پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی جمشیدی- آقای هاشمی‌رفسنجانی در سخنرانی اخیر خود، به صورت تلویحی، به انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 96 اشاره کرد و هواداری خود را از «تداوم یافتن دولت روحانی» اعلام کرد. این موضع‌گیری انتخاباتیِ زود هنگام، نشان می‌دهد که هاشمی‌رفسنجانی، نگران «مقبولیت» و «پایگاه اجتماعیِ» دولت اعتدال‌گراست و حدس می‌زند که اوضاع عینیِ جامعه، به نفع این دولت نیست و محتمل است که این دولت، نخستین «دولت تک‌دوره‌ای» در ایران بعد از انقلاب باشد. همین تحلیل صحیح، او را واداشته تا از اکنون ظرفیت خود را به پهنه کشمکش‌های انتخاباتی آورد تا شاید اوضاع را تغییر دهد. چنان‌چه دولت اعتدال‌گرا در انتخابات 96 کنار نهاده شود، نه تنها بر شخص روحانی و نیروهای تکنوکرات و نیروهای اصلاح‌طلب، ضربه‌ای اساسی و کاری وارد می‌شود، بلکه هاشمی‌رفسنجانی نیز که در طول این سال‌ها، همواره در قامت یک «مدافع مطلق» و «حامی توجیه‌گر» ظاهر شده، اعتبار اجتماعی خود را می‌بازد و در اثر شکست در یکی از آخرین صحنه‌های بازی سیاسی‌اش، دوباره باید حاشیه‌نشین و منزوی شود.

اما تلاش آقای هاشمی‌رفسنجانی، نتیجه‌ای را که خواهان آن است به دنبال ندارد. این تحلیل، نوعی غیب‌گویی سیاسی نیست، بلکه مطالعه روندی که تاکنون دولت اعتدال‌گرا در درون آن قرار داشته و معضلات و چالش‌هایی که با آن‌ها دست به گریبان بوده است، دلالت بر احتمال قوی «ناکامی روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96» دارد. او با این‌که چهار سال، دولت را در اختیار داشته و می‌توانسته از فرصت‌های متعددی بهره بگیرد، اما گشایش جدی و چشم‌گیری در وضع و حال مردم ایجاد نکرد، به طوری‌که مطالعات میدانی و عینی در سطح جامعه نشان می‌دهد که انبوهی از مردم، از عملکرد دولت «ناخرسند» و «ناراضی» هستند، و این حالت، روزبه‌روز افزایش و عمق بیشتری می‌یابد. مردم در زندگی روزمره و واقعی خود، تحول مطلوب و راه‌گشایی را احساس نکرده‌اند و دولت را مبتلا به «بی‌عملی» و «انفعال» و «وادادگی» و «سردرگمی» می‌دانند. نطق‌های انتخاباتی روحانی در سال 92، سرشار از «وعده‌های بزرگ» بود و او با قاطعیت، وعده‌هایی را تکرار و تکرار می‌کرد که مردم را نسبت به «کارآمدی عملی»اش، خوشبین می‌ساخت، اما آن‌چه که در طول این چند سال مشاهده شد، هیچ تناسبی با آن وعده‌ها و شعارها ندارد. وجود همین شکاف عمیق میان «وعده‌های انتخاباتی» و «عملکرد عینی»، مردم را نسبت به دولت اعتدال‌گرا، دلسرد و مأیوس کرده است.

شاید آقای روحانی در انتخابات سال 92 به امروز خود نمی‌اندیشید؛ او همچون یک «منتقد جدی» و «منجی عقل‌گرا» هم غیرمنصفانه و بسیار مبالغه‌آمیز، از وضع آن دوره انتقاد کرد، و هم در پاره‌ای از مردم این اطمینان را ایجاد کرد که او تنها کسی است که می‌تواند معضلات و چالش‌ها را با شتابی فراوان و با سرانگشتان تدبیر و عقلانیت خود و کهنه نیروهای تکنوکراتش رفع کند. اما آن‌چه که در عمل واقع شد، این است که حدود سه سال از فرصت تاریخی و طلایی دولت اعتدال‌گرا، مصروف مذاکره با غرب و رسیدن به برجام شد، در حالی‌که برجام نیز آن «بهشت آرمانی» که روحانی وعده داده بود پدید نیاورد؛ نه تحریم‌ها لغو شد و نه گشایشی در وضع معیشت مردم رخ داد. آن همه تأکید دولت اعتدال‌گرا بر «رفع تحریم» و «عقب‌نشینی از دستاوردهای هسته‌ای» و «تعامل و آشتی با غرب» و «خوشبینی نسبت به همراهی و مساعدت دولت‌های غربی» همگی نقش بر آب شدند. مردم به روشنی دیدند و دریافتند که ریشه مشکل ما با غرب، فقدان «مهارت مذاکره» و ناآشنایی با «قواعد دیپلماتیک» نیست و این‌طور نیست که طرف‌های غربی در مقابل زبان «گفتگو» و «نرمش» و «مدارا» و «کُرنش» تغیر موضع دهند و دشمنی‌ها و کارشکنی‌های خود را کنار نهند.

امروز به وضوح نمایان است دست‌های دولت اعتدال‌گرا، خالی است؛ این دولت مبتلا به «فقر دستاورد» است و کارنامه درخشانی از عملکرد و فعالیت‌های خود به جا ننهاده است. این در حالی است که دولت اعتدال‌گرا می‌توانست به جای آن‌که چشم امید به «گشایش بیرونی» داشته باشد و امور کشور را متوقف بر «رفع تحریم‌ها» کند، بخش عمده‌ای از توان و بضاعت خود را در زمینه «بهره‌گیری از ظرفیت‌های درونی» و «فعال کردن استعدادها و قابلیت‌های خودی» به کار بگیرد تا چنان‌چه مذاکرات سیاسی با دولت‌های غربی به نتیجه مطلوب نرسید، دست‌کم، اتفاقات خوشایند معیشتی که برخاسته از خلاقیت و ابتکار عمل خودی و درونی است، رخ دهد، اما دولت اعتدال‌گرا، تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد مذاکرات هسته‌ای و امید به برطرف شدن تحریم‌ها نهاد و از کارها و تکالیف اساسی خود غفلت کرد. همین غفلت و تحلیل غلط، دولت اعتدال‌گرا را دچار «بحرانِ دستاوردها» کرده و «بدنه اجتماعی»اش را از آن جدا ساخته است. هاشمی‌رفسنجانی بر اساس چنین تحلیلی، به دفاع انتخاباتی زودهنگام از روحانی می‌پردازد و دوباره می‌کوشد با «مظلوم‌نمایی از دولت» و «فهرست کردن وعده‌هایی که به گمان او در دوره بعدی تحقق خواهند یافت» روحانی را در عبور از گردنه دشوار و نفس‌گیرِ انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 یاری رساند، اما چنین کوششی، باطل و بی‌نتیجه است؛ چون دفاعیه‌های کنایی و خطابیِ هاشمی‌رفسنجانی، هرگز «دست‌های خالیِ» دولت اعتدال‌گرا را پُر نمی‌کند و جایگزین توقع سوخته و امید بر باده رفته مردم نسبت به کارآمدی و کاردانی و عقلانیت این دولت نمی‌شود.