به گزارش پارس ، متن زیر، پاسخ های عباس عبدی است به سوالات عصر ایران درباره یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی ایران.

* پس از عدم امکان کاندیداتوری محمد خاتمی و مهمتر از آن رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، موضع عدم شرکت در انتخابات در میان دموکراسی خواهان داخل و خارج کشور مطرح شده است. شما جزو مخالفان عدم شرکت انتخابات هستید. چرا؟

چرا باید مخالف باشم؟ از آغاز حضور همراه با موفقیت این دونفر را ممتنع می دانستم و معتقد بودم و اعلام هم کردم که غیر ممکن است که در ۲۵ خرداد رئیس جمهوری به نام خاتمی یا هاشمی داشته باشیم. بنابراین عقیده من درباره لزوم شرکت در انتخابات ربطی به این مساله نداشت که با رد صلاحیت آقای هاشمی از شرکت منصرف شوم. ولی جالب است که هردو نفر آقایان مورد نظر شما، خودشان در انتخابات شرکت می کنند، پس چگونه است که با عدم حضور یا رد صلاحیت آنان بتوان عدم شرکت را نتیجه گیری کرد؟

این اظهارات ناشی از فقدان تحلیل درست است. اگر کسی مخالف شرکت است باید آن را مستقل از حضور یا تایید حضور این دو نفر بیان می کرد. اگر انتظار من از انتخابات ایران امکان شرکت و رای آوری امثال این دو نفر با حامیان شناخته شده آنان بود، در این صورت حکومت ایران را باید با معیارهای شناخته شده در حد بالایی دمکراتیک معرفی کرد و با چنین حکومتی دیگر نمی توان از موضع اپوزیسیون و خارجه نشینی برخورد کرد.

برداشت من از انتخابات در ایران در همین حد و اندازه ای است که فعلا هست، البته یک کمی بیشتر هم می توانست باشد که به دلیل تعلل و تصمیم غلط اصلاح طلبان در همین حد موجود محدود شده است.

دلیل شرکت خودم را هم بارها گفته ام، تقویت همین وضع موجود برای بدتر نشدن وضع و نیز بازسازی حضور اصلاح طلبان در عرصه رسمی و در نهایت ترجیح یک فرد بر فرد دیگر و در کنار همه اینها اذعان به این واقعیت است که انتخابات در ایران علی رغم همه کاستی هایش، صوری نیست و محلی برای بروز تغییرات در نطفه خفه شده اجتماعی است، چه شاهدی بهتر از مجموعه اخباری که درباره این موضوع شما می شنوید و می بینید؟

* یکی از دلایل مخالفان شرکت در انتخابات این است که اصولگرایان با کاندیداهای اصلی خود به میدان آمده اند ولی اصلاح طلبان از این امتیاز برخوردار نیستند. آنها چنین رقابتی را منصفانه نمی دانند. پاسخ شما به صاحبان این دیدگاه چیست؟

مگر در گذشته چنین نبوده است؟ مگر ملی گراها، مگر نهضت آزادی ها هیچگاه توانسته اند نامزد اصلی خودشان را داشته باشند که در اکثر مواقع در انتخابات حضور داشته اند؟ مگر فاصله امروز اصلاح طلبان به ویژه سبزها با حکومت کمتر از فاصله نهضت آزادی با آن است؟ نهضت آزادی هیچگاه سخنگوی خارج از کشور نداشت ولی این ها شعبه خارج از کشور زده اند. به علاوه کی گفته باید منتظر رقابت منصفانه بود، باید رقابت منصفانه را ایجاد کرد. این هدف دمکراسی خواه است و نه پیش شرط او برای اقدام سیاسی.

مگر در گذشته رقابت کاملا منصفانه بود که در آن شرکت می کردند؟ حتی درباره سلامت آرا هم می توان به سال ۸۴ ایرادات مهمتری وارد کرد تا ۸۸، ولی چرا در انتخابات بعدی شرکت کردند؟ پاسخ این است که هرگاه فکر کنند شانس رای آوری بالا دارند می آیند و هرگاه چنین برداشتی نداشته باشند اِن قَلت می آورند.

ولی من هیچگاه از این موضع در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده ام. شانس رای آوری برایم فرع بر اصل شرکت است. شرکت خودم را مشروط به وجود انتخابات کاملا آزاد و منصفانه نمی کنم، بلکه این شرط هدف فعالیت من است و نه شرط آن. اگر کسی ثابت کند که شرکت در این انتخابات به این هدف کمک نمی کند حتما از این شرکت پرهیز می کنم، حتی اگر نامزد مورد نظرم شانس رای آوری داشته باشد.

* آیت الله موسوی خوئینی گفته است حضور اصلاح طلبان در این انتخابات، منجر به افت رای پانزده میلیونی چهار سال قبل آنها می شود و به همین دلیل، شرکت در انتخابات به صلاح جناح اصلاح طلب نیست. درباره این ملاحظه، چه نظری دارید؟

نظرات آقای موسوی خویینی را خواندم. بیشتر نوعی انذار داده بودند و نه نظر قطعی در رد شرکت. چون می دانم ایشان نظرات علنی خود را با رعایت نظرات جمعی می گویند و اکنون که اصلاح طلبان به صورت آشکار در صدد شرکت هستند، هیچگاه در علن موضع مخالف آنان اخذ نخواهند کرد. ولی گمان نمی کنم افت رای مساله مهمی باشد. زیرا ایشان در همانجا شرح می دهند که اگر آقای خاتمی آمده بود یا آقای هاشمی تایید می شدند، قطعا رای می آوردند.

وقتی که ایشان این را می دانند چرا دیگران از آن غفلت کنند، روشن است که حتی اگر ۵ میلیون رای هم در انتخابات بیاورند، ناقض آن واقعیتی که گفتند نخواهد بود و حکومت هم این را می داند. بنابراین از این نظر هیچ مشکلی نیست.

* اگر هاشمی و خاتمی از حسن روحانی یا عارف حمایت کنند و مردم هم رای چندانی به کاندیدای مورد حمایت آنها ندهند، آیا این حمایت نشانه سیاست ورزی درست هاشمی و خاتمی است؟ چرا؟

بنده با این اگر و مگرها آشنایی ندارم. چیزی که اتفاق نیفتاده را چگونه تحلیل کنیم؟ مساله را باید در شرایط موجود و بر اساس تحلیل موجود و با اهداف تعیین شده پاسخ داد. از آن جا که مساله اصلی بنده در شرکت در انتخابات، رای آوری نیست لذا خیلی روی این موضوع حساس نیستم. این ها را هم درست نمی دانم.

آقای هاشمی در مجلس ششم سی ام شد، ولی اکنون موقعیت دیگری یافته است، حتی از نظر برخی در مقام رهبری اصلاح طلبان قرار گرفته است. این طور نیست که از ترس مرگ خودکشی کنیم. اصلاح طلبان اگر اصل شرکت را پذیرفته اند، باید یکی را معرفی کنند و بهتر است که ائتلاف کنند. پس باید در این راه کوشش کنند، حرف های دیگر اضافی است.

* در بین نامزدهای جناح اصولگرا، شانس چه کسی را بیشتر از همه می دانید؟

نظرسنجی های موجود را نمی دانم چقدر معتبر است، ظاهراً می گویند قالیباف؛ ولی تا روز آخر باید صبر کرد زیرا رای هیچکدام از آن ها ثبات و عمق ندارد، مردم از سر ناچاری کسی را برگزیده اند، ممکن است آن را تغییر دهند. هر چند شانس او بیشتر از سایر دوستانش است.

* آیا حضور سعید جلیلی در این انتخابات، آن هم در شرایطی که به نظر می رسد انتخابات دومرحله ای خواهد شد، نشانه تکرار قصه سال ۸۴ نیست؟

حقیقت را بخواهید بنده خیلی پیگیر اردوگاه اصولگرایان نیستم. به دو دلیل، یکی این که اطلاعات کمی در این زمینه دارم. اطلاعات موجود هم بیشتر شایعه است. دوم این که تعیین کننده اصلی وضعیت انتخابات اصلاح طلبان هستند و نه طرف مقابل. بازی آنها از روی بازی این طرف طراحی می شود و نه بر عکس.

* بین عارف و روحانی، کدام یک شانس بیشتری برای ریاست جمهوری دارند؟ چرا؟

روحانی به دلایل متعدد شانس بیشتری دارد. علت این است که در میان سه وجه رای آوری (فردی، جریانی، گفتمانی) می توان گفت که رأی این دو نفر تا کنون به ویژگی های شخصی آنان مربوط می شود که از این حیث روحانی جلوتر می نماید. ولی در رأی « جریانی» هم روحانی جلوتر است. رأی گفتمانی هم در حال حاضر هیچکدام ندارند.

* اگر یکی از دو گزینه عارف-روحانی به نفع دیگری کنار برود و هاشمی و خاتمی از گزینه باقی مانده در عرصه رقابت به جد حمایت کنند، اصلاح طلبان تا چه حد می توانند به بسیج رای دهندگانشان در روز انتخابات و تکرارنشدن ماجرای انفعال هشت سال پیش آنها، امیدوار باشند؟

از نظر بنده اصل ائتلاف و اتخاذ تصمیم از سوی آقای هاشمی و خاتمی و اصلاح طلبان اهمیت دارد. این تصمیم نشان از بلوغ سیاسی آنان است. اگر این کار انجام شود که امیدوارم همین امروز انجام بشود، نگران اتفاقات بعدی هم نباید بود و باید به نتیجه انتخابات فارغ از این که چه کسی رأی اول را می آورد امیدوار باشند.

* در صورت بسیج حداکثری نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه، فکر می کنید روحانی (یا عارف) برنده انتخابات شود یا اینکه دوباره با وقایع سال ۸۸ مواجه خواهیم شد؟

برداشت من این است که نتایج انتخابات به صورت عرفی پذیرفتنی است ولی بسیج حداکثری روی نخواهد داد و نیازی هم نیست. چون در بسیج حداکثری نامزد موجود را تبدیل به چیز دیگری می کنند. باید کوشید از اتفاقات ۸۸ هم پرهیز کرد و گمان می کنم چنین خواهد شد، هم حکومت و هم منتقدین از آن وقایع درس گرفته اند.

* آیا موضع گیری سعید جلیلی به نفع طبقات محروم و شعارهای تند و انقلابی او، می تواند او را نیز همانند احمدی نژاد در سال ۸۴، کامیاب کند؟

اگر این مواضع می توانست کامیابی بیاورد، خوب بود که از عملکردهای دولت فعلی دفاع می کردند. من گمان نمی کنم که آنان این مواضع را برای جلب رأی می گیرند (برخلاف احمدی نژاد) ؛ چون در حال حاضر چنین مواضعی رأی آور نیست. آنان این مواضع را برای این می گیرند که بگویند این شعارها زنده است و لذا در صدد کسب رأی از طریق این شعارها نیستند.

* محسن رضایی نیز در این انتخابات، به نفع اقشار محروم جامعه موضع گیری می کند. آیا حضور رضایی، به شکسته شدن آرای بالقوه جلیلی منجر خواهد شد؟

پاسخ های دقیق مستلزم داشتن نظرسنجی های معتبر با جزئیات لازم است تا بدانیم مردم در جزئیات، چگونه فکر می کنند و چه کسی را ترجیح می دهند؟ چون به چنین اطلاعاتی دسترسی نداریم، پس قادر به پاسخگویی هم نیستیم. ولی معتقدم که بیشتر آرای موجود فاقد معنا و مفهوم دقیق جامعه شناسانه است. مفاهیم این آرا، گنگ و سیال و ناپایدار است.

* آیا در این انتخابات، کانون های اصلی قدرت رای ایدئولوژیک جناح اصولگرا را به سود سعید جلیلی و یا کاندیدای اصولگرای دیگری بسیج می کنند؟

فکر نمی کنم چنین کنند. اول این که فعلاً نیازی نمی بینند، مگر آن که ائتلاف اصلاح طلبان جدی و پرشور شود. دوم این که به دلیل مسایل پیش آمده برای دولت قبلی و شکست فاحش اصولگرایان از آن تجربه، قادر نیستند که ابزار خود را در این باره اعمال کنند.

* اگر در شرایط فعلی نابسامانی اقتصادی مشکل اصلی جامعه ایران است، چرا چهره هایی چون قالیباف و رضایی و ولایتی را بر روحانی و عارف ترجیح نمی دهید؟

برای این که مشکل اصلی اقتصاد نیست، مشکل اصلی سیاست است و این نارسایی های سیاست است که در اقتصاد انعکاس یافته و این بدبختی ها را ایجاد کرده است. به علاوه چه کسی گفته که این افراد حتی در اقتصاد می توانند عملکرد بهتری از دو نفر دیگر داشته باشند؟ اتفاقاً اگر اقتصاد هم مشکل اصلی بود، این دو بهتر بودند.

* اگر انتخابات دومرحله ای شود، سه کاندیدای اصلی مدعی حضور در دور دوم انتخابات را چه کسانی می دانید؟ چرا؟

این بستگی به رفتار اصلاح طلبان در ائتلاف دارد. به نظرم قالیباف، روحانی و ولایتی شانس بیشتری دارند. هر چند در شرایط خاصی فقط روحانی شانس انتخاب در دور اول را هم دارد.