فضای غبارآلودی در عرصه بین الملل مشاهده می شود. فضایی که به جد تشخیص حق از باطل، سختی و دشواری های بسیاری دارد. و در چنین وضعیتی بهترین راه برای عبور از این گردنه سخت و دشوار، گفتگوی مستقیم با افکار عمومی جهان و مخصوصا افرادی است که در آینده در جایگاه اداره کشورها قرار می گیرند که همان جوانان هستند. بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب، هوشمندانه از این زاویه وارد گفتگو با جوانان غرب شدند و خواستار بازخوانی بی واسطه و بدون پیشداوری درباره همه اتفاقات به ویژه دین اسلام و پیامبر اعظم(ص) شدند. واین پیام  همچون صاعقه ای  روشنی بخش فضای جاهلیت مدرن  امروز دنیای غرب ، برای جوانان وتشنگان حقیقت گردید. در همین جهت، چند نکته حائز توجه است:

1- در عرصه داخلی سازمانهایی که در قالب حکومتی و غیر حکومتی در عرصه بین الملل تلاش می کنند باید این نامه را برای خود درس آموز بدانند که به چه شیوه و با چه لایه هایی از جهان بایستی ارتباط بیشتری برقرار نمایندو در این راه  مجاهدت نمایند. امروز بالاترین جهاد، شناساندن اسلام ناب محمدی به مردم جهان خصوصا جوانان است و لازمه این جهاد علاوه بر دانایی و تحقیق و پژوهش، رفتار مناسب و بیان به روز مسائل دینی و انتشار گسترده متون اصیل اسلامی وارتباط گیری با مخاطبان در جای جای جهان است.
2- رهبر حکیم انقلاب به روشنی خواستار راستی آزمایی ادعای متولیان رسانه ای و سیاسی غرب و آمریکا شدند. سیاستمدارانی که با نفاق، درویی و دروغ پردازی رسانه ای، حقیقت را از سیاست خود جدا کرده اند و با هدایت «پشت صحنه تحرکات تروریستی« و «داعش بازی» چیزهایی را به اسلام منتسب می کنند که اتفاقا در عمق فکری لیبرال سرمابه داری قرار دارد. با نامه ای که منتشر شد عملا رهبر انقلاب، حس حقیقت جویی و حقیقت خواهی جوانان را مورد توجه قرار داده که با مراجعه به منابع اصیل و نه واسطه ها، راستی و نا راستی ادعای سیاستمداران حاکم بر غرب و آمریکا را دریابند.
3- رهبر انقلاب با بیان پرسش های کوتاه و البته مهم بحث های اساسی، جدی وجدیدی را مطرح کردند که پاسخ به هرکدام از آن ها می تواند به گفتمان غالب حقیقت خواهی درباره دین مبین اسلام و پیامبر اعظم(ص) در جوامع غربی منجر شود.
4- این فراخوان بزرگ، دعوت به تدبر، تفکر در مهترین دغدغه بشر کنونی یعنی «دغدغه دین» است که اقدامی منطقی و بجایی ارزیابی می شود و در این همه تهدیدی که غرب برای دین مخصوصا دین اسلام ایجاد کرده، کمترین فرصت این خواهد بود که فضایی فراگیر از گفتگو و مراجعه به متون اصیل اسلامی فراهم می آید. و فرصتی که به منظور«فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام» نصیب آنها خواهد شد تا در پرتو آن چه بسا«آیندگان، این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند». و بساط نفرت پراکنی، جنگ افروزی، منفعت طلبی و سودجویی نظام سلطه به تدریج و به مرور زمان به محاق خواهد رفت.
5- بی تردید نبایستی این نامه تاریخی را پایان کار بدانیم. اکنون باید نوآوری و تدابیر جدیدی برای میدان داری حقیقت جویان در کشورهای غرب داشته باشیم. ابتدایی ترین فعالیت آن است که منابع غنی و ناب اسلامی به زبانهای مختلف اروپایی ترجمه شده و در اختیار جوانان غرب و آمریکا گذاشته شود و در واقع یک نهضت ترجمه معکوس آغاز شود و به مخاطبانی که از طریق این نامه احساس تشنگی کردند رفع عطش کنند.
6- حتما یادمان هست که چه اتفاقات ناگواری پیش از سال 1385 رخ داده بود و چه تحولات تاریکی در حال وقوع بود لیکن رهبر معظم انقلاب با دوراندیشی خود، به مناسبت واقع شدن دو تاریخ رحلت حضرت محمد(ص) دریک سال ،آن سال را «سال پیامبر اعظم(ص)» نامیدند تا افکار عمومی جهان اسلام و جهان را ضمن انسجام بخشی، متوجه آن نمایند که حاکمان و سیاستمداران غرب، هتاکی به قلب دین و اسلام را هدف خود قرار داده است. متاسفانه نخبگان از فضا استفاده نکردند که امیدواریم فرصت بوجود آمده کنونی توسط رهبر انقلاب مغتنم شناخته شده و با محقق شدن جهاد روشنگری و شناساندن و شناخت اسلام واقعی، بتوان از این پیچ تاریخی به سلامت عبور کرد.