به گزارش پارس ، به نقل ازمشرق، تعارض میان عمل و گفتار، حکایت دیرینه ای در ورزش ما دارد. اگر بخواهیم به مصداق های آن اشاره کنیم، می توانیم مثال های بسیاری بزنیم.

یکی از این نمونه ها باز می گردد به انتقاداتی که همه ما از نتیجه محور بودن داریم و مرتب تکرار می کنیم که یکی از دلایل عدم رشد مطلوب ورزش ما نتیجه گرا بودن است که باعث می شود تا اگر مدیری در این عرصه موفق نبود، حتی اگر کارهای زیربنایی بسیاری هم انجام داده باشد، او را برکنار کنیم. آنگاه به تبع این امر بحث ثبات در مدیریت را به میان می آوریم. البته رابطه میان نتیجه محور بودن و عدم ثبات مدیریت بسیار واضح و منطقی است. در واقع می توان گفت که عدم ثباتی که در بخش های مختلف مدیریتی ورزش ما وجود دارد، معلول همان نگاه و درخواست رسیدن به نتیجه، آن هم در کوتاه ترین مدت است. متاسفانه باید گفت علیرغم آنکه در همین ورزش خودمان شاهد آن هستیم که موفقیت بیشتر در رشته هایی بوده که ثبات مدیریتی داشته اند، باز هم حتی از آموخته های خود پند نمی گیریم و برطبل تعویض مکرر مدیران می کوبیم.

× مدیران و منتقدان برابر نتیجه گرایی چه می کنند؟
شیوه مدیران چنین است که هرگاه با شکست مواجه می شوند، بلافاصله می گویند نباید نتیجه محور بود؛ ورزش ما همین است؛ باید به کارهای اساسی پرداخت؛ اگر هم می بردیم چندان تأثیری نداشت و حتی باعث می شد که حقایق ورزش ما پنهان شود و… اما و صد اما اگر به هر دلیلی نتیجه مطلوب را کسب کنند، آنگاه است که تیغ از نیام برمی کشند و به دنبال منتقدان می گردند که کجایید تا زبان تان را ببریم؛ دیدید که نتیجه گرفتیم و… حالا هرچه هم منتقد فریاد زند که انتقاد او از کارهای دیگر بوده، در میان غوغای پیروزی صدایش بجایی نمی رسد و ناچار است پشیمان از گفته مدتی را به سکوت بگذراند تا گذشت ایام ضعف ها را آشکار کند.

از آن سو، منتقدان به شیوه نتیجه گرایی هم وضعیت بهتری ندارند. آنها هم به محض آنکه پیروزی به دست می آید و مردم شاد می شوند، بلافاصله زبان به کام و قلم به کنار می کشند و هیچ نمی گویند و چه بسا پرشورتر از دیگران به به و چه چه می کنند و تو گویی انگار نه انگار که اینها همان منتقدان دیروز هستند که با کسب یک پیروزی، این گونه تغییر موضع داده اند. در واقع باید گفت تا زمانی که بردها و باخت ها و شکست ها و پیروزی ها ابزاری است برای کوبیدن خصم و تسویه حساب های شخصی کار بر همین محور می چرخد و به هنگام برد باید شاهد حمله این و هنگام شکست شاهد هجوم آن باشیم تا این چنین نکات اصلی و اساسی در میان همین گفتن ها پنهان شود.

اما جدای از این بحث که باعث می شود تا بسیاری حقایق فراموش شود، گاهی حوادثی پیش می آید که از این هم بدتر است و آن عدم طرح یک بحث مهم و گم شدن آن در ذیل بحث دیگری است که شاید مهم باشد اما نه به اندازه آن. چنین نیست که همیشه یک بحث باطل باعث شود تا یک موضوع حقیقی از دیدگان پنهان بماند؛ بلکه گاه سخن بر سر دو حق و میزان پرداختن به هرکدام از آنهاست.

طبق معمول سوژه نخ نما شده، « چرا حالا این حرف ها را می زند» بهانه ای شده برای عدم پاسخگویی آنهایی که مورد سؤال قرار گرفته و باید جوابگو باشند. این چه استدلالی است که اگر کسی تلاش کرد تا قبل از عیان شدن مسائل آنها را حل کند و هنگامی که موفق نشد، آن را بازگو کند، به او بگوییم چرا حالا این حرف ها را می زنید؟

× بهانه ای برای نشنیدن یک حقیقت
به اخبار روزهای گذشته نظری کنید. محمود خسروی وفا، رئیس فدراسیون جانبازان و معلولین حقایقی از ورزش ما را عیان کرد که باعث تعجب و تأسف بسیاری شد که واقعا در پس ورزش ما چه می گذرد؟ البته برخی از این نکات در مطالبی مانند چگونگی فروش ساختمان های ورزش و دلایل عدم تاخیر در تصویب اساسنامه و عقب افتادن انتخابات آمده؛ اما سخنان این مرد دلسوز از چنان جامعیتی برخوردار است که دیگر جای هیچ حرف و سخنی را باقی نمی گذارد.

طبق معمول سوژه نخ نما شده، « چرا حالا این حرف ها را می زند» بهانه ای شده برای عدم پاسخگویی آنهایی که مورد سوال قرار گرفته و باید جوابگو باشند. آخر این چه استدلالی است که اگر کسی تلاش کرد تا قبل از عیان شدن مسائل آنها را حل کند و هنگامی که موفق نشد، آن را بازگو کند، به او بگوئیم چرا حالا این حرف ها را می زنید؟ آیا باید برای یافتن و بیان حق زمان و مکان تعیین کرد و اگر خارج از آن ظرف زمانی و مکانی به حقیقتی رسیدیم از آن چشم پوشی کنیم؟ اینکه خسروی وفا چه می گوید بحث اصلی است و اینکه چرا حالا می گوید بحث فرعی و حاشیه ای است که دیگران می خواهند مطرح کنند تا اصل مسئله فراموش شود.

حکایت غریبی است که برخلاف فرمایش بزرگان که نگاه کنید چه می گوید نبینید، چه کسی می گوید نه تنها آقایان نگاه می کنند که، که می گوید؛ بلکه تعرفه جدیدی هم اضافه کرده اند که چه زمانی می گوید.

× وزیر و بحران پرسپولیس
در این میان عجیب تر از همه رفتار آقای سید مهدی هاشمی است که اصلا از ایشان انتظار نمی رفت چنین سخن بگویند. وقتی موضع گیری ایشان را دیدیم، گویی آب سردی روی من ریختند که سیدمهدی چرا؟ آخر مگر می توان به همین راحتی راجع به انگیزه دیگران سخن گفت و دلیل آورد که چرا تا به حال نگفته و… ؟ آیا نمی شود از خود ایشان پرسید که چرا آنچنان بی تفاوت بوده اند که متوجه این مسائل نشده اند و حالا که کس دیگری این شهامت را پیدا کرده بجای پیگیری اینگونه پاسخ می دهند؟ آیا با نوع استدلال ایشان نمی توان خود ایشان را هم متهم کرد که به دلیل در پیش بودن انتخابات کمیته ملی المپیک اینگونه سخن می گویند؟

دوستانه به برادر عزیز جناب آقای هاشمی عرض می کنم که نیت خوانی نکنید که اگر این شیوه باب شد دیگر نه تنها هیچ منتقدی که هیچ مدیری در امان نمی ماند. به هرحال سخنان خسروی وفا مطالبی بود که باید بسیار به آن پرداخته می شد؛ اما ناگهان خبر دیگری آن را تحت الشعاع قرار داد تا این نکات که دارای درجه اهمیت بالایی بودند به حاشیه رانده شوند. آن خبر هم بحث تغییرات در باشگاه پرسپولیس بود. می دانیم که بنا به تصمیم وزیر ورزش افرادی را به هیئت مدیره اضافه شده و حکم آقای نژادفلاح لغو گردید تا این سخن قوت پذیرد که آقای کامبوزیا جانشین آقای رویانیان خواهد شد. بعد هم سخنان طرفین و آتشباری که روی یکدیگر نشانه گرفتند گواهی شد بر حقانیت این پیش بینی. با توجه به اینکه در دو ماه آینده دولت جدید مستقر خواهد شد و بطور طبیعی در ورزش کشور شاهد تغییر و تحول خواهیم بود، طبیعی است که این جابجایی به هیچ وجه منطقی به نظر نمی رسد. ضمن آنکه، تیم ها در فصل نقل و انتقالات بوده و مسابقات لیگ هم در آستانه آغاز است. شیوه منطقی برای چنین تحولی این بود که بعد از جام حذفی صورت بگیرد تا مدیرعامل جدید براساس نظر خود، سرمربی و بازیکن انتخاب کند؛ نه آنکه فرد دیگری تیم را ببندد و درست در میانه کار این تغییرات صورت پذیرد تا باعث هیاهویی شود که شاهد آن هستیم.

البته آقای عباسی در برخی موارد دیگر هم نشان داده اند که بی میل نیستند تا گرهی را که می شود با دست باز کرد، با دندان باز کنند. به همین دلیل هم اعتقاد دارم با این رفتارها و تصمیم گیری ها دیگر نیازی به دشمن بیرونی ندارند و مخالفین ایشان نباید هیچ کاری بکنند و فقط فرصت دهند تا جناب وزیر به خودزنی ادامه دهد و نشان دهد که بالاترین دشمن خویش است.

برای آنکه از طولانی شدن کلام پرهیز کنم خلاصه می گویم که تعویض مدیرعامل پرسپولیس در این مقطع زمانی کار با تدبیری نبوده و حالا آقای عباسی هستند که این بحران را ایجاد کرده اند. اما مبادا پرداختن به این مسئله آنچنان شود که حرف های اساسی محمود خسروی وفا پیگیری نشود. چرا که آن سخنان حرف هایی است برای آینده کل ورزش کشور. امید که همه ما اهمیت مسائل را درک کرده و اندازه نگه داریم.