شدم. شاهین هرکاری دوست داشت می کرد. در خیابان فحاشی می کرد تا آبروی من برود، از من اخاذی هم کرد و مجبور شدم یک بار پول زیادی از حساب شوهرم بردارم و یک بار هم طلاهایم را بفروشم و پولش را به شاهین بدهم. وقتی دید من از سعید دست نمی کشم و می خواهم همچنان با او باشم، به من گفت اگر تا دو هفته دیگر طلاق نگیری همه چیز را به سعید می گویم. با این حال من طلاق نگرفتم و در نهایت شاهین موضوع را به سعید گفت. وقتی همه چیز برملا شد، من هم به سعید گفتم شاهین چه رفتاری با من کرده است.

گفتم او همیشه چاقو همراه دارد و مرا تهدید می کند. سعید به من گفت فیلم ها را از او بگیر و همه چیز را تمام کن. با این حال ما روز حادثه برای هر اتفاقی آماده بودیم چون احتمال می دادیم درگیری ایجاد شود. روز حادثه شاهین به زور وارد خانه شد و می خواست با من رابطه داشته باشد که ابتدا من دو ضربه به او زدم و بعد هم شوهرم آمد و ضربات بعدی را وارد کرد. بعد از قتل، سعید از من خواست پیش مادرم بروم. خیلی آشفته بودم. مادرم پرسید چه شده گفتم شاهین دوباره مزاحمت ایجاد کرده است. من نمی خواستم به کسی آسیبی برسانم. شاهین بود که همه چیز را خراب کرد.