پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- یکم. برگزاری مسابقه در فوتبال شب عاشورا قابل دفاع نیست. علت نیز روشن است. این ایام خاص عزاداری است. همه دل‌ها و ذهن‌ها جای دیگری است؛ اما به هر دلیل شب عاشورا مسابقه گذاشته‌اند. حکم چیست؟ باید صحنه عمل را چطور پیش‌بینی و تحلیل کنیم؟

دوم. برخی از برگزاری مسابقه فوتبال در شب عاشورا نگران شدند. بیم اینکه نکند خدای نکرده حرمت‌شکنی شود و حریم این شب عزا و مصیبت حفظ نشود. در این نگرانی هم مأجورند؛ اما این نگرانی ناشی از 2 خطای اساسی و یک اشتباه استراتژیک است. خطای اول اینکه مردم -با دقت بخوانید محبان سیدالشهدا- را درست نشناختیم. خطای دوم اینکه مفهوم عزاداری را درست فهم نکردیم. اشتباه استراتژیک نیز اینکه در ماجرای عزاداری بر سالار شهیدان نیز نگاه بالا به پایین داریم و تصور می‌کنیم بیشتر از مردم عزاداریم.

درباره خطای اول؛ مردم ما عزاداری را از کسی یاد نگرفتند. این مردم قرن‌هاست عزادارند. در این مملکت از پیش از انقلاب تا امروز عزاداری بر سید و سالار شهیدان بدون هرگونه حضور حاکمیتی و استفاده از نسخ توصیه‌ای برگزار شده است.

بازار تهران هنوز که هنوز است از روز سوم و چهارم نیمه تعطیل می‌شود. مردم در این دهه زندگی و کار و کسب‌شان تغییر می‌کند. این‌ها دستوری است؟ آموختنی است؟ توصیه‌ای است؟

درباره خطای دوم؛ عزاداری در دل و قلب این مردم است. عزا، نشستن نیست. عزا، تعطیل کردن نیست. صدالبته اثر و نمود خارجی هم دارد. روشن است که آنچه در تدبیر ماست حتی‌الامکان در ایام عزا تعطیل و جریان طبیعی‌اش متوقف می‌شود؛ اما جریان عادی زندگی خلاف عزادار بودن قلب و دل مومنان نیست. محبان سیدالشهدا(ع) آموخته‌اند که می‌توان عروسی حضرت قاسم را نیز با عزا و مصیبت جمع کنند. آنقدر رشد یافته و فهمیده‌اند که می‌دانند تشویق تیم ملی ولو با دست زدن و شعار دادن، خلاف عزاداری نیست و بین تشویق با عزاداری تفکیک روشن قائل است. احدی در ورزشگاه آزادی نبود که حین تشویق تیم ملی بی‌توجه به این ایام خاص و عزا باشد. می‌فهمد که هر دست زدنی نیز شادی و سرور نیـست.

اما درباره اشتباه استراتژیک؛ نگاه از بالا به پایین به مردم و تصمیم گرفتن به‌جای آنها از اساس اشتباه است اما در ماجرای عزاداری بر سیدالشهدا به طریق اولی ناپسند است. مردم بدون تردید در عزاداری از خواص جلوترند. بسیاری از بزرگان ما این روزها که می‌شد تلاش می‌کردند به رنگ مردم و عوام عزاداری کنند و به سوگ نشینند.

از طرفی امام حسین (ع) یک شبه و دستوری در دل مردم ننشسته است که نگرانیم با یک مسابقه فوتبال حریمشان خدای ناکرده لطمه ببیند. درباره فهم مردم از امام حسین(ع) چه تصویری داریم؟ چطور فکر می‌کنیم که ما محب‌تریم؟ عزادارتریم؟ بیشتر به سوگ نشستیم که این‌طور نگران دیگرانیم؟ قلب‌های مسخر شده از سوی اباعبدالله (ع) مجلس عروسی را هم هیات عزا می‌کند. لات و خلافکار محله را هم پای بیرق می‌کشاند. مسیحی و ارمنی را هم سفره‌دار می‌کند. ذرات و اشیاء را نیز به ادب می‌کشاند و عزادار می‌سازد. درباره عزای حسین(ع) چه تصور کرده‌ایم؟

سوم. به آنچه امروز نوشتم پیش از مسابقه نیز یقین داشتم؛ اما برای انتقال آنچه فکر می‌کردم صحیح است، برای اولین بار در ورزشگاه آزادی حاضر شدم؛ مشعوف شدم. کل ورزشگاه سیاه پوش. فروش پرچم امام حسین (ع) در حاشیه و درب ورودی خبر از حال و روز مسابقه می‌داد. جوانان با پرچم ایران و کتیبه‌های عزا آمده بودند. اوج زیبایی هم وقتی بود که کل ورزشگاه دو دسته شدند و کاملاً خودجوش دودمه روز تاسوعا را دم گرفتند.

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد....

چیزی فراتر از فوتبال

حامد هادیان- در سال ۱۳۴۷ مسابقه‌ای بین ایران و رژیم صهیونیستی در استادیوم امجدیه(شهید شیرودی) برگزار شد. فینال جام ملت‌های آسیا بود و ایران می‌توانست قهرمان شود. اسرائیلی‌های زیادی به ایران آمده بودند. برخی از گروه‌های مبارز در اعتراض به برگزاری مسابقه و ورود اسرائیلی‌ها، تظاهراتی به راه انداختند و برخی خانه‌ها و منازل یهودی‌ها هم در تهران مورد حمله قرار گرفت و به آتش کشیده شدند. دولت سعی کرده بود بلیت بین مردم پخش نشود ولی کاری از دستش برنمی‌آمد. ورزشگاه یک‌صدا علیه اسرائیل بود. چند ده‌نفری هم مانند موشه دایان وزیر دفاع آن زمان یک‌چشمش را بسته بودند. این بازی شاید از ابعادی نزدیک‌ترین بازی به دیدار ایران و کره جنوبی بود؛ یعنی چیزی فراتر از فوتبال روی آن سایه انداخته بود.

مسوولان فدراسیون فوتبال از ۴ سال قبل تاریخ بازی با کره را می‌دانستند ولی اصلاً دقت نکرده بودند که تاریخ بازی در یک روز خاص به نام تاسوعاست. از چند ماه پیش که ماجرا به رسانه‌ها وارد شد تلاش‌هایی صورت گرفت تا تاریخ بازی عوض شود ولی بازهم نتیجه نداد. تا همین روزهای اخیر که این بازی ابعاد سیاسی گسترده‌ای به خود گرفت. عده‌ای نگران بودند که حرمت روز تاسوعا رعایت نشود و تماشاگران حرمت‌شکنی کنند و گروهی نیز مخالف این نظر بودند. فدراسیون فوتبال هم‌میدان را داغ‌دیده بود خودش را کنار کشید تا ضعف مدیریتش دیده نشود.

سه‌شنبه بعد از مراسم تاسوعا حدود ساعت ۴ همراه ۳ نفر از دوستان به سمت ورزشگاه رفتیم. بلیت را اینترنتی خریده بودیم. ولی انتظار نداشتیم به همین راحتی وارد ورزشگاه شویم. در مسیر رسیدن برای اولین بار جمعیت تماشاگری را می‌دیدیم که بدون سروصدا و کری‌خوانی راه می‌رفتند. اکثراً هم مشکی پوشیده بودند. ۴۵ دقیقه‌ای طول کشید که بعد از گذشتن از صف‌های مختلف و فشار جمعیت که بعضی حتی بلیت هم نگرفته بودند، درون ورزشگاه برسیم. در مرحله آخر بلیت‌مان به دردمان خورد و وارد دالان استادیوم شدیم.

نیم ساعتی تا بازی مانده بود. به شکل باورنکردنی همه مشکی پوشیده بودند و ورزشگاه تقریباً پر بود. یک صندلی خالی پیدا کردیم و نشستیم. از هر قیافه‌ای پیدا می‌کردی؛ حتی کسانی که به نظر می‌رسید تابه‌حال به ورزشگاه نیامده بودند و به خاطر حاشیه‌های بازی خودشان را رسانده بودند. شعارها شروع شد. مثل هیأت‌های سینه‌زنی دو طرف استادیوم عزاداری می‌کردند. همان نوحه معروف را می‌خواندند طرف مقابل می‌گفت «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد» و جمعیت در طرف ما جواب می‌داد: «سقای حسین سید و سالار نیامد» با همین نوا سینه می‌زدند. پایین جایگاهی که ما ایستاده بودیم یک گروه دمام‌زنی هم آمده بودند که همزمان دمام زنی‌شان را شروع کرده بودند. بازیکنان کم‌کم وارد می‌شدند و همزمان تشویق می‌شدند. محبوب‌ترین افراد بیرانوند و کی روش بودند که جمعیت را از جای خود بلند کرده بودند. وقتی وارد ورزشگاه شدیم هوا روشن بود ولی حالا کامل تاریک شده بود. فضای ورزشگاه با پرچم‌های سیاه و پیراهن‌های مشکی جلوه خاصی پیداکرده بود. یکدست عزادار. بازی شروع شد و دمام‌زنی اوج گرفت. تماشاگران کره هم وارد شدند. یک قسمت کوچک از ورزشگاه برای آنها تعبیه‌شده بود. با جابه‌جایی توپ، تماشاچیان هیجانی می‌شدند. هر موقعیت ساده‌ای صدای عده‌ای را درمی‌آورد. تماشاگران حرفه‌ای را می‌شد از بقیه جدا کرد. شعارها شروع‌شده بود که بعضی‌شان بوی محرمی با محتوای فوتبالی داشت. خیلی طول نکشید که ایران گل زد و جمعیت خوشحال شد. شادی‌ای که کمتر از شادی مرسوم بود.

انگار خیال همه راحت شده بود. هیچ‌کس دوست نداشت چنین بازی‌ای را در این روز خاص ببازیم. بعدازظهر تاسوعا به آنجا رفته بودند. نیمه اول تمام شد. برگزارکنندگان مراسم برنامه ریخته بودند که کسی بیاید و مردم را هدایت کند برای سینه زدن. آن بنده خدا هم به وسط زمین رفت و شعار هم داد ولی کسی او را همراهی نکرد. همان کسانی که تا چند دقیقه پیش سینه می‌زدند حالا خوششان نمی‌آمد این مدلش را پیاده کنند. مجریان مراسم رفتند و بازی دوباره شروع شد. موج مکزیکی هم به مراسم اضافه شد. تا آخر بازی اتفاق ویژه‌ای نیفتاد. حتی موقعیت‌های خیلی خوبی هم ‌روی دروازه اتفاق نیفتاد. ولی مردم خوشحال بودند از این پیروزی خاص در یک روز خاص. هرچند امیدوارم مسوولان از مردم چنین امتحاناتی نگیرند؛ چون بلدند حرمت نگه‌دارند.

بازتولید فرهنگ عاشورایی در حسینیه آزادی

بهروز یاوری- از چند هفته پیش از بازی ایران و کره جنوبی اعتراض‌ها و نگرانی‌هایی ناشی از هم‌زمانی این مسابقه با شب عاشورای حسینی احساس می‌شد. شخصیت‌ها و بزرگان سیاسی- مذهبی بر اساس غیرت دینی و اسلامی هم‌زمانی این رویداد با شب عاشورا را مورد نقد قرار دادند و در طرف دیگر استدلال‌هایی ناشی از جبر برگزاری در روز فیفا (FIFA Day) دیده می‌شد. در ادامه پیش از شروع بازی زمینه‌سازی و تمهیدات، نشان از برنامه‌ریزی برای استفاده از این تهدید به موقعیت می‌داد که در پایان نیز مسابقه با برد ایران و همراهی تماشاچیان و حفظ حرمت شب عاشورا به نحو مطلوب پایان یافت، اما در این باره فارغ از جزییات و حواشی این چند هفته می‌توان هم‌زمانی رویداد ایران- کره جنوبی با شب عاشورا را بر اساس مکتب امنیت فرهنگی کشور ما یعنی مکتب اکازیونالیسم Occasionalism مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داد. این مکتب براین اساس استوار است که تهدیدهایی که به درون کشور ما نفوذ می‌کنند سرانجام نه تنها نمی‌تواند منجر به صدمه فرهنگی شود بلکه می‌توان آن تهدید را وسیله‌ای برای تعالی وضعیت و موقعیت فرهنگ کشور قرار داد. مدل پیشنهادی این مکتب، مدل صدف- مروارید است؛ که صدف همواره ریگی را که به درونش نفوذ می‌کند در درونش پرورش می‌دهد و تبدیل به مروارید خواهد کرد. نمونه‌های خوب این موضوع را می‌توان در دوره‌های تاریخی و رویدادهای فرهنگی جامعه ایران مثال آورد که هجوم اسکندر مقدونی به ایران و خروجش با لباس ایرانی یا هجوم مغول‌ها و هضم فرهنگی آنها توسط فرهنگ ایرانی را می‌توان ذکر کرد.

در بررسی این موضوع اگر هم‌زمانی این رویداد با شب عاشورا را به‌عنوان یک تهدید یا سنگی در درون صدف در نظر بگیریم و فرهنگ اسلامی- ایرانی و به‌طور اخص فرهنگ عاشورای حسینی را به‌عنوان صدف بدانیم، خروجی این سازوکار نه فقط نتوانست به حرمت‌شکنی یا بی‌احترامی بینجامد بلکه با برنامه‌ریزی صحیح توانست این تهدید به موقعیتی برای تعظیم شعائر دینی و معرفی فرهنگ عاشورایی شود؛ به‌نحوی‌که برگزاری پرشور عزاداری امام حسین (ع) در ورزشگاه آزادی را شاید بتوان بزرگ‌ترین اجتماع مذهبی شب عاشورا قلمداد کرد. ازاین‌رو در بررسی این رویداد به‌عنوان یک نمونه مطلوب، می‌توان بر اساس چارچوب نظری فوق به‌خوبی، غنای فرهنگ اسلامی - ایرانی جامعه را نشان داد که می‌تواند هر تهدیدی را با گوهرپروری فرهنگ اسلامی و عاشورایی به موقعیتی برای رشد و تعالی جامعه بدل کند و به‌عنوان یک نمونه خوب آموزشی برای سیاست‌گذاران فرهنگی در جامعه مورد بررسی قرار گیرد اما نکته دوم درباره این رویداد را می‌توان در اشتباه محاسباتی ناشی از تحلیل جامعه‌شناختی قلمداد کرد چراکه بیشتر نگرانی‌ها و اعتراض‌ها را باید درنبود شناخت صحیح جامعه ایرانی دانست به این معنا که آن دسته که نگرانی‌هایی درباره هم‌زمانی این مسابقه با شب عاشورا داشتند که به‌حق ناشی از دغدغه و غیرت دینی این عزیزان بود، نیازمند آن است که نگاه متهم‌محور به مردم به نگاه فطری مبتنی بر تمایل جامعه به مذهب تغییر کند و عینک بدبینی به جامعه ایرانی کنار نهاده شود.