به گزارش پارس به نقل از خبرآنلاین ، اولا روشن است که همه مسلمانان با یکدیگر برادرند و هر کسی از هر طرف ندای افراط و تکفیر بی دلیل سر دهد، آب به آسیاب دشمنان دین مبین می ریزد که چشم نابودی این دین الهی را دارند و نمی خواهند ترقی و پیشرفت مسلمانان را ببینند.
ثانیا جنگ شیعه و سنی هم که بیش از هزار سال است مسلمانان درگیر آن بوده اند، تا آنجا که می دانیم، و غالبا، نتوانسته است به زور کسی را از مذهبش برگرداند. اگر کسی هزار بار دیگر هم در بغداد حاکم شود، نه سنی این شهر را شیعه خواهد کرد نه شیعه را سنی. در بقیه نقاط هم همین طور است. شیعه که سهل است که اقلا پانزده درصد مسلمانان را تشکیل می دهد، حتی تغییر آیین یک فرقه کوچک هم در یک گوشه جهان، کار بسیار دشواری است به خصوص در دنیای امروز. نه آواره کردن نه قتل و غارت و نه جز اینها کاری از پیش نخواهد برد. بنابرین باید فکر دیگری کرد. اگر عقلی در امت و سران آن مانده باشد.
اما این که در این روزگار، شیعیان مورد ستم بی حد قرار گرفتند، هزاران شاهد و دلیل هست. چنان که در بغداد قرن چهارم و پنجم چنین بود و سالی دو سه بار محلات شیعه نشین در معرض تهاجم و آتش سوزی و تخریب و ویرانگری و آواره کردن بود. حالا هم روزی یک تا پنج انفجار در بغداد و محلات شیعه نشین هست و هفتگی اگر این تلاش ها در پاکستان و عراق فهرست شود، رقم آن آدمی را گیج خواهد کرد.
با این همه، تاریخ نویسی، مطلب دیگری است، این که جایی مذهبی و آیینی بوده و به تدریج و به هر دلیل زور یا آرامش، تغییراتی در آن داده شده، تاریخ را عوض نخواهد کرد. مردمان هر ناحیه نیز تلاش می کنند منطقه خود را نگاه دارند و این هم با توجه به اصول انسانی، حق آنها خواهد بود. این حق در چهارچوب مصالحی است که آنها خود برای خویش تشخیص داده و همین طور تابع مسائل انسانی وشرعی و بین المللی.
اینها را عرض کردم که، اگر می گویم منطقه بحرین قدیم، یعنی از زیر بصره تا سرزمین برابر بحرین امروزی و از آنجا تا نزدیکی عمان، روزگاری همه شیعه مذهب بوده و از قدیمی ترین نواحی شیعه نشین به شمار می آمده، کسی تصور نکند که در حال بسط جنگهای طائفی و مذهبی هستم. این تاریخ مسلم است و بس. هر کسی که به مدخل بحرین در معجم البلدان یاقوت حموی ـ که خود متهم به ناصبی گری است مراجعه کند ـ خواهد دید که این شخص در اواخر قرن ششم هجری نوشته است که حتی یک سنی در این بلاد زندگی نمی کند.
به قرن اول و دوم هجری هم کسی باز گردد داستان به همین شکل است، قدیمی ترین منطقه شیعه نشین، پس از مدینه که اقلیت پراکنده ای در اطراف امامان بود، و منطقه کوفه که جمعیت قابل ملاحظه ای از شیعه داشت و بعدها نواحی بصره و بحرین، شامل قطیف و احساء و بحرین امروزی و از آنجا تا دو شهر اهواز و قم، کهن ترین اماکن شیعه به شمار می آیند.
در باره بحرین آثار زیادی نوشته شده اما اثر جدید باز هم حاوی معلومات و تحلیل های تازه است که به کار می آید.
یک بخش عمده کتاب، حاوی شمارش و شرح اماکن مسکونی اقلیم بحرین (ایضا شامل الاحساء) هم که بسیار مفصل نوشته شده است. بخش احساء و قطیف و همین طور جزائر که شامل بحرین امروزی هم می شود، به تفصیل و بر اساس ترتیب الفبایی شهرها و قریه ها و مناطق مسکونی آنها، نام برده شده و معلوماتی ارائه شده است. (تا ص 188).
زان پس در باره انتشار تشیع در قبایل ربیعه، تشیع عبدالقیس، قبایل مضری و یمینی در بحرین قدیم (مانند ازد و تمیم و همین طور بنوسعد، بنویربوع، بنودارم، بنوعمرو بن تمیم) و قبایل عُقیل در ادامه آمده است (تا ص 426).
بحث پایانی در باره تصریحات مورخان در باره تشیع بحرین است که به ترتیب از مصادر قدیمی شروع شده و تا ابن بطوطه آمده است. بحثی هم در باره اصطلاح بحارنه دارد.

آخرین نکته کتاب در باره آغاز آمدن اهل سنت در این دیار است (ص 458).