قبل از تولد بچه بود.

پرسید : ناراحت می شی برم جبهه 

گفتم : آره اما نمی خوام مزاحمت بشم 

رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش 

و اسمش را گذاشت هادی 

پرسیدم : دوستش داری 

 گفت : مادرش را بیشتر دوست دارم ....

 شهید عبدالله میثمی