به گزارش پارس به نقل از ایسنا، عمر صمد، تحلیلگر پایگاه اینترنتی دیلی بیست در خصوص تعاملات آمریکا و پاکستان درخصوص افغانستان می نویسد: « جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا چند روز پیش در اسلام آباد چند پیام مهم را به رهبران پاکستان ابلاغ کرد؛ از بین این پیام ها، یکی از آنها به دلیل اهمیت راهبردی برجسته بود: آمریکا به این زودی افغانستان را ترک نخواهد کرد.

او با قاطعیت گفت که به زودی یک توافقنامه امنیتی با کابل به امضا خواهد رسید که براساس آن باقیمانده نیروهای آمریکا و ناتو پس از ۲۰۱۴ نیز در افغانستان باقی می مانند. این چیزی نبود که حامیان طالبان و شبه نظامیان افراطگر می خواستند.

با مشخص شدن وضعیت آمریکا در افغانستان، تشکیلات نظامی پاکستان و دولت غیرنظامی جدید این کشور اکنون فرصتی استثنایی برای بازبینی و تطبیق سیاست درازمدتشان درخصوص همسایه ای گرفتار در مرزهای غربی خود دارند. در این صورت پاکستان می تواند سیاست قدیمی اش در کنار آمدن راهبردی با پناهگاه های شبه نظامیان در خاکش را کنار بگذارد و طالبان را به سوی مذاکرات صلح سوق دهد، خطر حملات شبه نظامیان در مرزهای خود را کاهش دهد، با برگزاری گفت وگوهای باز و همراه با آینده نگری به مشکلات مرزی و مشکلات مربوط به آب رسیدگی کند و در حالی که دورنمای اقتصادی تیره است و میلیون ها پاکستانی ناراضی و مستاصل هستند، بر همکاری و یکپارچگی اقتصادی منطقه ای تمرکز کند.

برای زمینه سازی این اقدامات اکنون باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا باید تعهد آمریکا از نظر تعداد نظامیان این کشور و چگونگی همکاری موثر با افغان ها بعد از ۲۰۱۴ را شرح دهد تا به افغانستان کمک کند روی پای خود ایستاده، با آرامش دوره انتقالی پیچیده را سپری کرده و از حمایت جهانی بلندمدت اطمینان داشته باشد تا در نهایت به یک صلح مطلوب با شبه نظامیان مسلح آشتی پذیر دست یابد، البته اگر تا آن زمانی هنوز چنین شبه نظامیانی وجود داشته باشند.

طبق آخرین پیش بینی های پنتاگون، نیروهای افغان پس از پایان ماموریت فعلی نیروهای خارجی، برای سال ها همچنان به کمک نیروهای آمریکایی نیاز دارند و این نشان می دهد که کار هنوز تمام نشده است.

رها کردن افغانستان در شرایط ناپایدار و شکننده به هیچ وجه راهبردی و عاقلانه نخواهد بود. همچنین اکنون برای حامد کرزای، رئیس جمهوری افغانستان زمان مناسبی است تا یک بار دیگر عازم پاکستان شود (به زودی تاریخ این سفر اعلام می شود) و با بکارگیری یک سیاست منطقی که می تواند حمایت افغان ها از او را در پی داشته باشد، فضایی روشن برای صلح و رفتار دوستانه با پاکستان پدید آورد که وابسته به منافع کوتاه مدت سیاسی نباشد. کرزای باید به فکر آینده ای فراتر از انتخابات پیش روی افغانستان در آوریل ۲۰۱۴ باشد.

پس از موافقت لویی جرگه افغانستان در سال ۲۰۱۱ با چارچوب همکاری راهبردی میان آمریکا و افغانستان، اکنون کرزای باید اقدام به رایزنی های سیاسی سطح بالا در داخل کشور کرده و به پارلمان افغانستان این اجازه را بدهد به جای در پیش گرفتن مسیر یک لویی جرگه دیگر، موافقنامه دو جانبه امنیتی با آمریکا را قانونی کند.

برای دولت های آمریکا و افغانستان نیز بهتر خواهد بود که در سال مهم پیش رو، یک رابطه کاری سازنده و مبتنی بر اعتماد داشته باشند. در ارتباط با طالبان نیز، اکنون زمان مناسبی برای لابی صلح طلب مخفی آنهاست که ارزش خود را نشان دهد، بی پرده سخن بگوید و خواستار تغییر در تاکتیک های این گروه شود.

این به معنای متوقف کردن کشتار افسارگسیخته است. تا زمانی که طالبان خود را به افغانستان ثابت نکند، آنها حاضر نیستند با چنین آدمکش های خونسردی آشتی کنند. آخرین آمارهای سازمان ملل حاوی افزایش ۲۳ درصدی تلفات غیرنظامیان در شش ماه اخیر در افغانستان است. آنچه که آزاردهنده تر است این است که بیش از ۷۵ درصد این کشتارها توسط طالبان و شبه نظامیان صورت گرفته است.

اگر آنها قادر نیستند که افراطی های بین خود را توجیه کرده که دست از خونریزی و کشتار برادران بی گناه مسلمانشان بردارند، پس وظیفه اسلامیشان ایجاب می کند که از گروه کنار بکشند یا به آن افراطی ها به مبارزه بپردازند تا به سایر افغان ها نشان دهند که جناح آنها در حقیقت مذاکرات صلح را به ادامه درگیری ترجیح می دهد. این لابی نمی تواند انتظار داشته باشد که خدا و خرما را با هم داشته باشد.

درخصوص هسته سخت افراطگران طالبان، آنها به جنگ و کشتار و نابودی ادامه می دهند. آنها با فرصت طلبی با منافع غرب به مبارزه پرداخته و نیروهایشان را به دیگر صحنه های نبرد همچون سوریه فرستاده و بیش از پیش وارد درگیری های فرقه ای می شوند. آنها متحدان طبیعی القاعده، افراطگران آسیای مرکزی و دیگر گروه های این چنینی هستند.

اگر دولتهای افغانستان و پاکستان یخ روابطشان را آب کنند و خواستار آشتی واقعی باشند و براساس تغییر پارادایم در اسلام آباد و رویکرد متوازن در کابل یک اعتماد دوجانبه به وجود آورند، می توانند دست همکاری به یکدیگر داده و با این عناصر در دو سوی مرز مبارزه کنند و در مقابل نیز کمک های مطلوبی از جامعه جهانی دریافت کنند.

اما اگر قرار باشد این جنگ به دلایل حیله گرانه به درازا بینجامد و تندروهای سنی علیه افراطی های شیعه در منطقه برانگیخته شوند و ثبات منطقه جنوب آسیا و آسیای مرکزی در سال های آتی به خطر بیفتد، ما با یک سناریوی باخت - باخت روبرو خواهیم بود.

پیام جان کری به دوستانش در پاکستان، در منطقه و فراتر از آن بازتاب دارد. توپ در زمین پاکستان است و اکنون زمان برای یک تفکر عمیق راهبردی و تغییر شکل دوباره فرا رسیده است. به خاطر صلح، عدالت و رفاه در این بخش از جهان چیزهای زیادی در خطر است. »