پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر‌علی آزاد-نسبت بین آرمان‌گرایی و واقع‌بینی از جمله موضوعات مهمی است که رهبر انقلاب در سا‌ل‌های اخیر به آن اشاره کرده‌اند. به‌عنوان مثال ایشان در دیدار با دانشجویان در تیرماه امسال (سال ۹۴) چنین فرمودند: «اوّلین فریضه‌ی دانشجویی عبارت است از آرمان‌خواهی. یک‌عدّه‌ای تبلیغ می‌کنند و وانمود می‌کنند که آرمان‌خواهی مخالف واقع‌گرایی است؛ نه آقا، آرمان‌خواهی مخالف محافظه‌کاری است، نه مخالف واقع‌گرایی. محافظه‌کاری یعنی شما تسلیم هر واقعیّتی -هرچه تلخ، هرچه بد- باشید و هیچ حرکتی از خودتان نشان ندهید؛ این محافظه‌کاری است. معنای آرمان‌گرایی این است که نگاه کنید به واقعیّت‌ها و آنها را درست بشناسید؛ از واقعیّت‌های مثبت استفاده کنید، با واقعیّت‌های سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. این معنای آرمان‌گرایی است. چشمتان به آرمان‌ها باشد. این اوّلین فریضه‌ی دانشجو است.» در این‌باره سؤالاتی را با حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در میان گذاشتیم که ایشان به صورت مکتوب به آنها پاسخ دادند.

* نسبت میان آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی را مقداری شرح دهید و این نکته را هم توضیح دهید که آرمان‌گرایی چه‌‌زمانی به خیال‌پردازی منجر می‌شود؟ 

ممکن است بعضی‌ها آرمان‌هایی داشته باشند که با واقعیت هستی در تنافی باشد و واقعیت‌ها با آرمان‌خواهی آنان همخوانی نداشته باشد؛ همچنان‌که ممکن است بعضی‌ها واقعیت‌ها را درست تشخیص ندهند. هم واقع‌گرایی در افراد ممکن است آن‌چنان‌که باید واقع نشود و هم آرمان‌گرایی. ولی ذاتاً هیچ‌گونه تنافی بین واقع‌گرایی و آرمان‌خواهی وجود ندارد، بلکه همیشه آرمان‌های فراگیر و باثبات که برآمده از یک واقع‌گرایی صحیح هستند، توانسته‌اند به تحقق در عرصه‌ی واقعیت‌ها بینجامند.

به‌طور مشخص در انقلاب ما و اساساً در مکتب ما، آرمان‌گرایی عین واقع‌بینی است. وقتی یک مسلمان می‌بیند واقعیت این است که به او ظلم می‌کنند و او را از نعمات خدادادی و حقوقش محروم می‌کنند و می‌بیند واقعیت این است که می‌تواند حق خود را بگیرد و دشمنان او برتری نسبت به او ندارند و واقعیت این است که او قدرت دارد که جهانی پر از عدل و داد ایجاد نماید، دین می‌آید او را در این واقع‌بینی و عقلانیت کمک و تقویت می‌کند و حتی به او تکلیف می‌کند که تو باید توان واقعی خود را به‌ کار بگیری و خدا هم تو را یاری خواهد کرد. در نتیجه، او آرمانی برای نجات از ظلم پیدا می‌کند.

یک آرمان‌گرای مسلمان که ما به او اصطلاحاً انقلابی می‌گوییم، از واقعیت شروع می‌کند و این واقع‌گرایی اوست که مبنای آرمان‌گرایی‌اش می‌شود. مگر دین خیال‌پردازانه ما را به نصرت حق وعده داده است؟ مگر نصرت حق یک واقعیت نیست؟ مگر قدرت برتر جوامع بشری نسبت به قدرت طواغیت، یک واقعیت نیست؟ مگر عدم استمرار حاکمیت ستم و شکست‌پذیری ظالمان یک واقعیت نیست؟ همین واقعیت‌هاست که آرمان تحقق آزادی بشر از ستم را شکل می‌دهد.

وقتی آرمان‌هایی در کسی ایجاد شود که عقل آن‌ها را تأیید نمی‌کند و واقعیت با آن‌ها همراه نیست، او دیگر آرمان‌خواه نیست و در واقع خیال‌پردازی می‌کند. مانند اینکه برخی آرمان خود را این قرار داده‌اند که دموکراسی را محقق کنند و با آن بشر را به سعادت برسانند. این خیال‌پردازی است. انسان‌ها با دموکراسی به آنچه اهداف دموکراسی برشمرده شده نمی‌توانند برسند. این ساده‌لوحی، واقع‌نگری نیست. در واقع آرمان‌خواهی ما ناشی از اوج واقع‌نگری ماست. یک آرمان‌خواه مسلمان در مکتب امام رحمة‌الله‌علیه تمام واقعیت‌ها را می‌بیند، نه بخشی از واقعیت‌ها را. او همچنین می‌تواند بین واقعیت‌های مهم‌تر و بزرگ‌تر با واقعیت‌های کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تر فرق بگذارد.

* منظور از واقع‌گرایی چیست و تفاوت واقع‌گرایی با محافظه‌کاری در چیست؟ چرا آرمان‌گرایی از سویی ملازم با واقع‌گرایی محسوب می‌شود و از سوی دیگر متضاد با محافظه‌کاری معنا پیدا می‌کند؟

احتیاط شرط عقل است، اما محافظه‌کاری احتیاط از سر عقل نیست، بلکه احتیاط از سر ترس است. ترس احساسی خلاف واقعیت است. ترس و طمع و صفاتی از این دست که خیلی‌ها را محافظه‌کار می‌کند، ناشی از دیدن تنها بخشی از واقعیت‌هاست؛ آن‌‌هم واقعیت‌های قابل اغماض و بی‌ارزش. اگر یک انسان عاقل همه‌ی واقعیت‌ها را در نظر بگیرد و بتواند بین واقعیت‌ها اهم و مهم را تشخیص دهد تا بتواند به اهداف بلندتر و مهم‌تر و پایدارتر دست پیدا کند، هیچ‌گاه دچار محافظه‌کاری‌های نابجا نمی‌شود. باید گفت ما در جهانی زندگی می‌کنیم که واقعیت‌هایی ما را احاطه کرده‌اند که اگر بر آن‌ها اشراف داشته باشیم، هیچ‌گاه محافظه‌کارانه منافع‌مان را از دست نخواهیم داد و به آرمانی دست خواهیم یافت که ما را با قدرت در عین عقلانیت به اهدافمان برساند.

* رهبر انقلاب معتقدند که یک اصل تاریخی وجود دارد و آن این است که واقعیات به‌سوی آرمان‌ها تغییر می‌کند و از واقعیات مثبت باید برای تغییر در واقعیات منفی کمک گرفت. نظر جنابعالی در این رابطه به چه شکل است؟

رهبر انقلاب در این نگاه به سنت‌های خدا اشاره می‌فرمایند. مهم‌ترین واقعیت‌هایی که ما را احاطه کرده‌اند، سنن الهی هستند؛ سنت‌های همان خدایی که دستورات دینی ما را هم کاملاً واقع‌بینانه صادر فرموده‌ است. این نگاه حضرت آقاست که اگر واقع‌بین باشی و همین واقعیت‌ها تو را به آرمان تغییر جهان و امکان رسیدن به اهداف بلند رسانده باشند، آن‌گاه قدرتی در بصیرت و توان تو ایجاد می‌شود که می‌توانی واقعیت‌های منفی را تغییر دهی و آن‌گاه امکانات واقعیِ فراوانی را که در اطرافت هست، می‌توانی ببینی و آن‌ها را به‌ کار بگیری. ما همیشه در میان واقعیت‌های بی‌شماری که به نفع ما هستند، زندگی می‌کنیم و البته برخی از واقعیت‌ها هم همیشه علیه ما و منافع ما هستند. هنر آرمان‌خواهی این است که می‌تواند به ما بصیرتی بدهد که واقعیت‌های مثبت را ببینیم و به کار بگیریم. آن‌گاه آرمان‌خواهی واقعاً ما را به اوج واقع‌بینی می‌رساند؛ همچنان‌که خود از واقع‌بینی برآمده است.

13940914_0131602

* برخی معتقدند وظیفه‌ی جوانان، انقلابی‌گری است و وظیفه‌ی مسئولین، مصلحت‌اندیشی و از جمع این دو با یکدیگر حرکت صحیحی شکل می‌گیرد. نظر شما در مورد این تقسیم وظایف چیست؟

انقلابی‌گری با مصلحت‌اندیشی چه تعارضی دارد که جوانان نباید مصلحت را بشناسند و یا مسئولین بخواهند تنها به مصلحت‌اندیشی رو بیاورند و از انقلابی‌گری فاصله بگیرند؟ این‌گونه حرف‌ها عوام‌زدگی و سطحی‌نگری است. مصلحت اگر صحیح و بجا باشد، تمام جوانان انقلابی باید آن را بشناسند و پاس بدارند، انقلابی‌گری هم اگر به مصلحت است که هست، تمام مسئولین باید انقلابی باشند، و الا در دام ضد‌انقلاب می‌افتند.

این تقسیم که جوانان انقلابی باشند و مسئولان مصلحت‌اندیش، تقسیم‌کار غلطی است و جامعه را به قهقرا می‌برد. امام که الگو و درس‌آموز جوانان در انقلابی‌گری بود، مگر از مسئولین نبود؟ امام در اوج انقلابی بودن، مصلحت‌های لازم را هم تماماً رعایت می‌فرمودند. جالب این است که جوانان انقلابی هم آن را می‌فهمیدند و همراهی می‌کردند. اساساً این تصور غلطی است که بعضی‌ها انقلابی‌گری را با رفتار خلاف عقلانیت و غیرقابل کنترل، یکی می‌دانند. یک انقلابی به‌دلیل آرمان‌خواهی، بیش از همه واقع‌بین است و بهتر از همه می‌تواند مصلحت‌ها را بفهمد.

* به نظر شما، چرا یکی از اهداف مهم دشمن، بی‌‌اعتنا کردن مردم مخصوصاً جوان‌ها نسبت‌ به آرمان‌های انقلاب است؟

جوان وقتی آرمان‌گرا نباشد و روحیه‌ی انقلابی نداشته باشد، انرژی‌هایش به هدر خواهد رفت و نه‌تنها به عقلانیت نخواهد رسید، بلکه در معرض هرزگی قرار می‌گیرد. تربیت صحیح معنوی و تلاش منطقی علمی تنها در سایه‌ی روحیه‌ی انقلابی برای جوانان ممکن است. در دوران دفاع مقدس دیدیم که چگونه روحیه‌ی انقلابی در جوانان مایه‌ی رشد آنان شد و توانستند با لیاقت‌های رزمی خود، یک کشور را از مرز هلاکت نجات دهند.

اگر این مطلب را قبول داشته باشیم، آن‌گاه به‌سهولت درمی‌یابیم چرا دشمنان ما علاقه‌مندند جوانان ما انقلابی نباشند. با انواع ترفندها می‌خواهند انرژی جوانان ما صرف لاطائلات شود و از هیچ‌گونه تهاجم فکری و فرهنگی فروگذار نمی‌کنند، برای اینکه بتوانند روحیه‌ی بی‌‌اعتنایی و احساس وابستگی را در میان جوانان رواج دهند. اما محال است جوانان ما فریب دشمنان را بخورند. جوانان جامعه‌ی ما از قدرت تحلیل بالایی برخوردارند و نمی‌توان آن‌ها را به‌سهولت اغوا کرد. به همین دلیل، قاطبه‌ی جوانان ما انقلابی‌اند و اگر بزرگ‌ترهای جامعه‌ی ما و پیشکسوتان انقلابی‌گری از آرمان‌خواهی و عقلانیت فاصله بگیرند، جوانان به‌سرعت جای آن‌ها را خواهند گرفت؛ جوانانی که از جهت کمّی و کیفی از جوانان ابتدای انقلاب جلوترند.

* برخی معتقدند انقلابی بودن دارای شاخص‌هایی است و هرکس انقلابی‌تر است، خلقیاتی نظیر پرخاشگری دارد. به نظر شما، انحرافاتی که فضای انقلابی‌گری را تهدید می‌کند، چه چیزهایی است؟

اولاً تجربه‌ی دهه‌ی اخیر در کشور ما نشان داده انقلابی‌ها صبور و عاقلانه رفتار می‌کنند و بالعکس، طرفداران لیبرالیسم که طبیعتاً گرایش‌های غیرانقلابی دارند، غالباً خیلی پرخاشگرانه، بی‌ادبانه و غیرعاقلانه رفتار می‌کنند. جالب این است که این‌گونه جریان‌ها همیشه دم از عقلانیت و واقع‌گرایی هم می‌زنند. ثانیاً در قاموس مکتب حضرت امام رحمة‌الله‌علیه، که همان اسلام ناب است، یک فرد انقلابی چون ولایت‌مدار است، هیچ‌گاه به یک نیروی غیرقابل کنترل تبدیل نمی‌شود. او حاضر است بیشترین مظلومیت را تحمل کند و در زمانی که مصلحت سکوت است، فریاد نزند.

اساساً این ویژگی‌های انقلابیون است که جمع اضدادند و با اقتدا به مولایشان علی علیه‌السلام، آداب مظلومیت را هم می‌توانند رعایت کنند. البته ممکن است شاهد باشیم که یک نیروی انقلابی دچار انحراف شود و به‌سوی افراط یا تفریط برود. آن‌گاه یا محافظه‌کار خواهد شد یا شورشی. او دیگر یک انقلابی نیست. مانند یک نظامی که اگر خودسرانه از اسلحه استفاده کند، دیگر یک نظامی نیست، یک تروریست است.

جالب این است که برخی از محافظه‌کاران امروزی که غرب‌گرا هم شده‌اند، روزی خودشان را در مسیر مبارزه با غرب، انقلابی‌تر از امام و رهبری می‌دانستند. جوانان باید به تاریخ بسیار پر درس ‌و عبرت سه دهه‌ی اخیر انقلاب مراجعه کنند. این تاریخ قابل کتمان نیست. همان‌هایی که روزی می‌خواستند با صدام علیه آمریکا متحد شوند، امروز می‌خواهند از همه جلوتر با آمریکا دست دوستی بدهند. پس فرد انقلابی که منحرف بشود هم داریم، ولی او دیگر انقلابی نیست، چون انقلابی با توجه به عنصر ولایت‌مداری، یک فرد منضبط است و با توجه به عشقی که به آرمانش دارد، بسیار بصیر و واقع‌بین است.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای