در ادبیات دینی ما و خاصتا در کلام الله، مفهومی وجود دارد به نام فرقان. فرقان یک نیرو و توانمندی به‌خصوص است که آدم‌ها می‌توانند به یاری آن بین حق و باطل فرق بگذارند. فرقان همان عقل نیست، یا هوش، یا فراست و آگاهی و اطلاعات بالا. همه این‌ها می‌تواند باشد اما باز شخص نتواند تشخیص بدهد حق کدام است و باطل کدام. فرقان با بصیرت هم فرق می‌کند. بصیرت توانمندی ویژه‌تری است و در فتنه‌ها به کار افراد می‌آید.

 

فرقان برای تشخیص حقِ واضح است از باطلِ واضح. حق و باطل که همیشه پشت ابر و غبار فتنه و شبهه نیستند؛ گاهی حق روشن است مثل روز و باطل تاریک است مثل شب. تشخیص دادن شب از روز و سیاه از سفید، الزاماً بصیرت، به معنای یک روشن‌بینی و ژرف‌نگری شگرف نمی‌خواهد اما آنقدر هم ساده نیست که تنها با عقل و هوش بتوان آن را دریافت؛ بلکه عقل باید عقل سلیم باشد و دل، دلی پاک. فرقان به بیان قرآن حاصل پرهیزکاری و ترس از خدا است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا». 

بر این مبنا دیدن حق حتی اگر کاملا بدیهی به نظر برسد جای شکر فراوانی دارد، چراکه ما با دیدن آن از یک مرز گذشته‌ایم. مرزی که در آن تنها اراده ما دخیل نبوده بلکه کس دیگری هم پای گذرنامه‌مان را مُهر زده است. دفاع از حق علاوه‌بر خواست ما، ویزا و روادید هم نیاز دارد. این حقیقت ارزشمندی است که شاید به آن علم داشته باشیم اما در بزنگاه‌هایی خاص به فهم آن می‌رسیم. حقیقتی که می‌گوید برای همه ما این خطر وجود دارد که شب را روز ببینیم و سیاه را سفید. 

یکی از مسائلی که همواره بین جریان‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی و آحاد مختلف مردم ایران وحدت‌آفرین بوده است، مسئله دفاع از فلسطین و برائت‌جویی از رژیم غاصب است. وحدتی که البته امروز هم شاهد آنیم؛ امروز شاخص‌ترین چهره‌ها از تمام جریان‌های سیاسی، عملیات سلحشورانه حماس را مورد حمایت و ظلم افسارگسیخته غاصبِ ستم‌پیشه را مورد برائت و انزجار خود قرار می‌دهند. همین گروه‌ها و جریان‌هایی که امروز یک‌صدا از فلسطین حمایت می‌کنند تا دیروز از هم کیلومترها دور بودند و بر سر ریز و درشت نظرات‌شان اختلاف داشتند.

اما مسئله فلسطین خیلی بدیهی‌تر از این حرف‌هاست که بخواهیم در مورد آن حتی سؤال بپرسیم. با وجود این وحدت، از سال گذشته تا امسال برخی عوض شده‌اند. تغییری که هرگز در حد برائت از نظام جمهوری اسلامی ایران منحصر نمانده؛ بلکه قدم به قدم توسعه یافته و امروز مرزهای آن دارد به جاهای عجیب و غریبی می‌رسد. فلان استاد دانشگاه با انتقاد از اعدام اغتشاش‌گران و اخلال‌گران که بعضا مرتکب قتل شده بودند آغاز کرد. سپس به شهیدی که جان خود را در راه دفاع از ناموس از دست داده بود نسبتی ناروا داد، سپس کودتای ۲۸ مرداد را قانونی خواند و اکنون دفاع از مردم غزه را در حیطه تخصص خود نمی‌داند! این در حالی است برخی سال‌هاست در موارد متعدد منتقد نظام‌اند اما از حقانیت فلسطین هرگز پا پس نمی‌کشند و اساساً این دو موضع را به یکدیگر مربوط نمی‌سازند. 

باید بترسیم از اینکه جایی کج برویم و خدا پس از آن دیگر اجازه دفاع از حق را به ما ندهد. حق، لنگِ دفاع ما نمی‌ماند. حق عزیز است و این ماییم که با دفاع از آن، همچون آیینه نور آن را بازتاب می‌دهیم و اگر خوب در جهاد بکوشیم همچون قمر می‌درخشیم. همچون حاج‌قاسم که نه تنها نور چهره‌اش اسرارآمیز بود بلکه کلامش نیز هر روز روشن‌تر می‌شود. او می‌دید این روزها را که رمز عاقبت‌ به خیری را دفاع از جمهوری اسلامی ایران و رهبر آن می‌دانست. همانطور که شهادتش را می‌دید. او نه تنها صاحب فرقان، که صاحب بصیرت بود و این بصیرت را ما می‌دانیم از چه کسی به ارث برده بود: «کان عمی العباس نافذ البصیرة…». او روزهای دیگری را هم می‌دید. روزهایی که با دیدن آن با اشاره به رژیم غاصب، می‌گفت: «این رژیم ماندنی نخواهد بود».