به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین او با بغض تعریف می کند: «دفعه قبلی که آمدیم، یکی از بچه ها حالش خیلی خراب بود. خیلی زیاد. وقتی او را دیدم حالم بد شد. نمی توانستم راه بروم و پرستارها به من کمک کردند. چند روز بعد به من گفتند او مرده است. واقعا خاطره تلخی بود. هیچوقت فراموشش نمی کنم. باور کردنی نبود. هیچکدام از ما نمی توانیم درک کنیم چه دردی کشید و پدر و مادرش چه کشیدند.» او ادامه می دهد: «این بچه ها خواهر و برادرهای من هستند. قول می دهم هر وقت بتوانم به آنها سر بزنم. امیدوارم هر چه زودتر حال شان خوب شود.»