1)رتبه های کنکور و اسامی نفرات برتر آن اعلام شد،از مجموع 15نفری که در 5گروه آزمایشی رتبه های 1تا3 را کسب کرده بودند 5نفر از تهران و 4نفر از شمیرانات بوده اند!اگر تقسیم بندی های شهری را کنار بگذاریم و شمیران را بخشی از تهران بدانیم(چیزی که در واقعیت هم برای شمیران صدق می کند و هم برای شهرری)60درصد افرادی که رتبه 1تا3 را کسب کرده اند ساکن تهرانی هستند که کمتر از 20درصد جمعیت کشور را دارد و از بین 9تهرانی مذکور 4نفر از شمیراناتی هستند که حول 1میلیون نفر ساکن دارد،یعنی مقداری کمتر از 30درصد افرادی که رتبه 1تا3 را کسب کرده اند از اقلیت 5.1 درصدی ایران هستند که ساکن شمیرانات هستند!

2)شمیران را بیشتر از برف و سرمایش به محل ازدحام سرمایه داران و ثروتمندترین افراد ساکن در تهران(که معمولا ثروتمندترین های ایران خود به خود به تهران مهاجرت می کنند)تشکیل میدهد،مسوولان رده اول کشور اگر در خانه های سازمانی مخصوص خود ساکن نباشند معمولا ساکن شمیرانات هستند،بزرگان بازارهای تهران اگرچه بیشتر حوالی پانزده خرداد و چهارراه استانبول باید پیدایشان کرد اما معمولا ساکن شمیرانات هستند و در یک کلام جدای از اینکه اهالی شمیرانات را مطلقا در یک پرانتز جا کنیم میشود گفت شمیرانات محل تجمع ثروتمندترین افراد کشور یا برجسته ترین مدیران و مسوولان کشوری هست!

3)گزاف است اگر بگوییم تهرانی ها ژن درسخوانی دارند و شهرستانی ها خیر!شمیرانی ها ژن درس خواندنشان از تهرانی ها فعال تر است و باز گزاف تر اینکه فکر کنیم غالب افراد مورد اشاره ای که رتبه 1تا3را کسب کرده اند(در سطحی کلان تر این نسبت در مورد رتبه های دو رقمی و چندصدنفر اول کنکور هم صدق می کند) در مدارسی درس خوانده اند که شرایطش مساوی با مدارس دولتی متوسط شهرستان ها و حتی خود تهران می باشد و اصلا به ما چه مربوط چه کسی در چه مدرسه ای درس خوانده است پولش را داده است دیگر!...

4)چندسال پیش که ما هم مدرسه ای بودیم و آرزوهایمان از جنس همین یک میلیون نفری بود که رتبه هایشان امروز اعلام شد،کتاب جامعه شناسی داشتیم که ما آخرین نسلی بودیم که ورقش زدیم و از سال بعد کاملا عوض شد،در یکی از درس های جامعه شناسی به ما بعد از تعریف طبقه و قبول اینکه عده ای بر عده دیگری بخاطر مسائل غالبا مالی و بعضا عقیدتی و موروثی برتری دارند میگفتند مهم ترین راه برای تحرک طبقاتی،تحرک از طریق تحصیلات است،افراد طبقات پایین تر درس میخوانند و بعد از طریق تحصیلات عالیه خود مشاغل مهمی را درست میگیرند و موجب میشود فرزند یک کارگر جایگاه طبقاتی اش را بشدت بالا ببرد!...آنچه هرسال بیش از سال گذشته نمایان میشود همین است:افرادی که وضع مالی بهتری دارند بیشترین امکانات آموزشی را در دست میگیرند و اینقدر هزینه می کنند تا با غول کنکور بیشتر آشنا شوند و شهرستانی کارگرزاده ای که جرمش نداشتن دلار قبل از تحریم و فروشش بعد از تحریم بوده است بجز موارد استثنا یارای رقابت با دانش آموزان تهرانی و شمیراناتی که جیب پدر،آنها را در شرایطی دوپینگی با کنکور مواجه کرده است نداشته باشد و دانشگاه و سیستم آموزش عالی که روزی میخواست فاصله طبقات را کم کند خودش محرک قوی تری برای افزایش فاصله طبقاتی موجود میشود،دولت برای کاهش هزینه اش از افزایش مدارس غیرانتفاعی که هدفشان جمع کردن بهترین منابع آموزشی برای بیشترین جیب های دلار دیده است حمایت می کند و دلالانی هم در قالب سازمان های آموزشی(بخوانید کنکوری)این محرک را قوی تر می کنند!...یک دور باطل به نفع طبقه سرمایه دار علیه قشر مستضعف جامعه برای تحمیل فاصله طبقاتی...

*نه شخصا عضو خانواده ای کارگری هستم نه جز طبقات ضعیف جامعه،2سال پیش هم کنکورم را به معجزه آساترین شکل ممکن با موفقیت سپری کردم، گفتم که کسی فکر نکند عقده شخصی دارم، دلواپس طبقاتی هستم که روز به روز بیشتر له میشوند تا ساختمان های شمیرانات شیک تر باشد و مردمش سفرهای تعطیلاتشان در دبی و ترکیه چند روزی بیشتر طول بکشد!