اواخر هفته گذشته زن جوانی با پلیس تماس گرفت واز ناپدید شدن مرموز دختر 4 ساله‌اش به نام «رونیکا» خبر داد.زن پریشان احوال به مأموران کلانتری 142 «کن» گفت: امروزدر خانه یکی از اقوام میهمان بودیم که دخترم برای آوردن توپش به حیاط رفت.

اماهرچه منتظرش ماندیم خبری نشد.به همین خاطربا نگرانی به حیاط آمدم و تنها چیزی که دیدم دمپایی‌های دخترم بود که مقابل در حیاط روی زمین قرارداشت. درحالی که دلم آشوب بود برای پیدا کردن «رونیکا» وارد کوچه شدم که یکی از همسایه‌ها گفت: از پنجره آپارتمانش زنی را دیده که رونیکا را بغل کرده وخیلی سریع باخودروی پراید ازمحل گریخته‌اند.

بدین ترتیب با اعلام شکایت این زن، پرونده‌ای در شعبه 4 بازپرسی دادسرای جنایی تهران تشکیل شد.

تجسس‌های پلیسی برای کشف ردپایی ازدخترربوده شده ادامه داشت تا اینکه ساعت 8 شب همان روز، مأموران کلانتری شهرک گلستان اعلام کردند دو پیرمرد، دختر 4 ساله سرگردانی را دریکی ازبوستان‌های منطقه یافته و او را به کلانتری منتقل کرده‌اند.

22
باتوجه به اینکه مشخصات کودک پیدا شده با رونیکا مطابقت داشت، خانواده‌اش به کلانتری رفته ودخترشان را درآغوش کشیدند. در ادامه بررسی‌ها، مأموران پلیس باتوجه به سرنخ‌هایی که دردست داشتند زنی به نام «حمیده» را دراین ماجرادستگیر کردند.
 
زن معتاد ابتدا منکر کودک ربایی بود اما زمانی که با شاهدان ماجرا و رونیکا روبه‌روگشت و از سوی آنها شناسایی شد، لب به اعتراف گشود و انگیزه خود از کودک ربایی را سرقت طلا برای تأمین مواد مخدربیان کرد.وی جزئیات روزحادثه را تشریح کرد.

کودک ربایی را چطور انجام دادی؟

برای خرید مواد پول نداشتم. بشدت کلافه بودم. به همین دلیل به فکر افتادم تا با سرقت این مشکل را برطرف کنم. بهترین راه برای رسیدن به پول سرقت طلاهای بچه‌ها بود. بچه‌ها خیلی زود به آدم اطمینان می‌کنند و قدرت مقابله ندارد.

 
درخیابان‌ها بی‌هدف به دنبال کودکی بودم که طلا داشته باشد که یکدفعه چشمم به دختر بچه افتاد. کودک داخل حیاط خانه بود که صدایش زدم.وقتی بیرون آمد در یک حرکت دخترک را بغل کرده و به طرف خیابان دویدم و سوار پراید مسافرکش شده و رفتم.

بعد از آن چه کردی؟

چند خیابان آن طرف‌تر پارکی بود. با دختربچه از ماشین پیاده شده و بعد از سرقت گوشواره‌ها و گردنبندش او را در پارک رها کردم.

هیچ نترسیدی که شاید برای این بچه اتفاقی رخ دهد؟

آن موقع به تنها چیزی که فکر می‌کردم مصرف مواد بود. با خودم گفتم بالاخره یکی بچه را پیدا می‌کند وبه خانواده‌اش می‌دهد.

اما «رونیکا» به خاطر این اتفاق حالا بشدت دچارمشکلات عصبی و روحی شده و نمی‌تواند بخوبی صحبت کند و شوکه است؟

زن شیشه‌ای سکوت می‌کند.

راننده پراید چه کسی بود؟

او را نمی‌شناختم؛ کنار خیابان ایستاده بودم که او سوارمان کرد.

اما رونیکا می‌گوید که تو با او صحبت می‌کردی و همدیگر را می‌شناختید؟

زن جوان باز هم سکوت می‌کند.

قبلاً هم این کار را انجام داده بودی؟

بله. اردیبهشت امسال به همین شیوه دست به سرقت زدم و با گرفتن رضایت شاکی سه ماه حبس کشیدم و آزاد شدم. یک ماه نمی‌شود که از زندان آزاد شده ام!

چه اتفاقی افتاد که معتاد شدی؟

27 سالم که بود در میهمانی شرکت کردم، آن موقع هم مثل الان اضافه وزن داشتم و دوستانم به من پیشنهاد کردند که برای لاغری شیشه مصرف کنم. آنها می‌گفتند شیشه معجزه می‌کند و من هم مطابق خواسته آنها عمل کردم و مواد کشیدنم آغاز شد.

شوهرت هم معتاد است؟

نه، او راننده تاکسی است و خرج زندگی را از این طریق به دست می‌آورد.

همسرت می‌داند که اعتیاد داری؟

بله، چندین بار هم تلاش کرد تا من ترک کنم اما فایده‌ای نداشت. همین که از کمپ بیرون می‌آمدم دوباره می‌رفتم سراغ مواد.

خرج موادت را از کجا می‌آوردی؟

قبلاً مستخدم سالمندان بودم اما اعتیادم که رفت بالا دیگر نتوانستم کار کنم.

بچه هم داری؟

بله؛ نوه‌ام همسن و سال دختری است که او را دزدیده بودم. من خیلی زود ازدواج کردم، 16 سالم بود که با همسایه‌مان ازدواج کردم و دخترم هم زود ازدواج کرد.

اگر کسی نوه ات را می‌ربود چکار می‌کردی؟

می بخشیدمش!