tahertohid (2)

آقا قاسم جلوی مغازه اش ایستاده است، نگاهم نمی کند! متفکرانه چشم به روبرو دارد! مسلم و مشخص است که هزار حرف نگفته دارد! اما تا مجبورش نکنی حرف نمی زند! می دانم که بواسطه پدرم که سال ها مشتری اش بوده من را می شناسد، مودبانه برایش مشکل سواری ام را می گویم. با بی اعتنایی به تلاشم برای مودب بودن، با لحنی خاص، بدون اینکه نگاهم کند با چهره اخم آلود، بالاخره یک جمله می گوید: "بیارش رو چال ببینم!"

tahertohid (1)

خودش با تاخیر درون چال می رود، همکارش امیر! هم سن و سال خودش است جفتشان ۵۵ را رد کرده اند، حمید ور رفتن به پژو ۲۰۶ را رها می کند که نگاهی به ماشین من بی اندازد! هم چنان درون ماشین نشسته ام که فرمان را بچرخانم تا تست جلوبندی تمام شود!

tahertohid (3)

حمید به سمت من می آید و مشکل و اجرت تعمیر را می گوید، باورم نمی شود! تقریبا پیشنهادی نصف جاهای دیگر برای تعمیر می دهد، متعجبانه از حمید دوباره می پرسم: "یعنی با این مقدار جلوبندی اش درست می شه؟ پس چرا قطعه یدکی اش اینقدر گرونه؟" آقا قاسم از چال در می آید و پشت به ما درحالی که به انتهای مغازه می رود، داد می زند و با حرص خطاب به حمید جواب می دهد: "بله! گرونه! که خودش بنویسه و داداشش بره تو برنامه پایش بگه همه چی ارزون شده!"

tahertohid (4)

حسابی جا خورده ام، بلافاصله به این فکر می کنم که پدرم که اهل حرف زدن از ما برای کسی نبود، حالا دیگر چه چیزی ممکن است به او گفته باشد؟! پیاده می شوم که بسمت اتاقک کوچکش بروم! سبحان الله! اینجا دیگر کجاست؟! مغازه جلوبندی سازی است یا موزه انقلاب و دفاع مقدس؟! این همه شهید خنده کنان روی دیوارهای اینجا چه می کنند؟ مگر ۳۶ سال از انقلاب نگذشته است؟! مگر ۲۶ سال پیش (قبل از اینکه بدنیا بیایم) جنگ تمام نشده بود؟! نکند به آقا قاسم و همکارش می خندند؟! اگر امام (ره) و حاج احمدآقا هر روز بروی آقا قاسم این چنین خنده می کنند، پس چرا طرف هربار "اخم" تحویلم می دهد؟ ... در ادامه شد آنچه شد و این عکس ها را از داخل مغازه گرفتم...!

tahertohid (5)

... ضمنا بعد از آن اتفاق هربار مشتری جلوبندی سازی آقا قاسم در نارمک خیابان شهید سهیلیان شدم و هستم ...

tahertohid (6)

پ.ن: مرتبه پیش که به آنجا رفتم، شخصا رفتار زشت بازرس جوان وزارت بهداشت را دیدم که جلو مغازه درحال رجزخوانی برای شکایت و تماس با ۱۱۰ بود. از امیر همکار آقا قاسم پرسیدم که این پسره چی میگه؟ درحالی که زیره ماشین داشت کار می کرد گفتش: هیچی! اومده تو مغازه واسه بازرسی بهداشت و اشاره می کنه به عکس ها میگه: "این [...]ها چیه به در و دیوار آویزون کردی؟"، آقا قاسم هم کارتشو گرفته و به بیرون هدایتش کرده، تا اطلاعات کارتشو یادداشت کنه!

tahertohid (7)

این بار که رفته بودم فهمیدم طرف شکایت کرده و آقا قاسم ۲ میلیون تومان جریمه شده! و فعلا روی رای دادگاه اعتراض زده برای تجدید نظر!