به گزارش پارس،   شاید نامی که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی بر سال جاری نهاده شده است، از معدود نام هایی است که به کاستی های عمده و شاخص کشور نظر دارد. از سوی دیگر این نامگذاری، تذکار به اهمال ها وکم کاری هایی است که در این دو حوزه کلان و اساسی کشور، توسط متولیان آن صورت گرفته است. در گفت وشنود پیش رو، دکتر یعقوب توکلی استاد دانشگاه و پدید آورنده ده ها اثر فرهنگی و تاریخی، فلسفه این نامگذاری و افق های پیش روی آن را به تفسیر نشسته است. امید آنکه مقبول افتد.

* شاید نخستین پرسش درباره نامگذاری امسال، مفهوم همین ترکیبی باشد که حضرت آقا فرمودند، یعنی « اقتصاد و فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی» . وقتی اینها را در کنار هم قرار می دهیم، در مجموع باید از آن، چه تفسیر و تصویری را ارائه دهیم؟ به نظر می رسد در تفسیر نامگذاری امسال، جمع بندی این عناوین در کنار هم، قدم اول به شمار می رود.

بسم الله الرحمن الرحیم. بله، واقعیت این است که ما نسبت به بسیاری از معضلات اجتماعی، پیرامونی، شخصی و حتی نسبت به راه های نیل به آنها نیز آگاهی داریم، اما متأسفانه مشکلی که وجود دارد، مسئله کمبود یا ضعف اراده برای رسیدن به دورنمایی است که در ذهن داریم. گاهی هم ممکن است عزم وجود داشته باشد، اما با فقدان مدیریت و نابسامانی در انجام امور به نتیجه نرسد. از طرفی هم ممکن است ما در مسیر عزم و اراده ای که برای اهداف بلندمان پیش بینی کرده ایم، بخواهیم راه معمول و متداول مدیریتی در کشورهای شبیه به خودمان را در پیش بگیریم که مسلماً زمان زیادی را خواهد برد. ترکیبی که حضرت آقا فرمودند، یعنی: اقتصاد و فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی حکایت از این واقعیت دارد که اهداف بلندمدت و کوتاه مدت اقتصادی ما، که در منظر اندیشمندان و سیاست گذاران جامعه ما هم هست و بسیاری از آنها هم شناخته شده است یعنی این گونه نیست که ما ندانیم چه باید بکنیم اما با وجود اینکه می دانیم چه باید بکنیم، خودمان را برای رساندن به این اهداف مهیا نکرده ایم. متأسفانه در طول ۱۵۰ سال گذشته، همیشه دنبال راه حل های خارجی و مسیرهای بیگانه پسند بوده ایم و در مواردی بدتر از آن، به دنبال نسخه های اروپایی و مسیرهایی بوده ایم که یا به صورت ناقص برای ما نوشتند یا روشنفکران ما برداشت ناقصی از آنها را، به عنوان نسخه تام وکارساز ارائه دادند. ما وظیفه داریم آنچه را که ضرورت جامعه ما برای پیشرفت و طی طریق برای رسیدن به تعالی و زندگی بهتر مردم ما هست، از طریق اراده ملی و ایجاد عزم همگانی و هماهنگی و وحدت در منطق و عمل به پیش ببریم. البته این امر قطعاً باید به همراه تصمیم و عزم جدی، برای اجرایی کردن این اهداف باشد، زیرا اگر چنین عزمی شکل نگیرد، قطعاً آن اهداف در کتاب ها، برنامه ها و ذهن ها باقی می مانند و هیچ وقت صورت عملی پیدا نخواهند کرد. ضمن اینکه الگوی مدیریت معمولی و بر اساس روش های متداول در کشورهای شبیه به ما، به هیچ وجه نمی تواند ما را به اهداف بلندمدتمان برساند و هدایتگر ما به آرمان های متعالی اسلام و انقلاب اسلامی باشد که مد نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی هم هست.

* بی تردید عنوان « مدیریت جهادی» ، عنوانی فرافردی و فراجناحی است که درتاریخ انقلاب ثمرات و برکات زیادی را از خود نشان داده است. این رویکرد بیشتر در چه شرایطی تجویز می شود و به کار می آید؟

ما هم در انقلاب اسلامی هم در دفاع مقدس و هم در پیشرفت هایی که در بعضی از حوزه ها داشته ایم، ثابت کرده ایم اگر عزم و اراده ملی با مدیریتی همراه شود که خود را در وضعیت جهاد و تلاش مؤمنانه با هدف رساندن جامعه ایمانی به اهداف متعالی بداند و پدیده مدیریت را به عنوان امر ریاست بر مردم نشناسد و فعالیت در مسیر اهداف نظام اسلامی را به عنوان تکلیف شرعی، دینی و ذخیره آخرت بشناسد و برای آن زمان و مکان محدود قائل نباشد، از این طریق می توانیم فاصله های طولانی و عقب ماندگی هایی که به واسطه سلطه سالیان طولانی استعمار بر این مملکت به وجود آمده اند، طی کنیم، از طرف دیگر هم ثابت شده است که برخی مسائل که برای آنها برنامه ریزی کردیم و طرح هایی را نوشتیم، چون عزم و اراده کافی برای تحقق آنها وجود نداشت، بسیاری از آنها در حد اجرای پروژه های ناقص یا یک اراده شکل نگرفته، باقی مانده اند. به نظر من پیام مقام معظم رهبری با این ریل هایی که به حوزه اقتصاد و فرهنگ اضافه کردند، حاکی از نگرانی حضرت ایشان است که ما در حوزه اقتصاد و فرهنگ تاکنون با عزم و اراده ملی و جمعی وارد عمل نشده ایم و متأسفانه آنچنان که باید مجاهده و حق جهاد را در راه اقتصاد و فرهنگ ادا می کردیم، نکردیم و این واقعیتی است که همه ما به عیان می بینیم و می دانیم.

* جنابعالی یک چهره فرهنگی هستید، لذا ترجیح می دهیم با شما درباره این حوزه و کاستی های موجود در آن صحبت کنیم. حوزه اقتصاد و حماسه اقتصادی همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند در سال گذشته مغفول ماند و باری است که از سال گذشته و هم از سال های قبل از آن، بر زمین مانده است و باید برداشته و به سر منزل مقصود رسانده شود. اما در عرصه فرهنگ، متأسفانه شاهد یک وضعیت نامطلوب و در عین حال دیرپا هستیم. عرصه هنر اعم از حوزه های سینما، تئاتر و… عمدتاً در دست نیروهای غیرانقلابی است. در عرصه نویسندگی، کتاب و نشر گرفتار نوعی مافیا هستیم که آثار نیروهای انقلابی اصولاً دیده نشود. در عرصه مطبوعات شاهد یک ستاد فرماندهی برای نشریاتی هستیم که در ذات خود براندازی را دنبال می کنند. به نظر شما تا چه حد این امکان وجود دارد بتوانیم عرصه فرهنگ را سامان بدهیم؟

به اعتقاد من هم در عرصه اقتصاد و هم در عرصه های مختلف فرهنگ، پروژه براندازی آرام در حال جریان است و اتفاقاً در حوزه سیاست هم زمینه های فراوانی دارد، یعنی جبهه ای که علیه انقلاب اسلامی و در مقیاس کلان تر اندیشه شیعی شکل گرفته است، باید از منظرهای متعدد رصدکرد. این جبهه گشوده شده علیه انقلاب اسلامی، سربازان مختلفی هم دارد. عرصه رسانه و سینما و هنر هم همین وضعیت را دارند. بعضی از حوزه ها چون باید از امکانات دولتی استفاده کنند و به نوعی در تلاش هستند که از منابع عمومی بهره برداری کنند، فقط سعی می کنند معارضه آشکار نکنند، اما در عمل اسلام ستیزی و سوق دادن جامعه به چالش های فکری ضد اسلامی و ضد ایمانی، در آن جریان دارد، این واقعیتی است. زبان های مختلفی هم دارد. ما باید کسی را که می خواهد جامعه را به سمت نیهیلیسم ببرد، یا اندیشه فمینیسم را حاکم کند و یا می خواهد ایمان به خداوند را در شکل های مختلف به سخره بگیرد، همه را اعضای یک جبهه واحد می بینیم که به زبان ها و سلاح های مختلف دارند حرف می زنند و این کار را هم، کاملاً آگاهانه دارند انجام می دهند. به همین خاطر مقام معظم رهبری با درک عمیق وضعیت حاکم، نسبت به نیروهای فرهنگی انقلاب گله مند هستند. این دو عرصه مورد اشاره حضرت آقا، حاوی گله مندی و نگرانی است و نشان می دهد ما به اندازه کافی در این مسیر تلاش نکرده ایم.

* ممکن است مسئولان نهادهای فرهنگی دقیقاً خلاف ادعای شما را عنوان کنند. آنچه را که می گویید به چه شواهد یا مشاهداتی مستند می کنید؟

من در فضاهای آموزشی در رفت و آمد هستم و با دوستان مختلفی در این عرصه در تماس هستم و نتیجتاً از نزدیک دست بر آتش دارم و می بینم که متأسفانه دوستان ما به اندازه ای که باید و شاید و حق جهاد است، تلاش فکری نمی کنند. بخش زیادی از عرصه ها توسط دشمنان و مخالفان انقلاب به تصرف درآمده است، اما سؤال اینجاست که آیا دوستان ما هم به اندازه ای که وظیفه داشتند تلاش کافی و وافی انجام دادند که نتوانند این عرصه ها را تصاحب و تصرف کنند؟ من معتقدم نه! این تلاش از ناحیه دوستان ما صورت نگرفته است.

* دراین باره می توانید به مصداقی عینی هم اشاره کنید؟

بله، به عنوان نمونه، الان نسل سوم و چهارم مورخان مخالف یا ضدانقلاب هم، ظهور و بروز پیدا کرده اند، در حالی که نسل اول آنها هم، همچنان دارند می نویسند و فعالیت می کنند، اما آیا به نسل شکل گرفته مورخان انقلاب اسلامی عده جدیدی اضافه شده است؟ الان چند نفر هستند که دارند این بار را به دوش می کشند، آن هم با هزار مشغله و گرفتاری، چون هم ناچارند آموزش بدهند، هم پژوهش کنند، هم بنویسند، هم برای نشر محصولات فکری خود تلاش کنند. در حوزه هنر، رسانه و… هم همین طور است. ما نیرو تربیت نکرده و نیروها و نسل های بعدی خود را آموزش و رشد نداده ایم. حوزه های مختلف فرهنگی کشور ما به دلیل پراکندگی در حوزه مدیریت که هر کدام فرافکنی می کنند، دچار آشفتگی است. در سال ۸۴،۸۵ در مجلس بحث ساماندهی تبلیغات دینی مطرح شد. ببینید چند نهاد و سازمان داریم که برای تبلیغات دینی و انقلابی، بودجه مصرف می کنند، اما هیچ کدام در این زمینه به طور واقعی، مسئول نیستند! در حوزه رسانه و فرهنگ هم همین طور است. البته در بخش اقتصاد هم همین وضعیت را داریم و واقعاً کسی را که مسئول باشد و پاسخ بدهد پیدا نمی کنید.

* در این باره هم اگر به مصداقی اشاره کنید، مفید خواهد بود. چون معمولاً نهادها در این موارد خود را به نشنیدن می زنند!

الان چند مرکز در ایران در فصل بودجه گیری، خود را متولی امر سینما می دانند؟ ولی وقتی از اینها بپرسید چه فرآورده ای در حوزه فرهنگ دارید و چه میزان تلاش کرده اید؟ همه اینها فرافکنی می کنند و تقصیر را به گردن دیگری می اندازند! در حوزه تدوین تاریخ، چه تعداد مؤسسه مدعی این حوزه هستند؟ اما از هر کدام که سؤال کنید، همه شان می گویند ما مشکل داریم! مسئله اینجاست که ما به لحاظ عزم و اراده عمومی، درست عمل نکرده ایم و باید خودمان را نقد کنیم که یک ساختار مدیریتی منسجم واحد در این حوزه شکل نگرفته است. اراده هایی که الان در کشور وجود دارند، عموماً خارج از حوزه مدیریت فرهنگی کشور تلاش می کنند.

* مقام معظم رهبری در بیاناتشان در حرم رضوی به این نکته اشاره کردند که من به فعالیت های خودجوشی که دارد انجام می شود، بسیار امیدوارم. اتفاقاً این کارهای خودجوش از سوی هیچ یک از ارگان های نظام حمایت نمی شوند و مربوط به علاقه ها و اراده های فردی است. از مسئولان که قاعدتاً نباید انتظار چندانی داشت، اما به نظر شما این اراده ها و اقدامات خودجوش، تا چه حد از پتانسیل مواجهه با جریان ضد فرهنگی موجود در کشور برخوردارند؟

من در سال گذشته بحثی را با عنوان « مسئولیت شیعه بودن» مطرح کردم. واقعاً ما در حوزه مسئولان نظام به نوعی ناامیدی رسیده ایم. بنده خودم، سال هاست کمتر به سراغ کسی می روم و تلاش می کنم برای اجرای برنامه هایم، به شکل فردی راهی را پیدا کنم و از آن طریق اهدافم را پیش ببرم. در حوزه حمایت مسئولان، همیشه به بن بست خورده ام و موانع مختلفی بر سر راه ما قرار گرفتند و تلاشمان به نتیجه نرسید، لذا بین دوستانمان هم، بحث « مسئولیت شیعه بودن» را مطرح کردم. در واقع اساس این بحث این است که ما به عنوان یک انقلابی مسلمان، باید به مسئولیت هایمان عمل کنیم و صرف نظر از بسیاری از مسئولان هم، باید فکر کنیم.

در ساختار مدیریت فرهنگی ما یک اشکال بزرگ وجود دارد و آن هم این است که متأسفانه پست فرهنگی در ایران چرخ زاپاس است و وقتی پست های سیاسی، اقتصادی و کارخانه های فعال را به مدیران اصلی دادند، به کسانی که کارخانه و وزارت به آنها نرسیده است، پست های به جا مانده فرهنگی را می دهند! در جلسه ای دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بحثی را مطرح کرد که این بحث ساخته و پرداخته ذهنِ یکی از همین مهندسان بدون کارخانه بود! که باید می رفت آجر می چید و به جای آن آمده و در حوزه فرهنگ بحثی را مطرح کرده و گفته بود رساله دکترای ایشان هست! و ما باید بر اساس این رساله دکترا عمل می کردیم. من در آنجا اعتراض کردم و گفتم چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی هم دارد بر این کوره می دمد که مهندسان بدون کارخانه و کسانی که باید می رفتند آجر روی هم می گذاشتند و به دلیل اینکه نتوانستند این کار را بکنند، به حوزه فرهنگ آمدند و تازه ایده های ناخوانده و نادانسته آنها را می آورند و تبدیل به نظریه می کنند! و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم می خواهد آن ایده های ناقص را تبدیل به سیاست فرهنگی در کشور کند! و اینها اجرایی شوند. واقعاً این واقعیت جای تأسف دارد که در کشور ما مهندسانی که نتوانستند به مدیریتی اقتصادی و تدارکاتی برسند، مسئول فرهنگی می شوند! اتفاقاً مخاطب بنده در آن جلسه شورا برگشت و گفت: خود من هم از همین مهندسان هستم! گفتم بله، می دانیم و فاجعه هم همین است که کسانی که در حوزه فرهنگ نبالیده و رشد نکرده اند، به دلیل اینکه در مسیر تقسیم قدرت و مناصب سیاسی قرار می گیرند، پست فرهنگی به آنها داده می شود، لذا سال هاست که امیدم را از مسئولان فرهنگی کشور بریده ام، بنابراین الان عمده انرژی ام را روی آموزش جوان ها گذاشته ام.

یکی اینکه خودم بنویسم و یکی اینکه نوشتن را یاد بدهم و دانسته هایم را در کلاس های درس به جوان ها منتقل کنم و نسلی را بار بیاوریم که خودش بداند چه کند، بی آن که دست به دامن کسی شود. اینکه آقا فرمودند نیروهای خودجوش، چون ایشان هم بالعیان می بینند آنچه که دارد در کشور اتفاق می افتد از کتابی که نوشته می شود، پروژه ای که پیاده می شود، آثاری که تولید می شوند این آثار از مسیر مدیریت فرهنگی در نمی آیند. مدیریت فرهنگی در ایران مثل یک زن نازا شده و از دل آن تا حالا اتفاقی درخور توجه رخ نداده است. متأسفانه بعضی از جاهایی هم که می شود به آنها امید داشت، دارند تبدیل به حوزه هایی می شوند که یا تحت فشار حوزه های سیاسی و دچار خرد شدن هستند یا به دلیل اینکه خود آنها هم ساختار سیاسی پیدا کرده اند، در چهارچوب آنها هم نمی توانید کاری بکنید و اتفاقی نمی تواند بیفتد. اصلی ترین فعالان انقلاب اسلامی در این حوزه ها دچار مشکلات اساسی هستند، به همین دلیل حضرت آقا به نیروهای خودجوش و بسیجیان این حوزه اشاره می کنند. من الان با طیف گسترده ای از این جوان ها سر و کار دارم. جوانانی که شبانه روز پای کار می ایستند و وقتی به او می گویی برو ده جلد کتاب را مطالعه کن و بعد بیا با هم صحبت کنیم، زود می رود و این کار را می کند. این پدیده ناشی از عزم، اراده و تمایل مدیران فرهنگی ما نیست یا بسیار کمیاب است. اگر هم باشد تحت فشارهای مختلف است…

* سؤال این بود که این اقدامات خودجوش چقدر ظرفیت مواجهه با فتنه فرهنگی در کشور را دارد؟

این جریان در کشور ما، آن قدر نیرومند است که بتوان به آن امید اساسی داشت، اما واقعیت این است که باید این مزرعه را هرس کنیم. مزرعه فرهنگ در کشور ما گرفتار علف های هرز زیادی است. ما در مازندران نوعی علف به نام « علفِ روسی» داریم که وقتی در جایی رشد می کند، امکان رشد به هیچ گیاهی را نمی دهد و تا وقتی این علف را از مزرعه پاک نکنید، همه چیز هرز می رود. بسیار هم از بین بردن آن دشوار است. الان مزرعه فرهنگ ما به بیماری علفِ روسی مبتلا شده است. از دور که مزرعه گرفتارِ علف روسی را می بینید، خیلی هم سبز، خرم و زیبا به نظر می رسد، ولی هیچ بذری در آن رشد نخواهد کرد.

* پس برای ثمردهی عرصه فرهنگی کشور، قائل به همین نوع از آفت زدایی هستید؟

بله، واقعیت این است که برای اینکه حرکت به مانع برنخورد و پیشرفت کند، باید مزرعه فرهنگی را به شکل جدی وجین کنیم و تعارف هم ندارد. موانع رشد فرهنگ دینی و انقلابی که درون ساختار فرهنگی ما وجود دارند، باید برداشته شوند.

هجمه دشمن هم هجمه اساسی و جدی است و فکر نکنیم خداوند قوانین خود را به خاطر کوتاهی های ما تغییر می دهد. خداوند این کار را نمی کند و احساس نکنیم چون انقلاب اسلامی، حکومت شیعی و رهبری نظام یک فقیه بزرگوار است، اگر ما کوتاهی کردیم، حتماً از جای دیگری جبران می شود. باید بپذیریم بسترهای مختلف مخالفت با نظام، خیلی جاها دارد جواب می دهد و وضعیت، پرمخاطره است. تنها گذاشتن این نیروها در عرصه مدیریت کشور که متأسفانه تا حدود زیادی این چنین هم هست، مخاطره دارد. ما باید از دو طرف، این عرصه را آماده کنیم، یعنی هم عرصه رشد را برای نیروهای معتقد و فعال انقلابی و هم عرصه فرهنگ کشور را باید وجین کنیم.

* با مسئولان قدیمی و مدعی که هنری جز استهلاک ردیف های بودجه ندارند، چه باید کرد؟

پیرمردهایی که جز چرت زدن کار دیگری نمی توانند بکنند، چرا باید همچنان بر عرصه فرهنگ کشور حکومت کنند؟ مثلاً بهتر است به مدیرانی که سال های سال امتحان خود را پس داده اند و معلوم است ایده جدیدی ندارند، یک پست خارجی بدهند و بروند در یک رایزنی خارجی بنشینند و آنجا چرتشان را بزنند و حقوق خوب هم بگیرند! ما هم مخالف آسایش زن و بچه هایشان نیستیم، ولی چرا باید انرژی کشور را هدر بدهند؟ چه اشکالی دارد که بعضی از این مدیران فرهنگی غیرفعالمان را به رایزنی های خارج از کشور که هیچ کاری نمی کنند، بفرستیم؟ در آنجا حقوق بهتری هم می گیرند، خارج از کشور هم هستند، شأنشان هم محفوظ است! نظام باید در این خصوص یک اقدام اساسی کند و اگر این کار را نکند، بیماری علف روسی، هیچ جایی را برای رشد باقی نخواهد گذاشت، چون در طرف مقابل، همه زمینه های رشد وجود دارد و متأسفانه هیچ مانعی برای گسترش اندیشه های معارض با اسلام وجود ندارد! تبلیغاتی که در حوزه رسانه های خارجی برای این عناصر صورت می گیرد، مافیای فرهنگی ای که بر حوزه نشر حاکم است و حتی یارگیری های سیاسی که در داخل برای آنها شکل گرفته است، به اضافه یارگیری های مطبوعاتی که وجود دارد، همه موانع را از سر راه اینها برداشته است و تصور اینکه نظام یا ادارات مختلف نظام مانعی در برابر مسیر فعالیت های آنها هستند، به نظر من تا حد زیادی، هیاهوی دشمن است. آنها مانع زیادی بر سر راهِ مقاصد خودشان ندارند. بیشتر موانع بر سر راه بچه های حزب اللهی و مسلمان است.

* دغدغه بسیاری از عناصر تولیدگر فرهنگی این است که جریان فاسد سیاسی و اقتصادی و مافیای قدرت و ثروت، از جنس « کارگزاران سازندگی» و اقمار آن، سال هاست که درون نظام لانه کرده و از مواهب آن هم به شدت برخوردارند و جیب های پرپول و گردن های برافراشته و شکم های انباشته ای هم دارند. حال چگونه رواست که بضاعت وتوش و توانِ اندک نیروهای فرهنگی ِانقلاب، بایدبه مصرف حفظ مسندآن افراد برسد؟ آیا شما از این جنبه هیچ وقت در درون خود احساس ناراحتی کرده اید؟

من در کتاب « دو نظریه تروریسم و فداکاری در ایران» که در سال ۸۳ منتشر شد و البته مقاله اش مربوط به سال ۸۰ است نوشته ام ما طیفی از حامیان نظام داریم که حامیان فعالی هستند. در آنجا تعریف کرده ام حامیان فعال شرکای قدرت هستند و تا زمانی که شریک قدرت و ثروت نظام اند، از نظام بهره می گیرند. در آنجا هم توضیح داده ام این طیف اتفاقاً بر بخش های وسیعی از نظام چتر انداخته اند. شاهد هم آورده ام که چه کسانی مدل و نمونه این جریان اند و تعریف هم داده و گفته ام اینها هیچ وقت در حد فداکاری برای نظام و جامعه دست به اقدامی نمی زنند. اینها شرکای پول و ثروت نظام و درعین حال موانع جدی ای هم بر سر راه نیروهای انقلابی و مسلمان هستند.

اما در نقطه مقابل حامیان فداکار نظام بیشترین آسیب را می بینند و بیشترین فشار را تحمل می کنند. این آسیب و فشار هم در حوزه فرهنگ هست، هم در حوزه امنیت و هم در حوزه اقتصاد. جالب است که این مافیا، در هر سه حوزه منافع فراوانی هم می برند. اگر یک نیروی حزب اللهی مسلمان در جایی اشتباهی کند یا احیاناً یک شکایت مطبوعاتی علیه وی شود، همه بالاتفاق می گویند ایشان باید توسط قوه قضائیه مجازات شود، اما وقتی یکی از اینها مرتکب ده ها جرم هم بشود، همه بالاتفاق خواهند گفت به خاطر احترام به آزادی، باید جلوی قوه قضائیه را گرفت که به آزادی و امنیت شخصی افراد تعرضی صورت نگیرد! یعنی شما در این طرف هیاهوی بگیر بگیر و در آن طرف هیاهوی نگیر نگیر را دارید! که همه هم به بهانه استقلال قوه قضائیه و آزادی و امنیت شخصی افراد صورت می گیرد. متأسفانه این واقعیت وجود دارد و جدی هم هست، به همین خاطر معتقدم حوزه فرهنگی کشور باید وجین اساسی شود و عمیقاً معتقدم این کار از مسیر دولت اتفاق نخواهد افتاد…

*… مخصوصاً دولت کنونی؟

اصلاً خود دولت ها مشوق نیروهایی هستند که به آنها تملق بگویند، آنها را ستایش کنند، از آنها انتقاد نکنند و مدعی نباشند و چون به دنبال آدم های متملق و ستایشگر هستند و متأسفانه تا حدودی ذات قدرت اجرایی و سیاسی این گونه است، لذا اجازه رشد به نیروهای مستقل، انقلابی و مسلمان را نخواهند داد. در آن طرف هم متأسفانه ظرفیت های تملق و ستایشگرهای بی حد و حصر وجود دارد، لذا می بینید بیشتر مورد ستایش قرار می گیرند و بر صدر می نشینند و بیشتر هم قدر می بینند، ولی فعالان مسلمان ما، چندان مورد حمایت و توجه قرار نمی گیرند. خود ما هم برای انجام کار در زمینه فرهنگ، انقلاب و تشیع، حتی در انقلابی ترین سازمان ها هم دچار مشکل هستیم و بعضاً ناچاریم کارمان را از مسیر بعضی از مدیریت های جوان تر و خارج از حوزه مدیریت های کلان، پیش ببریم و هیچ وقت هم در خانه آقایان نرفتیم و سراغشان را نگرفتیم.

* سپاسگزار از لطف شما.