به گزارش پارس به نقل از فارس، کتاب « سفینةالبحار» تدوین موضوعی گزیده ای از روایات بحار الانوار علامه مجلسی است که توسط محدث قمی تألیف شده است.

در جلد دوم کتاب سفینة البحار روایتی زیبا درباره عمل به قرآن همراه با قرائت آن ذکر شده است که در ادامه می آید:

شبی امام علی (ع) ، از مسجد کوفه خارج شد و به سوی خانه می رفت و کمیل نیز با آن حضرت همراه بود. در راه به درِ خانه ای رسیدند که صدای تلاوت قرآن از آن جا به گوش می رسید و صاحب آن خانه، بخشی از آیه ۹ سوره مبارکه « زمر» را با سوز و گداز مخصوصی می خواند: « أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ؛» آیا کسی که شب را به اطاعت خدا به سجود و قیام پرداخته و از عذاب آخرت، ترسان و به رحمت الهی امیدوار باشد - با کسی که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است یکسان خواهد بود؟ »

نوای دل نواز و آهنگ حزین آن شخصِ ناشناس، چنان بود که کمیل را سخت تحت تأثیر قرار داد و مجذوب خود ساخت به طوری که دلداده و فریفته آن شخص شد، اما چیزی نگفت و از این نشاط و جذبه باطنی خود، سخنی به میان نیاورد.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) ، با علم خدادادی و بینش آسمانی، درک کرد که قلب کمیل دلباخته آن شخص شده است، سپس فرمودند: « ای کمیل، نغمه و نوای مناجات این مرد، تو را فریب ندهد، چه او از دوزخیان است و من به همین زودی ها از حقیقت این موضوع برای تو پرده برمی دارم» .

کمیل از این مکاشفه و آگاهی و این که حضرت امیرالمؤمنین (ع) آن قاری پرسوز و گداز را اهل دوزخ خواند، سخت در شگفت شد.

این ماجرا گذشت تا قائله خوارج پیش آمد. آنها که قرآن را به دقت و مطابق ضبط الفاظ و عبارات، بدون کم و زیاد حفظ کرده بودند، روبروی امام خود ایستادند و مبارزه کردند و امام علی (ع) هم به اجبار با آنها جنگید. در همین وقایع بود که امام، در میدان ایستاده و شمشیر خونین در دست داشت و قطره قطره خون از آن می چکید و سرهای آن تبهکاران، حلقه وار روی زمین قرار داده شده و کمیل روبروی امام ایستاده بود.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) با سر شمشیر خود، به سری از آن سرها اشاره کرد و فرمودند: « أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ» . اشاره به این که کمیل، یادت هست شبی که با من بودی و صدای تلاوت قرآن از خانه ای بلند بود و صاحبخانه، این آیه را می خواند؟ اینک این همان شخص است که در آن وقت شب، با آن حال و شور، این آیه را قرائت می کرد و تو را مجذوب خود ساخته بود.