پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمد مهدي بندرچي- بیست و دوم بهمن روزی را به دنبال دارد که اثباتگر جهانی بودن انقلاب اسلامی است. بیست و سوم بهمن، روز شهادت عماد مغنیه، فرمانده امنیتی ـ نظامی حزب الله و نابغه ایست که دنیا را متحیر توان عملیاتی خود کرده بود. 

چارلز فرام، محقق و نویسنده و تحلیلگر الجزیره در امور خاورمیانه راجع به اسطوره ی عمادمغنیه می نویسد:

هرچند عمادمغنیه از دید اطلاعاتی آمریکا پیشقراولی برای بن لادن محسوب میشد و کسی بود که بسیار پیشتر از وقایع یازده سپتامبر تحت پیگرد بین المللی نهادهای جاسوسی دنیا قرار گرفته بود، اما امروز نقش دوگانه ای را فراچنگ آورده که در روزگار پس از مرگش شخصیتی افسانه ای و مردم گستر به دست آورده است. (الجزیره ـ 2فوریه 2015) در 13 فوریه (24بهمن) 2008 یعنی یک روز پس از شهادت مغنیه در شام، Weekly Standard نوشت:

«تروریست بزرگ ایران و حزب الله، عماد مغنیه مرده است.  او دیشب در یک بمبگذاری خودرو جان سپرد. حزب الله مدعی است اسرائیل او را کشته اما نخست وزیر ایهود اولمرت سخن حزب الله را رد کرده و می گوید اسرائیل هرگونه تلاش توسط سازمانهای تروریستی جهت دخالت در این امور را بازپس می زند.»

چالز فرام می گوید: در هفت سالی که از مرگ مغنیه می گذرد، افسانه ی او قوی تر شده است. در حیات پس از زندگی او (afterlife) عماد مغنیه مغز متفکری خوانده می شود که دست تنها، اشغالگران آمریکایی و اسرائیلی را مجبور به خروج کرد. 

فردای شهادت مغنیه در سال 2008 تایم در مطلبی به قلم اسکات مَکلِئود از قاهره و برایان بِنِت از واشنگتن نوشت:

«عمادمغنیه که سه شنبه در سوریه ترور شد، مرد سایه های خاورمیانه بود. او نابغه ی تروریستی بود که پشت دلایل سیاسی عمل می کرد.»

این نویسندگان عبارت جالبی در مورد وی به کار می برند:

«He shunned the light» این عبارت جالب توجه به این معنی است که او از نور پرهیز می کرد و مفهوم آن اجتناب مغنیه از حضور در جمع است. در حالیکه نیروهای آشنا با وی می گویند عماد مغنیه هم در ایران و هم در لبنان آزادانه رفت و آمد داشت. وی که به اذعان دوستان ایرانی اش همچون دکتر شیخ الاسلام در مصاحبه با رمز عبور، زبان فارسی را مانند خود ایرانی ها تکلم می کرد، به راحتی در شهرهای ایران به رفت آمد و به زیارت مشغول بود و حتی با علماء و عرفا مراوده می کرد. البته شواهدی حاکی است که عمادمغنیه گاهاً ضریب امنیتی ایران را برای خود کمتر از لبنان قلمداد می نمود.

moghnyetavalod

نویسندگان مقاله ی مذکور تایم از قول مقامات CIA نوشتند که عماد مغنیه برای تعلیم نیروهای جیش المهدی مقتدی صدر به عراق رفته بود. 

امروز که این سخنان را بررسی می کنیم به ضعف شدید اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در خصوص مغنیه پی می بریم. در حالیکه اصلاً عماد شخصاً جهت تعلیم نیروهای عراقی رهسپار نشده بوده است. 

تایم از قول یک مقام آمریکایی نوشت که عمادمغنیه ظاهرا در سفری که احمدی نژاد به سوریه داشت او را همراهی کرده و با بشار اسد دیدار نموده است. 

نویسنده و تحلیلگر الجزیره بدترین و شهره ترین عملیات عمادمغنیه را «ربودن ـ شکنجه و کشتن رییس مرکز CIA در بیروت» ویلیام باکلی در سال 1984 (1363) معرفی می کند. باکلی جانشین کنث هاس بود که یکسال پیش از وی در بمبگذاری سفارت آمریکا در بیروت کشته شد. 

این سخن از عمق ضربه پذیری CIA از توان اطلاعاتی و امنیتی مغنیه حکایت می کند.

وی در ادامه می نویسند؛ طبق گفته ی نیوزویک در اواخر دوره ی جرج بوش، نه یک بار بلکه دوبار رییس جمهور آمریکا شخصاً حکم قتل عمادمغنیه را امضا کرده بود. 

هاآترز که از زبان اسرائیلی ها می کوشد تأکید کند عمادمغنیه عامل انفجار مرکز یهودیان در بوینس آیرس و حتی برجهای الخُبَر در عربستان بوده، او را دارای ارتباطات گسترده با نیروهای فلسطینی معرفی می کند.

این امر در اندیشه ی او نیز به هنگام تحلیل در خصوص یاسر عرفات نمود داشته است. دکتر محمدرضا اسداللهی چندسال پیش در مصاحبه ی خود با هفته نامه ی پنجره گفته بود عماد مغنیه تحلیلی متفاوت از تحلیلهای ما در خصوص یاسرعرفات داشت و می کوشید این تفاوت را هم ابراز کرده و گوشزد نماید. ظاهراً در نقطه ی مقابل ـ یعنی ابوعمار ـ هم این تحلیل وجود داشت زیرا یکبار که حزب الله یاسرعرفات را خائن خطاب کرده بود، ابوعمار طی پیامی گفت مهم نیست هرکس مرا خیانتکار بداند، اما نمیخواهم شما به عنوان همرزمان من این لفظ را بر من اطلاق کنید.

در عین حال هاآرتز ادامه داده و می گوید: عماد مغنیه مهارت خاصی در غیب شدن داشت به طوری که در سال 1986 (1365) نیروهای آمریکایی می خواستند او را در فرانسه دستگیر کنند اما مسئولین فرانسوی از دستگیری مغنیه اجتناب کردند و او گریخت. 

این سخن هاآرتز نشان از اعتراف آنها به گستره ی وسیع تحرکات و حضور مغنیه دارد. 

در حقیقت باید شهادت عماد مغنیه را روزی برای تولد مجدد او نزد افکار عمومی و چشمهای اطلاعاتی و گوشهای امنیتی دانست. او هرچند نابغه ای بود که با رفتنش حزب الله هریک از مسئولیتهای امنیتی اش را به چندنفر سپرد، اما برد اسطوره ی عماد پس از مقام شامخ شهادت برای همیشه در افتخارات تاریخ شیعه به ثبت رسید.