پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدامین فرج اللهی- چندسالی است روند تولیداتِ مکتوب و تصویری درباره تاریخ انقلاب شتاب بیشتری گرفته. نشریاتی مثل «مهرنامه»، «نسیم بیداری»، «رمزعبور»، سایتهایی مثل «تاریخ‌ایرانی» وابسته به صادق خرازی، «خشت خام» و «تاریخ آنلاین» حسین دهباشی، در سطوح پایین‌تر کانالهای تلگرامی تاریخی مثل «درس و عبرت» و «دفاع مقدس» وابسته به سایت رهبرانقلاب و کانالهای برخی مورخین مثل «رسول جعفریان» و  «جعفر شیرعلی‌نیا»؛ در کنار کانالهای ریز و درشت گمنامی که به تاریخ  انقلاب می‌پردازند؛همه اینها باعث شده تاریخ از کنج کتاب و ویژه‌نامه‌های قطور کاغذی بیرون بیاید و راحت‌تر در دسترس قرار بگیرد.

اما «جهت‌گیری»‌های سیاسی باعث می‌شود تاریخ انقلاب نه آنطور که «بوده»، بلکه آنگونه که راویان «می‌پسندند» روایت شود. جریان حامی «هاشمی رفسنجانی» به مدد بازوهای رسانه‌ای متعددش، موفق شد چندین سال توسط خود مرحوم هاشمی و کمی بعدتر توسط مورخینِ دوستدارش؛ انقلاب را از عینک هاشمی روایت کند. انتشار کتابهایی چون «روایتی از زندگی و زمانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی» نوشته جعفر شیرعلی‌نیا و «صراحت‌نامه» درباره فتنه 88 و آثار این‌چنینی در کنار گزارش و مصاحبه های متعددی که در رسانه‌های مکتوب و مجازی همسو با هاشمی منتشر می‌شد توانست این اتفاق را رقم بزند. 

«سیاسی‌کاری در نقل تاریخ» مهمترین ویژگی این جریان است. برای اینکه «هاشمی» قهرمان همه ی روایتهای تاریخ دربیاید؛ دیگران سانسور یا تحریف  شده و روایتها ناقص یا وارونه بیان می‌شدند. خلاف‌واقع‌گوییهای هاشمی و مورخین حامی‌اش در ماجرای «انتخاب رهبری و ماجرای 14نفر»، «ماجرای دادگاههای پایان جنگ»، «قهر ده ساله آیت‌الله خامنه‌ای با آیت‌الله مصباح» و «مخالفت امام با مرگ بر آمریکا» از مهمترین تحریفاتی بود که با واکنشهای گسترده‌ روبرو شد. سیاسی‌کاری این جریان در نقل تاریخ به امام‌خمینی نیز رسید و آنقدر به افراط کشیده شد که  رهبرانقلاب نسبت به خطر«تحریف امام» سخن گفتند و صراحتا به خاطرات نقل شده توسط این جریان اشاره کرده و آنها را رد کردند. 

بگذریم؛ «تاریخِ روایت‌شده» توسط جریان فوق‌الذکر یک ویژگی ثابت دارد و آن هم اینکه «هاشمی»، «تنها قهرمان» همه روایتهاست.

 اما یکی از مهمترین اتفاقاتی که در این بین افتاده و می‌افتد و مغفول مانده است، نادیده گرفتن چهره‌ای دیگر به نام «آیت‌الله خامنه‌ای» است. هاشمی از چهره‌های موثر انقلاب بوده، رییس مجلس بوده، فرمانده جنگ بوده، رییس جمهور بوده و رییس مجمع تشخیص مصلحت هم بوده. اما آیت‌الله خامنه‌ای که سوابق و مسئولیتهایش چیزی کم از هاشمی ندارد، کسی که از چهره‌های موثر نهضت بوده، عضو شورای انقلاب بوده، نماینده امام در ارتش، عضو شورای عالی دفاع، مدتی رییس شورای عالی دفاع، هشت سال رییس جمهور، امام‌جمعه تهران، و نزدیک به سی‌سال است رهبر جمهوری اسلامی است چه وزنی در خاطرات و روایتهای تاریخی هاشمی و مورخینِ دوستدار او دارد؟ 

او همیشه در روایتهای این جریان تاریخ‌نگار در سانسور است، مگر اینکه جایی در تایید نظرات هاشمی باشد. حزب جمهوری سه چهره اصلی دارد: بهشتی، خامنه‌ای و هاشمی. اما این جریان همیشه کوشیده هاشمی و بهشتی را کنار هم بگذارد و اصلا نامی آیت‌الله خامنه‌ای که از سال 60 تا 66 دبیرکل حزب بوده نبرد، چرا؟ چون قرار است هاشمی در این سالها به شهیدبهشتی تشبیه شود و  منتقدانش بشوند دشمنان بهشتی! در روایتهای دوران رهبری آیت‌الله خامنه ای هم، بارهم این هاشمی است که «تک بازیگر» جمهوری اسلامی است و فقط گاهی برای هماهنگی های کلان با رهبری دیدار می‌کند و نظراتش را به ایشان می‌گوید. رهبری یک مسئول تشریفاتی و بلااثر است.

این روندِ ناجوانمردانه پس از فوت هاشمی نیز توسط برخی مورخان نزدیک به این جریان همچنان ادامه دارد. «وفاداری به هاشمی» و نه «حقیقت» در نقل تاریخ، کار را به جایی می‌رساند که در مقاطع تاریخی که هاشمی در مقابل رهبری ایستاده، داستان را مانند فیلمهای اصغر ادی با «پایان باز» تمام کنند.شاید مرور کانال تلگرامی آقای شیرعلی‌نیا و کتاب ایشان درباره هاشمی، بتواند نمایِ درستی از این آفتِ تاریخ‌نگاری را پیش روی مخاطب قرار دهد.