پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مهدی دزفولی- حوزه و بزرگان حوزه به نظر می آید سالهاست که به نوعی کارکرد تاریخی و اجتماعی خود را از دست داده اند و برای متن جامعه دیگر مرجعیت ندارند. در طی سال های اخیر شاهد بودیم که مراجع مطرح حوزه قم مواضعی را اتخاذ کرده اند که با واکنش های متفاوتی در جامعه مواجه شده است. نمونه چند سال قبل این مساله زمانی بود که تماس تصویری رایتل در سال 1391 راه افتاده بود و آیت الله مکارم به عنوان یکی از مراجع شناخته شده قم نسبت به این موضوع واکنش منفی نشان دادند و با تعجب همگان مواجه شدند. 

همین مرجع معظم در سال های 92 و همچنین در سال جاری به ترتیب نسبت به مساله برجام و عقب نشینی صنعت هسته ای و همچنین قرارداد نفتی جدید ایران با توتال فرانسه که با واکنش ها و انتقادات فراوان روبرو شده بود کمترین واکنش را اتخاذ کردند و گویی این مسائل اهمیت چندانی ندارد و نبایه به آنها پرداخت و اصل برای ایشان صرفا مساله حجاب خانم ها و صحبت های جاری مردم در شبکه های اجتماعی است!

در مورد دیگر بزرگان حوزه نیز همین موضوع صادق است. هم اکنون که در فصل گرم سال قرار داریم به رسم هر سال، سخنان زیادی را درباره حجاب و اهمیت این موضوع می شنویم، پیرامون لباس و پوشش بانوان جامعه، اما کمترین سخن را مثلا پیرامون سیاست گذاری های کشور و آینده ایران از حوزه نمی شنویم. حقیقتا چرا این وضع وجود دارد؟ چرا به نوعی سطح دغدغه در حوزه علمیه ما از مسائل کلان حکومتی و کشورداری و آینده نگری و مشکلات روز مردم، به مساله حجاب و پوشش بانوان و شبکه های اجتماعی و ... فروکاسته شده و مراجع درباره مشکلات کشور و مردم و یا مسائل کلان آینده اظهار نظر جدی نمی کنند؟

نوع دیگری به موضوع نگاه کنیم. در حوزه ما مطلقا آموزش های پیرامون مسال روز همانند حقوق شهروندی، حقوق فرد نسبت به جامعه و ...آموزش داده نمی شود. آموزش ها صرفا فقه محور است و در حوزه ما تمامی مسائل دین گویی در فقه خلاصه شده است و بس! به طور دیگر اگر بخواهم بگویم گویی در حوزه ما فقط تکلیف مداری آموزش داده می شود و همه چیز در تکلیف نسبت به دین خلاصه می شود و حرفی از حقوق زده نمی شود. گویا در ذهن روحانیون ما انسان موجودی تکلیف محور است و نه حقوق محور! 

این وضع کنونی حوزه ماست که با مسائل روز جامعه فاصله ها دارد و خود را نیز مشغول فعالیت هایی کرده است که پاسخگوی جدی نیاز روز جامعه متاسفانه نیست و روحانیون سرشناس ما هم خود را صاحب اختیار بسیاری از امور می دانند، بدون آنکه جامعه ما نسبت خود با روحانیت را بداند.

به نظر می آید سال هاست که روحانیت ما به گوشه ای رفته و کارکرد اصلی خود که آموزش صحیح و کاربردی دین است را از دست داده و به اموری مشغول شده است که جامعه نیاز حداقل جدی به آن احساس نمی کند. اگر روزگاری روحانیت ملجا و پناه مردم بی بضاعت و فرو دست جامعه بود اما این روزها مسائل متفاوت شده است و روحانیت ما گویی تا حد زیادی سیاست زده شده است. از بزرگان حوزه تا طلبه های تازه وارد حوزه سوای از آن بخش محدود که به فعالیت های عام المنفعه و ... مشغول هستند، هیچ کارکرد ملموس و جدی برای جامعه ندارند و بعضا در اموری هم دغدغه از خود نشان می دهند که برای جامعه ما جدی نیست.

کنار اینها این مساله را هم فراموش نکنیم که طبق آمار، تمایل برای ورود به حوزه در میان جوانان کاسته شده است و در حال حاضر نسبت جمعیت روحانیت به کل جمعیت کشور بسیار کم شده است و این تامل جدی دارد که حتی جوانان مذهبی هم گویا دیگر همانند قبل تمایل چندانی برای ورود به حوزه و فراگیری دروس حوزوی ندارند. شاید تمامی این مسائل در همان حرف خلاصه شود که روحانیت ما در حال از دست دادن پایگاه خود و تعریف نسبتش با جامعه است که همه چیز را دگرگون می کند.