یک روز وقتی کارمندان اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود در گذشت. شما را به تشییع جنازه که ساعت ۱۰ در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم.

در ابتدا همه از دیافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می شدند اما پس از مدتی کنجکاو می شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است. این کنجکاوی تقریبا تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند.

رفته رفته که جمعیت زیاد می شد هیجان هم بالا می گرفت همه پیش خود فکر می کردند: این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد! ! !

کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزدیک تابوت می رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکشان می زد و زبانشان بند می آمد. آینه ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.

شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات، و موفقیت هایتان اثر گذار باشد. شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید.

زندکی شما با رئیستان، دوستتان… تغییر نمی کند.

زندگی شما تنها وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسئول زندگی خودتان هستید.