پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر ابراهیم متقی گفت: الگوی رفتاری و همچنین ادبیات مورد استفاده کشورهای غربی در برخورد با ایران معطوف به کنترل بازیگری است که در شرایط گریز از مرکز قرار گرفته است.

دکتر ابراهیم متقی استاد و عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفتگو با پایگاه خبری تحلیلی «پارس» اظهار داشت: مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا زمینه بازسازی روابطی را به‌وجود آورد که مبتنی بر کنش همکاری‌جویانه برای کنترل تهدیدات نظام بین‌الملل و امنیت‌سازی در شرایط رقابتی بوده است. 

وی افزود: در نگرش کشورهای غربی، ایران به‌عنوان نمادی از تهدید تلقی می‌شد. 

وی اضافه کرد: لازم به توضیح است که تمامی ادبیات رسمی مقامات راهبردی آمریکا در دوران بعد از توافق هسته‌ای وین نیز معطوف به نشانه‌هایی از بدبینی و رقابت معطوف به محدودسازی راهبردی ایران بوده است.در چنین شرایطی، هرگونه توافق هسته‌ای دارای نشانه‌هایی از ابهام خواهد بود. روند اجرای توافق نیز با نشانه‌هایی از ابهام همراه است.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به متوازن سازی اجرای برجام گفت: متوازن‌سازی اجرای برنامه جامع اقدام مشترک می‌تواند زمینه حفظ منابع ایران را به‌عنوان قدرت در دسترس ارتقا دهد؛ همانگونه‌ که قدرت‌سازی در فضای عدم‌اطمینان سوریه و عراق چنین نتایجی را برای ایران ایجاد خواهد کرد.

متقی افزود: معادله قدرت هرگاه در وضعیت انعطاف‌پذیری پردامنه قرار گیرد، دومینوی سازش را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. 

وی اضافه کرد: کاربرد قدرت نرم، سازوکارهای معطوف به نفوذ و سازوکارهایی که منجر به انعطاف‌پذیری پردامنه می‌شود، به‌مفهوم به‌کارگیری فرایندی است که دومینوی سازش را در ارتباط با موضوعات مختلف راهبردی امکان‌پذیر سازد.

وی با تاکید بر اینکه قدرت نرم یکی از نشانه‌های متقاعدسازی بازیگران سیاست بین‌الملل در رقابت‌های محیطی و منطقه‌ای است گفت: چنین رویکردی از سوی نظریه‌پردازان نئولیبرال مورد تأکید قرار گرفته و همواره کارگزاران سیاست خارجی آمریکا را به کاربرد چنین رویکردی تشویق کرده‌اند. 

وی افزود: واقعیت‌های رفتار سیاست خارجی آمریکا معطوف به شرایطی است که به‌موجب آن باراک اوباما و جان‌کری بیش از سایر کارگزاران 15سال اخیر ایالات متحده از سازوکارهای قدرت نرم برای متقاعدسازی راهبردی بهره گرفته‌اند.

متقی اضافه کرد: لازم به توضیح است که قدرت نرم در فضای دیپلماسی اجبار از کارآمدی و اثربخشی بیشتری برخوردار است.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به ارتباط قدرت نرم و موضوع نفوذ گفت: قدرت نرم می‌تواند زمینه نفوذ به‌معنای متقاعدسازی کارگزاران و نظریه‌پردازانی را به‌وجود آورد که دارای الگوهای مبتنی بر مقاومت و پایداری بوده‌اند. 

متقی افزود: هرگونه نشانه‌ای از قدرت نرم و تأثیرگذاری راهبردی بر بازیگران رقیب می‌تواند آثار خود را بر محیط منطقه‌ای و بین‌المللی به‌جا گذارد. الگوی کنش کشورها و بازیگرانی که از قدرت ساختاری برخوردارند، مبتنی بر چنین نشانه‌هایی در روابط دوجانبه و چندجانبه خواهد بود.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران یکی از نشانه‌های اصلی قدرت نرم را متقاعدسازی ادراکی ذکر کرد و گفت: می‌توان دومینوی سازش و تغییر در الگوی کنش راهبردی دانست. کشورهایی همانند اتحاد شوروی در دوران گورباچف به‌ویژه از سال 1987به بعد در فضای متقاعدسازی ادراکی قرار گرفته‌اند. چنین روندی می‌تواند بازیگران منطقه‌ای، قدرت‌های فرامنطقه‌ای و حتی ابرقدرت‌ها را نیز دربرگیرد. 

وی افزود: به همین دلیل است که هرگونه سازوکار سیاست خارجی کشورها در فضای ابهام راهبردی، پیامدهای غیرمؤثری در آینده روابط خارجی به‌جا می‌گذارد.

متقی اضافه کرد: واقعیت آن است که تمامی نظریه‌پردازان رئالیست سیاست بین‌الملل همواره بر این موضوع تأکید داشته‌اند که الگوها و روندهایی همانند گسترش‌گرایی، مداخله‌گرایی و توسعه‌طلبی هیچ‌گونه وقفه و پایانی ندارد. آنان چنین فرایندی را براساس معادله قدرت تحلیل و ارزیابی می‌کنند. در نگرش نظریه‌پردازان رئالیست، هر بازیگر و کشوری که از الگوی سازش و انعطاف مصلحتی استفاده کند، ناشی از کاهش معادله قدرت و اجبار در کنش سیاسی است. به همین دلیل است که چنین بازیگرانی تمایل چندانی به نقش‌یابی معطوف به همکاری پیدا می‌کنند.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران خاطرنشان ساخت: چنین مدلی را می‌توان بر بسیاری از موضوعات منطقه‌ای و راهبردی ازجمله توافق هسته‌ای تعمیم و تطبیق داد. هرگاه کشورهایی که به ‌لحاظ ایدئولوژیک، ژئوپلیتیک و راهبردی دارای رویکردهای کاملاً متفاوتی با یکدیگر هستند، در روند انعطاف‌پذیری قرار گیرند، در آن شرایط هیچ‌گونه مطلوبیتی در انعطاف‌پذیری تاکتیکی و راهبردی به‌دست نمی‌آورند. علت آن است که هرگونه مصالحه می‌تواند پیامدهای خاص خود را در فضای «دومینوی راهبردی» ایجادکند.

وی تصریح کرد: علت محدودسازی ایران در حوزه قدرت هسته‌ای و منطقه‌ای را می‌توان در ارتباط با معادله متقاعدسازی در شرایط گسترش سازوکارهای قدرت اجبارآمیز دانست. 

وی افزود: چنین الگویی در دوران‌های مختلف از سوی جهان غرب در برخورد با ایران اعمال شده است. چنین فرایندی نشان می‌دهد که روابط ایران و بازیگران اصلی جهان غرب همواره براساس نشانه‌هایی از کنش مبتنی بر رقابت، تعارض و سوءنیت بوده است.

متقی اضافه کرد: در چنین فرایندی، هر یک از قدرت‌های بزرگ جهانی همواره تلاش داشته تا تصویری تهاجمی از ایران منعکس سازد. در سال‌های قرن 21، به‌ویژه در دورانی که ایران بخشی از محور شرارت محسوب می‌شد، نگرش مربوط به «ایران‌ستیزی» و «اسلام‌ستیزی» در کشورهای غربی به‌گونه قابل توجهی افزایش یافته است. در چنین شرایطی طبیعی است که روابط ایران و جهان غرب در وضعیت سازنده قرار نداشته باشد. الگوی رفتاری و همچنین ادبیات مورد استفاده کشورهای غربی در برخورد با ایران معطوف به کنترل بازیگری است که در شرایط گریز از مرکز قرار گرفته است.