به گزارش پارس به نقل از جام جم یکی از بلایای خانمانسوز و بنیان‌برانداز زندگی بشر حسد است که از ابتدای خلقت بشر در بین انسان‌ها وجود داشته است. چنان که قابیل به دلیل حسد هابیل را کشت. حسد ستون‌های یک جامعه اسلامی را سست کرده و جامعه را به قهقرا می‌کشاند.

 

از نظر روان شناسی حسد بیماری ای است که هنگامی که به جان شخصی می افتد، تا او را از پای در نیاورد آرام نمی گیرد. این بیماری پیامدهای مختلفی مثل نفرت، کینه و دشمنی و... را همراه می آورد. این کلمه از نظر لغوی به معنای زوال نعمت دیگری را آرزو کردن است. این جمله به این معناست که مثلا به شخصی مالی فراوان رسیده و شخص یا اشخاص دیگری خواهان از بین رفتن این مال باشند. این مثال درباره محبت کردن به این صورت مصداق دارد که فردی مورد محبت فرد یا افرادی قرار می گیرد و فرد یا افراد دیگری این محبت را شایسته او نمی دانند و فقط خود را شایسته این محبت می دانند. چنان که برادران یوسف از روی حسد و به این دلیل او را در چاه انداختند که او بسیار مورد محبت پدرشان بود. در حالی که آنها خود را بیش از او شایسته محبت می دیدند و در نتیجه حسد آنان باعث شد یوسف نه تنها مقامش نزد پدرشان بالاتر رفت، بلکه عزیز مصر نیز شد. چنان که حافظ می گوید:

عزیز مصر به رغم برادران غیور

ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید

ذکر یک حکایت

معمولا افرادی مورد حسادت قرار می گیرند که یا ثروت فراوانی دارند یا علم فراوانی یا هر دو نعمت را (علم ومال) با هم دارند. چنان که در داستان پیشینیان آمده است در روزگاران گذشته مردی زندگی می کرد که از نزدیکان و خاصان پادشاه وقت بود وعلم و ثروتی فراوان داشت. او هر روز که از خواب بر می خاست، می گفت: خداوندا با نیکوکار نیکویی کن، و کردار زشت بدکار را به او برگردان که همان او را کفایت می کند. این سخن او خوشایند پادشاه وقت بود و او را به خاطر این سخن عزیز و گرامی می داشت. روزگار به این منوال گذشت تا این که او مورد حسد حاسدان واقع شد. چنان که روزی یکی از حاسدان نزد پادشاه رفت و پشت سر این شخص بدگویی کرد و گفت که او می گوید: دهان پادشاه بوی بد می دهد. پادشاه گفت چگونه سخن تو را باور کنم؟ مرد گفت: او را احضار کنید و ببینید آیا در حضور شما دستش را جلوی بینی اش می گیرد یا خیر؟

فرد حسود سپس مجلس پادشاه را ترک و آن مرد را به خانه اش دعوت کرد و برایش غذایی فراهم کرد که سیر بسیار داشت. سپس پادشاه، مرد را به حضور خویش احضار کرد. مرد در حالی که دستش را جلوی دهان گرفته بود، به حضور پادشاه شرفیاب شد.

پادشاه که این چنین دید، با خود اندیشید که حتما گفته فرد حسود صحت داشته است. پس به خط خویش فرمانی برای یکی از غلامان خود صادر کرد با این مضمون که آورنده این پیغام را سر بزن و پوست او را پر از کاه کن و برای من بفرست. سپس نامه را مهر کرد و به مرد داد. مرد هنگامی که از دربار پادشاه بیرون می آمد، آن فرد حسود را دید. حسود به وی گفت: در دستت چیست؟ مرد گفت: خلعت سلطان است. حاسد آن پیغام را از او گرفت و به جای او، خود آن را به غلام رساند. غلام به او گفت: پادشاه طبق این نامه دستور داده است تو را بکشم و پوستت را از کاه پر کنم. حاسد گفت: به خدا سوگند که پادشاه این فرمان را برای شخص دیگری صادر کرده است. غلام گفت در فرمان سلطان جای هیچ تفحصی نیست و او را کشت.

فردای آن روز مرد نیکوکار که مورد حسادت قرار گرفته بود، پیش سلطان آمد. سلطان حیرت زده شد و وقتی از کل ماجرا و دسیسه ای که فرد حسود چیده بود، اطلاع یافت، خشنود شد و به مرد گفت: برو و هر روز این سخن با خود بگو که خداوندا با نیکوکار نیکویی کن و کردار زشت بدکار را به او برگردان که همان او را کفایت می کند. آنچنان که آن مرد را کفایت کرد.» (غزالی، 1380، 125 و 126)

از این داستان دو نکته برداشت می شود؛ یکی آن که تمامی امور دنیایی در قبضه قدرت خداوند است و خداوند به عدالت حکم می کند. چنان که در داستان فوق خوبی و نیکویی فرد نیکوکار او را از دام بلا رهانید و بدکرداری شخص بدکار و حسود به خودش رسید.

نکته دیگر این که عاقبت حسود چیزی جز بداقبالی و بدبختی برای خودش نیست، زیرا حسود همیشه در عذاب و غم و اندوه داشته های دیگران به سر می برد. زیرا او می خواهد دشمنش در غم و اندوه به سر برد؛ در حالی که خودش در بلا و اندوه به سر می برد. چنان که شیخ اجل سعدی می گوید:

الا تا نخواهی بلا بر حسود / که آن بخت برگشته خود در بلاست

چه حاجت که با او کنی دشمنی / که او را چنین دشمنی در قفاست

نتیجه حسادت

حسد یکی از زشت ترین و بدترین خصلت هایی است که امروزه در بسیاری از جوامع دیده می شود. عده ای همه چیز را برای خود می خواهند و حتی از آسایش یا پیشرفت دیگران ناراحت می شوند، خودخوری می کنند و رنج خود را به صورت آزار دادن، بدگویی و کارشکنی ابراز می کنند. آنها به جای این که بکوشند تا خودشان پیشرفت کنند، می کوشند تا مایه شکست دیگران را فراهم آورند و کار و تلاش آنها را از ارزش بیندازند.

نکته جالب درباره شخص حسود این است که تمامی نقشه ها و حیله هایی که به کار می گیرد، علیه خود او تمام می شود، زیرا فرد حسود حتی اگر عاقل و بادرایت نیز باشد، به دلیل حسادت کور می شود و همه چیز خود را در این راه از دست می دهد. چنان که پیامبر می فرماید «از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکی ها را می خورد چنان که آتش هیزم را می خورد.»

منابع

کیمیای سعادت، ابوحامد امام محمد غزالی طوسی، تصحیح حسین خدیو جم، جلد دوم، انتشارات علمی و فرهنگی 1380

کلیات سعدی، مصلح الدین سعدی، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، انتشارات علم 1371