به گزارش پارس، مسعود ده نمکی که این‌روزها مشغول آماده سازی مراحل تولید فیلم جدیدش «رسوایی» ۲ است در وبلاگ شخصی‌اش مطلبی را به بهانه سالگرد تولدش منتشر کرده است او در آستانه ۴۶ سالگی به چگونگی حضور در عرصه اجتماع و نامهربانی و ناملایمات اشاره داشته است، او در این دل نوشته به فیلم اخیرش اشاره کرده و در بخشی از این یادداشت آمده است: «مطمئنا این روزها برای من سرفصل آغاز دوران جدیدی است و پایان دورانی که با شکر خدا به داده  و نداده اش آن روزها  را پشت سر می گذارم. پشت سر می گذارم همه قدر ناشناسی ها و ناسپاسی ها را از دوست و  دشمن».
 
متن کامل یادداشت در ذیل آمده است:
 
دعایی در آستانه ۴۶ سالگی . خدایا به عمرم عرض و طول را با هم بده. آغازی بر یک پایان
 
اول اردیبهشت ۱۳۴۸ قلم تقدیر برحیات حقیر نگاشته شد. تا  اینکه سال ۵۸ کودکی  ام با سختی های  زندگی در کوه و کمر و روستاهای آذربایجان شرقی و تحصیلات دوران ابتدایی به پایان رسید. مدرسه توجوانان انقلاب نارمک تهران با انقلاب همراهم کرد. در دوران نوجوانی با سخنوری تریبوندار مجالس شهدا می شدم. تا اینکه خدا خواست پایم در  سه سال آخر جنگ و در شانزده سالگی به جبهه باز شد.عشق و مرادم پیرجماران بود و با رفتنش در سال ۶۸ برای مطالبه آرمانها با راه اندازی گروه های اجتماعی مطالبه گر و عدالتخواه از دولتمردان و قلم به دستی در سه نشریه شلمچه جبهه و صبح دوکوهه دهه سوم عمرم را گذراندم .دهه هشتاد وارد حوزه سینما شدم و خواستم با زبان تصویر ۱۰ ایده خودم را بیان کنم. تصورم این بود که دو دهه برای این کار زمان لازم خواهم داشت. اما همه اینها در یک دهه به سر انجام رسیده.
 
سال۸۲ مستند فقر و فحشا
 
سال۸۴ مستند کدام استقلال کدام پیروزی
 
سال ۸۶ سینمایی اخراجی ها۱
 
سال۸۷ سینمایی اخراجی ها۲
 
سال ۸۹ سریال دارا و ندار
 
سال ۸۹ سینمایی اخراجی ها۳
 
سال ۹۱ سینمایی رسوایی
 
سال ۹۲ سینمایی معراجی ها
 
سال ۹۳ سریال معراجی ها
 
و انشالله سال ۹۴ سینمایی رسوایی۲ یا همشهری ها.
 
پرتیراژترین هفته نامه ها و پرمخاطب ترین فیلم های این  دو دهه که با هزار تقلب و دروغ خواستند نادیده بگیرند و به لطف خدا نشد. چون به قول «حاج یوسف» رسوایی فرشته ها به تلاش این جماعت چپ و راست در نفی عزت خدادادی خندیدند. گر چه مردم ندانند پشت این دغل کاری ها و آمار سازی ها و ندیدن ها چه حسودی  و بغضی خوابیده بود
 
انشالله  امسال «رسوایی ۲» پایانی بر آن ده ایده باشد. و خیال حضرات راحت شود . شاید یک روز برایم جوایزجشنواره مهم بود اما وقتی دیدم کپی های ناشیانه این آثار جایزه می گیرند فهمیدم ماجرا چیز دیگری است، شاید زمانی آرای مردمی جشنواره برایم مهم بود اما وقتی دیدم آنهایی را که برنده اعلام می کنند در اکران عمومی  مردم آنها را نمی بینند فهمیدم متر و ملاک مردمی بودن  اینها نیست. شاید روزی به آمار اقبال مردم در سینما می‌اندیشیدم که پاسخی به این حقارتها باشد اما اعترافات ناخودآگاه حضرات مبنی بر آمار ساختگی این انگیزه را هم برایم کم کرد ،امسال عید تعمدا فیلم را به اکران نرساندم تا معلوم شود شرف المکان بالمکین است.
 
در طول دو دهه از عمرم مجموعه ۸۰ جلدی فرهنگنامه اسارت و آزادگان را در طول بیست سال آماده کردم تا همه اینها اجابت دعایی باشد که از خدا خواستم خدایا حالا که خواستی من از جنگ زنده برگردم به عمر من عرض بده!
 
امروز که به پشت سرم نگاه می کنم کرم  و لطفش را بیکران می‌بینم.حتی اگر تنها باشم .یک روز آقای حاتمی کیا گفت من غریب ام اما حال تو را که از نزدیک دیدم گفتم تو غریب الغربایی. تو مثل خارپشت هستی و خدا تو را اینگونه خلق کرده برای همین نزدیک شدن به تو خیلی سخت است.
 
مطمئنا این روزها برای من سرفصل آغاز دوران جدیدی است و پایان دورانی که با شکر خدا به داده  و نداده اش آن روزها  را پشت سر می گذارم . پشت سر می گذارم همه قدر ناشناسی ها و ناسپاسی ها را از دوست و  دشمن. پشت سر می  گذارم کسانی را که زمانی سعی می کردم زبانشان باشم وحال آنکه زبان آنها حرفی را نمی زند که حرف انقلاب و عدالت خواهی و آرمانگرایی باشد .زبان آنها زبان مصلحت اندیشی منفعت گرایانه است و من نماینده این تفکر نیستم .کسانی که خودشان نیستند و آنچه که می گویند هم نیستند.
 
عشق به دیدار رخ مهدی فاطمه را در این دوران رنج  برای همه خواهانم .
 
تا قلم تقدیر چه مقدر کرده باشد.