پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- میثم مهدیار- صنعت فرهنگ، اولین بار توسط آدرنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری وضع شده است. صنایع فرهنگی شامل مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما و این قبیل مؤسسات رسانه‌ای و فرهنگی می‌شوند که کالاها و محصولات فرهنگی را به طور انبوه تولید و توزیع می‌کنند که این مفهوم بار معنایی انتقادی دارد.

مفهوم صنعت فرهنگ، در واقع نوعی استعاره رسانه‌ای بود، مثل صنعت تولید اتومبیل یا صنعت تولید لاستیک که عمدتاً براساس محاسبات اقتصادی و مادی، کالاهایی را به صورت انبوه تولید می‌کنند و کالا در بازار مبادله می‌شود و ارزش حاکم در بازار ارزش مبادله است نه ارزش مصرف و آدرنو و هورکهایمر مفهومی که استفاده کردند، این مفهوم در ذات خود کنایه آمیز و انتقادی است، یعنی نظام سرمایه داری به محصولات فرهنگی و رسانه‌ای هم به چشم صنعت نگاه می‌کنند که بتوانند از این طریق کالایی را به‌صورت انبوه تولید و توزیع کنند و محصول و کالایی که تولید می‌کنند، ارزش مبادله‌ای پیدا می‌کند که هم می‌تواند سودآوری داشته باشد و در عین حال این صنعت فرهنگ و کالایی که انبوه و توده وار تولید می‌شود، چیزی را اشاعه می‌دهد در جامعه تحت عنوان فرهنگ توده. این فرهنگی سطحی، غیر خودجوش و جهت داده شده است.

از دیدگاه این صاحب‌نظران، صنایع فرهنگی جزئی از جریان مؤسسات رسانه‌ای و اطلاع رسانی مانند مطبوعات، رادیو، سینما و... است که هدف آن حفظ منافع صاحبان صنایع است و آنچه پیامد آن است، ایجاد بازارهای گسترده و سازگاری سیاسی است که فرهنگ گسترده‌ای را پدید آورده و این فرهنگ گسترده و توده‌ای حاصل همان فرهنگی است که منفعل بوده و اسیر کننده مخاطبان است.

از آنچه بیان شد، می‌توان نتیجه گرفت، فرهنگی که از جریان رسانه‌ای پدید می‌آید، ممکن است فرهنگی دروغین باشد که می‌تواند ساکت کننده و حتی سرکوبگر باشد؛ چرا که به اعتقاد صاحبنظران، پارادایم منتقد و از جمله صاحب‌نظران صنایع‌فرهنگی، نتیجه این صنایع تولید تخدیر کننده محصولات فرهنگی، پدید آمدن فرهنگ توده‌ای، سازگاری سیاسی و... است که برای به نتیجه رساندن منافع صاحبان صنایع به کار می‌افتد.

«هربرت شیلر» در سال 1976 در کتابی تحت عنوان «ارتباطات و تسلط فرهنگی» به رشد کمپانی‌های چندملیتی و فرامرزی و تأثیر آنها بر محصولات فرهنگی در سطح بین المللی پرداخته است. او معتقد است که روند غیرعادلانه صنایع فرهنگی و ارتباطی، تسلط بین المللی را به همراه دارد. شیلر در این کتاب از صادرات فرهنگی آمریکا به خاطر ارائه سیاست‌های امپریالیستی و تلاش آنها که در جهت مطیع و منکوب کردن جهانیان است، به شدت انتقاد می‌کند. در سطح ملی اصولاً تعداد کمی از مؤسسات و شرکتهایی که در زمینه محصولات فرهنگی، رسانه‌ای و تکنولوژی‌های ارتباطی فعالیت می‌کنند، کنترل بازار تولیدات محصولات فرهنگی را در سطح ملی در دست دارند.

تمرکز قدرت اقتصادی و سرمایه در دست این گردانندگان باعث شده که این مساله به عنوان یک تهدید در جهت کنترل و جهت دهی و هدایت محتوای این کالاهای فرهنگی مطرح شود. این گردانندگان اغلب بر اطلاعات ارائه شده و تولیدات فرهنگی یک کشور تسلط پیدا کرده و خطر بروز و اشاعه فرهنگی خاص را در جامعه به وجود می‌آورند؛ فرهنگی که مبتنی و در جهت خواست‌های این شرکت‌هاست و در خدمت رفع احتیاجات و نیازهای آنها قدم برمی دارد.

 این مسأله خود را در بروز گرایش‌های مربوط به مصرف گرایی، تجمل‌گرایی، بازتاب‌های فرهنگی سرمایه داری و تسلط یک فکر یا ایدئولوژی خاص نشان می‌دهد.