پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- بسیاری کارگزارانی هارا بازیگران انحرافی در جریان اصلاحات می دانند. کما اینکه اصلاح طلبان با شعارهای ضد کارگزارانی روی کار آمدند اما منافع مشترک آنها را به یک دیگر پیوند زد. اصلاح طلبان پس از دولت نهم و دهم بیشتر در دهان کارگزارانی ها قرار گرفتند و بلعیده شدند. دلیل آن هم فتنه 88 و زرنگی کارگزارانی ها نسبت به حواشی فتنه بود. سطح چانه زنی خود را حفظ کردند اما بخش مهمی از احزاب اصلاح طلب از دایره نظام خارج شدند و همین امر موجب انحلال آنها را فراهم ساخت. بازگشت به اجتماع در جریان اصلاح طلب نیاز به سازمان رای داشت که کارگزارانی ها این سازمان رای را فراهم ساختند و بدنه اصلاحات زمانی به این ماجرا پی برد که حزب اتحاد ملت ایران تاسیس گردید و متوجه شد بخش عمده ای از اصلاح طلبان در درون کارگزارانی ها غرق شدند. 

در انتخابات 92 با کنار رفتن چهره اصلاح طلبِ عارف رای برای روحانی آماده شد و وی توانست بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زند. بسیاری انتظار داشتند همانند ایثارِ عارف، روحانی از کابینه ی اصلاح طلب بیشتری استفاده کند و عارف نیز به عنوان معاون اول دولت یازدهم منصوب شود. در حالی که جای او یک کارگزارانی نشست و قدرت در اختیار کارگزارانی ها ماند. 

انتخابات 96 نیز پازل دیگر قدرت کارگزارانی ها مشخص شد. سرلیستشان در تهران رای آورد و لیست در اختیار کارگزارانی ها قرار گرفت. هرچند شورای عالی اصلاح طلبان مدعی بستن لیست شورای شهر تهران شدند اما این کارگزارانی ها بودند که لیست را در پس پرده بستند. تا جایی که کرباسچی  با تایید دریافت دو میلیارد تومان از نامزدهای انتخاباتی لیست امید گفت: « 2 میلیارد و 100 میلیون، برآیند تبلیغات ستاد شده بود که قرار بود سهمیه‌ای از این مبلغ را بدهند.». کارگزارانی ها این جا نیز از اصلاح طلبان رها شده از سیاست ورزی سو استفاده را کردند و توانستند سهم بالایی در قدرت شهری تهران به دست آورند. 

با طرح گزینه های ریاست کرسی بهشت، حبیب الله بی طرف در کنار نجفی محتمل ترین گزینه اصلاح طلبان بود در حالی که وعده وزارت نیرو موجب شد تا بی طرف از ادامه راه انصراف دهد و نجفی بر کرسی شهرداری تهران تکیه زند. در حالی که بسیاری تصور می کردند بی طرف به راحتی بر مسند وزارت نیرو می نشیند، اما او تنها گزینه ای بود که صحن مجلس رای اعتماد به دست نیاورد.

به نظر می رسد با وعده وزارت ، بهترین گزینه اصلاح طلبان برای شهرداری تهران از بین رفت و کارگزارانی ها در یک جنگ قدرت بازی را از اصلاح طلبان بردند. «وعده سر خرمن» شاید مناسب ترین ضرب المثلی باشد که رفتار کارگزاران را به اصلاح طلبان نشان دهد. اصلاح طلبانی که تمام تلاششان را برای رای اوری روحانی گذاشتند حالا هیچ جایگاهی در دولت ندارند و به نوعی اصلاح طلب ترین گزینه آنها از تصدی کرسی وزارت جا ماند. اینجاست که می توان دعوای منتجب نیا بر پدرخواندگی بعضی جریانات در اصلاح طلبی را فهمید و پوست موزی که کارگزارانی ها زیر پای اصلاح طلبان گذاشتند.

اما سوال اینجاست، چرا اصلاح طلبان به این اوضاع افتادند و با بزرگترین دشمنشان صلح کرده و همکاری میکنند و هر روز خسارت بیشتری می بینند.  تندروی های دهه هفتاد و در نهایت حواشی پیرامونی فتنه 88 و از دست دادن احزاب اصلاح طلبی موجب شد تا کارگزارانی ها با زرنگی تمام از بحران های سیاسی کنار روند و در نهایت تنها ابزار ارتباطی اصلاح طلبان با حاکمیت باشند. کارگزارانی ها سعی کردند چتر پدر خواندگی خود را بر اصلاح طلبان بگسترانند و از آنها برای حفظ در قدرت استفاده کنند. اینجاست که می شود فهمید «با جهانگیری تا 1404» به چه معناست و چرا اصلاح طلبان حضور جدی برای معرفی کاندید ندارند. آیا اصلاحات به عنوان یک گفتمان مستقل تمام شده و نیاز به آن دارد تا خود را باز سازی کند یا آنکه تندروی و کندروی چیزی از اصلاح طلبی باقی نگذاشته و از اصلاحات جز یک اسم ، مفهومی نمانده است. سوالاتی از این دست فقط یک جواب خواهد داشت. اتفاقات آینده و سهم گیری اصلاح طلبان از دولت و پاسخ کارگزارانی ها به این سهم دهی. از طرفی کارگزارانی ها از امروز برای 1400 برنامه ریزی دارند و از طرف دیگر نمیخواهند به راحتی تکرار کردن های اصلاح طلبان را از دست دهند. تثبیت و ماندن در قدرت مهمترین چالش پیش روی کارگزارانی ها است که برای حفظ آن به اصلاح طلبان نیاز دارند.