به گزارش پارس به نقل از هنر آنلاین، لانتوروی که به جهت توقیف فیلم قبلی کارگردانش &عصبانی نیستم&  با اشتیاق و کنجکاوی  بسیار رسانه ها به روی پرده رفت ؛اکثریت حاضران در سالن نمایش فیلم کاخ جشنواره را عصبانی کرد؛  درمیشیان در مواقعی از این اثر سینما یادش رفت، مستندگرایی کرد، ویدئو کلیپ ساخت و مصاحبه محور شد اما همه این ها چه ضعف چه قدرت به کنار،  بخشیده شدن اسیدپاش از سوی مریم خشم و عصبانیت مخاطبان را برانگیخت؛  فیلمسازی که داعیه اصلاح گری اجتماعی دارد یادش رفته چنین الگوآفرینی هایی مجرمان را گستاخ تر می کند؛  گذشت و بخشش تعریف دارد و به نظرم چنین آثاری نه تنها به کاستن از جرم کمک نمی کند بلکه اثر عکس دارد؛  یک سوم پایانی لانتوری به جهت نمایش پیاپی صورت اسید پاشیده شده مریم، منزجر کننده پیش می رود و بعید نیست در اکران عمومی موجب دلزدگی مخاطب شود . نقش کلیشه ای «نوید محمد زاده» با گریمی نزدیک به فیلم ناهید با اولین صحنه مخاطب را به پیش زمینه ذهنی اش درباره این کاراکتر نزدیک می سازد. درمیشیان که دایه دار این است که این ها اتفاقات موجود در جامعه است و نه سیاه نمایی در لانتوری زیاده روی کرده و پا را از بیان اتفاقات اجتماعی فراتر نهاده و با پخش بی حد و حساب صورت درب و داغان مریم مخاطب را تا مرز دل غشه پیش می برد . البته این فیلم از منظر بازی ها،شیوه روایت، هیات منصفه ای که گرد هم آورد حتما قابلیت هایی برای بحث دارد اما بخشیدن اسیدپاش در پایان فیلم چنان بر کل فیلم سایه انداخته که باقی عناصر فیلم را به حاشیه رانده است.

http://faradeed.ir/files/fa/news/1394/11/13/38628_739.jpg

2‌‌-نفس & نرگس آبیار& را بیشتر حدیث نفس دیدم؛ فیلمی که فاقد جذابیت و کشش برای جلب مخاطب بود و حتما این بخش را در اکران عمومی اش خواهد دید. روایت تاریخ از منظر یک دختر شاید ایده جالب بودی اما برای همراه کردن مخاطب و کشاندن شان به سالن های سینما فاقد عناصر انگیزه بخش است. این فیلم برای مخاطب سینما کشدار و بسیار طولانی بود  و اگر چنانکه نرگس آبیار وعده داده قرار به ساخت سریال تلویزیونی آن هم باشد، باید برای ریتم و مدتش چاره اندیشی اساسی کرد؛ همین ضربآهنگ کند و قصه کشدار سبب شد خبرنگاران نتوانند تا پایان فیلم را تاب آورند و متاسفانه خانم آبیار در نشست خبری  پس از فیلم از اهالی رسانه و عوامل سینما طوری یاد کرد که در زمان پخش فیلم ایشان همه به دنبال فیش غذا و... رفتند و به فیلم بی توجهی شده است ، البته دوستی هم بسیار خوب پاسخ داد که این فیلم در همان ساعت و شرایطی پخش شد که فیلم «ابد و یک روز » اکران شد و اهالی رسانه نیز همان ها بودند. این اهالی رسانه همان هایی هستند که سال گذشته از فیلم ارزشی «شیار 143 » بسیار گفتند و آن را در زمره یکی از بهترین فیلم های جشنواره سی و سوم خواندند . خانم آبیار لطفا دوباره «نفس » را با دقت ببینید .

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1394/7/8/316908_913.jpg

3-آبنبات چوبی یادش نبود تماشاگر حرفه ای امروز می داند آرام ترین و مهربان ترین شخصیت فیلم همان قاتل است؛ محمد حسین فرح بخش که بعد سالیان دراز تهیه کنندگی با فیلم« زندگی خصوصی» پیش روی سینماروها جلب توجه کرد،  در اثر تازه اش به فرار دختران جوان از خانه و البته خیانت پرداخته که مانند «مستانه» فیلم سال قبلی اش در حد یک هشدار پیش پاافتاده باقی مانده است؛ سوژه هایی که به نظر باید برای مخاطب ایرانی جذاب باشند اما چون در  سطح می ماند و به عمق نمی رود مورد توجه قرار نمی گیرد؛  استفاده از رضا عطاران در نقش قاتل و آشنایی زدایی از چهره کمدین او شاید برگ تازه فرح بخش است که البته انتخاب خوبی هم از آب در نیامده و شاید با انتخاب دیگری کارگردان کمی از مصنوعی بودن فضا می کاست و محیطی قابل لمس تر را به مخاطب القاء می کرد .  فرح بخش با حضور «رضا عطاران » به دنبال گیشه بوده ولی به این موضوع دقت نکرده که شاید نام عطاران عده را به سینما بکشاند ولی هنوز تاثیر گذارترین تبلیغ در جامعه ما تبلیغ دهان به دهان است و فیلم در این مرحله بسیار کم می آورد . سحر قریشی هم در نقش نگین یکی از بد ترین و تصنعی ترین بازی های خود را به نمایش گذاشت .

مخاطبانی که مصاحبه خانم قریشی با «رضا رشید پور » را دیده باشند کاملا از این لحن  بچه گانه و لوس حرف زدن قریشی آگاهند چون در آن مصاحبه هم چند باری شاهد اینگونه حرف زدن خانم قریشی بودیم که ظاهرا از مدل های رفتاری ایشان نشات می گیرد ولی تکرار مداوم این لحن در فیلم بیشتر مخاطب را زده می کندتا جذب . از انتخاب های خوب فرح بخش می توان به موسیقی «آریا عظیمی نژاد» اشاره کرد که در فیلمی که نماهای ،هنرپیشه ها ،فضا و داستان هیچ کشش و دلهره ای را به مخاطب نمی دهند تنها صدای ساز عظیمی نژاد یک اتفاق مهم را خبر می دهد .