پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسين بردبار:اين روزها گرچه بازار ارز به ظاهر آرام مي نمايد اما گعده هاي 50 نفري و بيشتر دلالان ارز جلوي پاساژ افشار وفعاليت تقريبا رسمي تر آن ها درچهارراه استانبول نشان مي دهد که اين بازار مانند آتش زير خاکستر است وسکويي که تاديروز به نام «جمشيد بسم ا...» در داخل اين پاساژ وجود داشت اکنون به فضاي باز جلوي پاساژ و زير چند درخت پهن برگ منتقل شده است، سکوهايي که اين روزها دلالان ارز از بالاي آن ها معاملات 100 و 200 هزار دلاري و حتي بيشتر انجام مي دهند و وقتي روز کاري به پايان مي رسد ، چندين ميليون دلار روي همين سکوها معامله شده است. گرچه اواخرسال گذشته بانک مرکزي بخشنامه اي را براي ساماندهي بازار ارز وقيمت گذاري آن با کمک صرافي هاي معتبر صادرکرد اما اين تجمعات دلالان که تاثير روشني بر قيمت گذاري ارز نيز دارد، نشان مي دهد که بخشنامه مذکور بيشتر روي کاغذ نقش بازي مي کند نه وسط بازار!

 بسم‌الله

دلار تمام کرده ايم!
از چهارراه استانبول حدود 100 متر به سمت شمال نرسيده به تقاطع خيابان منوچهري، پاساژ افشار قراردارد، پاساژي که جلوي آن ازهرجا آدم مي جوشد اما داخل آن پرنده پر نمي زند وهرچند که ساعت از 11 صبح گذشته اما ازميان چند صرافي مستقر درپاساژ تنها يکي باز است که آن هم ارزي براي فروش ندارد ، داخل صرافي مي روم و تقاضاي خريد 5 هزار دلار مي کنم اما پاسخ منفي است، فروشنده مي گويد:" دلار تمام کرده ايم!" مي پرسم که چرا ساير صرافي ها بسته اند، پاسخ آن است که "ساعت 12 به بعد بازمي کنند!"صرافي جلوي در ورودي پاساژ هم ارز ندارد، دليل مسئله را جويا مي شوم، با لبخند مي گويد که بايد ارزي وجود داشته باشد و مشتري به ما بفروشد که به شما بدهيم! اما بيرون از پاساژ حدود 100 دلال ايستاده اند و 10 تا 20 نفري وسط آن ها در جلوي پاساژ مشغول داد و بيداد براي فروش ارز هستند!

 بسم‌الله3

اينجا معامله بالاي 100 هزار تاست
مقداري جرات به خرج مي دهم و به ميان دلالان ارز مي روم ، زيرسايه درختي تنومند، مردي ميانسال روي موتور هوندايي نشسته و مي پرسد، دلار مي خواهي؟ مي گويم، بله، 5 هزارتا؛ به چه قيمتي؟ البته قيمت روي پيشخوان صرافي ها همان لحظه تهيه اين گزارش ، 3 هزار و225 تومان را نشان مي دهد اما او حاضر است به قيمت 3 هزار و220 تومان نيز بفروشد.مي پرسم که ازکجا مي توان فهميد که تقلبي نيست؟ مي گويد: ما خودمان داخل پاساژ افشار دفتر داريم، مي رويم داخل دفتر و يک چايي با هم مي خوريم و کارتم را هم به شما مي دهم که خيالتان بابت تقلبي بودن دلارها راحت شود،بعد هرکجا که خواستيد دلارها را نشان بدهيد تا خيالتان راحت شود! مقداري جسارت را بيشتر مي کنم و مي پرسم: شما که داخل پاساژ دفتر داريد پس چرا اينجا کنار خيابان نشسته ايد و چرا دفترتان را بازنمي کنيد؟ مي گويد: پاتوق من اينجاست! اينجا معاملات بالاي 100 هزارتايي انجام مي شود، نه يک دونه بلکه 10 تا 100 هزارتايي يعني يک ميليون دلارمعامله مي کنند ولي من خريد مورد نيازم را اينجا مي کنم! چون من کاسب اينجا هستم، البته گاهي هم اگر مشتري مثل شما به پستمان بخورد همين جا معامله مي کنيم يا اگر نظرش بر معامله داخل دفتر باشد، به آنجا مي رويم!

سکوي پابرجاي جمشيد بسم ا...!
کمي جلوتر، وسط تجمع ده ها نفري دلالان ارز چند نفري روي ارتفاع سکوهاي مشرف بر بازار ايستاده اند و براي خريد وفروش ارز داد و فرياد به راه انداخته اند، يکي داد مي زند:100 تا (يعني 100 هزاردلار) را 16 ونيم (يعني سه هزارو 216 تومان و5 ريال) مي دهم (مي خرم). ديگري مي گويد:100 تا مي خرم 16 تومان! يکي دو دقيقه مي گذرد و فرد ديگري پيدا مي شود که فرياد مي زند: 100 تا 15 تومان مي خرم. بالاي سکو هم يک نفر ايستاده و اين خريد و فروش ها را يادداشت مي کند. اما هر چه منتظر مي مانم، خبري از جابجايي پول و دلار نيست. مسئله کمي غامض مي شود چرا که اگر قراراست معامله اي انجام نشود پس اين همه داد و بيداد و صرف کردن انرژي براي چيست! با جسارت به يکي از اين دلالها مي گويم، حاضريد همين الان بدهيد، من 100 تا مي خواهم! نگاهي عجيب مي کند، چرا که مي داند از آن ها نيستم، اما دوست او پرده از اين راز برمي دارد و مي گويد: "ايشان پولش ظهر آماده مي شود.از الان براي آن موقع مي خرد!" اينجاست که مي توان فهميد آن داد وبيدادها و يادداشت کردن ها براي چيست، براي معاملات آتي ارز که البته درهمان بخشنامه بانک مرکزي ممنوع شده است و دلالها بدون هيچ توجهي به مقررات حاکم بر بازار پولي کشور به کارخود مشغولند و با بازي کردن با قيمت ارز از اين طريق به دنبال سودي کثيف هستند!

 بسم‌الله2

يک دلال: دلار صرافي ها را هم در واقع ما تامين مي کنيم
درست ابتداي چهارراه استانبول، جلوي تابلوي سکه و صرافي«پ» پيرمردي مسن روي صندلي کهنه اي نشسته و دلار مي فروشد. وقتي که از وي چند هزار دلار مي خواهم، حاضر است به قيمت 3 هزار و 330 تومان بفروشد، به او مي گويم که نمي خواهم به شما جسارتي کنم اما چطور مي توان فهميد که دلارهاي شما تقلبي نيست، دوست او که مقداري جوان تر است ،مي گويد: "کاسب هاي اينجا اگر 100 ميليون تومان هم بدهيد حاضر نيستند که جايشان را به شما بدهند، ايشان بيش از 30 سال است که اينجا مي نشيند و کاسبي مي کند! حالا بيايد به شما دلار تقلبي بفروشد؟ دلار صرافي ها را هم درواقع ما تامين مي کنيم! نگاه نکن که اينجا مي نشينيم، ما خودمان مغازه داريم".

 بسم‌الله1

سختگيري تنها روي تابلو
از چهارراه استانبول به سمت شرق اولين مغازه متعلق به سکه و صرافي «پ» است، لازم به توضيح است کلمه "صرافي" بر روي تابلوي اين مغازه با کاغذ پوشانده شده که احتمالا به دليل نداشتن مجوز از بانک مرکزي است. درکنار ستايش سختگيري هايي که منجر به پوشاندن کلمه صرافي از روي اين تابلو شده است (تا جايي که حتي روي کاغذي بر شيشه اين مغازه نوشته شده است:خريد وفروش ارز نداريم، لطفا سوال نفرماييد) اکنون جاي اين پرسش مطرح است که چطور با فاصله حدود 100 متري با اين مغازه (درپاساژ افشار) ده ها دلال ارز بدون هيچ مجوز رسمي و درروز روشن و مقابل چشم هر رهگذري اين گونه آزادانه مرتکب انواع معاملات ممنوع خريد و فروش ارزمي شوند و صداي هيچ مقام مسئولي هم در نمي آيد. تا کي بخشنامه ها تنها روي کاغذ نقش بازي مي کنند؟