پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- مسعود ندافان- دیگر خرداد، ماه رخدادهای مهم سیاسی نیست؛ روزهای پرحادثه تکرار می‌شوند. در میان بهت جهانی ترامپ در کاخ سفید حضور پیدا می‌کند و هاشمی رفسنجانی ستون اصلی حمایتی جریان اصلاحات و دولت یازدهم  درگذشت. گویا مصائب حسن روحانی برای استمرار دولت یازدهم در اردیبهشت 96 پایان ندارد. 

در میان این تحولات نام ناطق نوری بار دیگر بر زبان سیاستمداران و تحلیلگران جاری‌شده است؛ آیا بار دیگر شیخ نور ردای حضور جدی در منازعات سیاسی کشور را دارد؟ آیا او پس از رخت عافیت رهبری ائتلاف سیاسی 92 را بر عهده خواهد گرفت و یا اقدامات انفرادی ولی پردامنه سیاسی خود را ادامه می‌دهد؟

هاشمی یار قدیمی؛ اصلاحات رقیب پیشین

2 خرداد 1376، آغاز اصلاحات و پایان راست بود. با فروپاشی شوروی، چپ‌ها دچار بحران هویت شدند؛ آنان که با نگرش‌های چپ‌گرایانه اسلامی سخن از مبارزه با استعمار برای استیلا مستضعفین می‌دادند؛ تحولات جهانی را به سمت برپایی نظام لیبرالیستی می‌دیدند. چپ‌های دهه شصت با «اتفاق» خرداد پر رخداد 1376 به جریان اصلاحات تغییر هویتی دادند و شانه‌به‌شانه دشمنان پیشین خود قرار گرفتند؛ «مذاکره با امریکا» آرزوی آنان شد. 

آن‌سو سپهر سیاست کشور راست نشین ها بودند؛ آنان دل درگرو هاشمی رفسنجانی داشتند. ناطق نوری خود را شاگرد هاشمی رفسنجانی می‌دانست؛ اما مردم خسته از سردار سازندگی بودند؛ سازندگی به سبک هاشمی رفسنجانی یعنی روایتی از افزایش فاصله طبقاتی و تئوریزه سازی اشرافیت ساختاری در خطبه‌های نماز جمعه رئیس‌جمهور وقت بود. حالا راست‌گرایان هم‌نوا با سردار سازندگی بودند! گویا برچسب اسلام آمریکایی و سرمایه‌داران حجره نشین با سردار سازندگی هم‌نوا شده بود. سرانجام چپ‌گرایانه فرصت را برای نقاب جدید بانام «اصلاحات» مناسب دیدند.

ناطق نوری پیرامون چرایی شکست خود، حمایت از هاشمی رفسنجانی و فضاسازی رسانه‌ای را مهم‌ترین دلیل دانست؛ شیخ کهنه‌کار نوشت «مسئله دیگر این بود که وقتی من از سیاست‌های اقتصادی دولت و شخص ایشان دفاع کردم، می‌گفتند: پس ناطق که شق‌القمری نمی‌کند و تحولی در کشور ایجاد نمی‌شود؛ او هم راه رفسنجانی را ادامه می‌دهد. طبیعتاً این جریان اثر خود را روی آرا می‌گذاشت. درواقع یکی از عواملی که سبب شد من رأی نیاوردم، حمایت من از آقای هاشمی، به این بیانی که عرض کردم، بود و حمایت از آقای هاشمی چوب خوردن داشت.» همچنین ناطق نوری در کتاب خاطرات خود نسبت به پروپاگاندای رسانه‌ای اصلاح‌طلبان و موج تخریب این جریان سیاسی علیه وی می‌گوید: « جنگ روانی علیه من بسیار شدید بود و متأسفانه کسی هم این‌ها را پیگری نکرد. بیش‌ترین تهمت‌ها به من زده شد و انعکاس آن به این صورت بود که دیگران خیلی مظلوم واقع شدند. مثلاً اینکه اگر فلانی بیاید، مثل طالبانی عمل می‌کند. آن‌ها با تبلیغات خود فرصت فکر کردن و اندیشیدن را از مردم گرفتند که این از مصادیق استثمار فکری است. این را اختناق می‌گویند این ضد آزادی است که با بمباران تبلیغاتی جلوی فکر مردم را بگیرند، اصلاً از آن‌ها آزادی فکر را گرفتند و افکار مردم را به یک‌سو کانالیزه کردند.»

اقدام مشترک؛ نه به احمدی‌نژاد

هیمنه سیاسی ناطق نوری در خرداد 1384 شکست و در سوم تیر پایان یافت. حضور محمود احمدی‌نژاد آخرین پتک بر پیکر راست نشین ها بود؛ هرچند احمدی‌نژاد خود را «مردی از جنس مردم» می‌نامید ولی تحولات سپهر سیاست کشور خبر از شکل‌گیری «اصولگرایی» خبر می‌داد. 

ناطق نوری این‌گونه از جلسات انتخاباتی با شهردار تهران روایت می‌کند«آقای احمدی‌نژاد هم جزو همین‌ها کاندیداها بود. ایشان می‌گفت:«من طرح برای اداره کشور دارم و بقیه نامزدها ندارند. شما هم اجازه نمی‌دهید من طرحم را بدهم.» ما با کاندیداهای دیگر 2 جلسه داشتیم، با ایشان 3 جلسه برگزار کردیم. یک روزبه آقای باهنر گفتم یک‌وقتی به آقای احمدی‌نژاد بدهید چون می‌گویند من برای اداره کشور یک طرح ویژه دارم.جلسه زمانش هماهنگ شد و ایشان به همین دفتر بنده آمد و مرحوم آقای عسگراولادی، باهنر، بنده و برخی دیگر از دوستان بودند. ایشان در آن جلسه  2 ساعت طرحش را توضیح داد. بنا هم بود تا پایان صحبت ایشان حرفی نزنیم. ایشان وقتی صحبتش را تمام کرد. من رئیس جلسه بودم و اگرچه منشی جلسه کس دیگری بود ولی برای اینکه مطالب یادم بماند چیزهایی را می‌نوشتم که  خود آن نوشته‌ها 4 صفحه شد! قبل از اینکه من صحبت کنم، مرحوم آقای عسگراولادی رو کردند به بنده و حرفی زدند که شاید شما هم تا الآن نشنیده باشید. آقای عسگراولادی گفت: «این برادر ما احساس می‌کند که اسلام را فقط او می‌شناسد، این برادر ما احساس می‌کند انقلاب را فقط او درک کرده است. این برادر ما احساس می‌کند امام را فقط او می‌شناسد.» بنده هم خطاب به آقای احمدی‌نژاد گفتم:«آقای احمدی‌نژاد! من حرف‌های شمارا خیلی دقیق گوش دادم حقیقتاً هرچه دقت کردم، هیچ  نفهمیدم.» یا سطح معلومات شما خیلی بالا است و ما نمی‌فهمیم شما چه می‌گویید یا اینکه حرف‌های«بالا ابری» می‌زنید.»

دهه هشتاد برای هاشمی رفسنجانی، رفیق دیرین ناطق نوری هم‌عصر عسرت بود؛ هاشمی رفسنجانی طعم شکست را در دو انتخابات 84 و 88 چشید. او شکست‌پذیر نبود؛ فرجام انتخابات ریاست جمهوری نهم را به خدا سپرد و خرداد 88 را با نامه بدون سلام به رهبر معظم انقلاب و عدم حضور در مراسم تحلیف پایان داد و تا نزدیکی حذف از سیاست ورزی رسمی کشور پیش رفت.

اقدام مشترک هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری حذف احمدی‌نژاد و تفکرات نزدیک به او بود؛ هرچند سویه‌های این جدال گریبان گر اصولگرایان نیز شد. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ماحصل مدیریت اتاق فکر هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری بود؛ آنان با تیزهوشی راست‌گرایان را علیه اصولگرایان مدیریت کردند و پیش‌شرط انصراف علی‌اکبر ولایتی را انصراف سعید جلیلی دیکته کردند؛ عارف را با مرقومه دستوری رئیس دولت اصلاحات مجبور به انصراف کردند تا همه شرایط برای حضور حسن روحانی بدیل هاشمی رفسنجانی در دهه نود مهیا شود.

گام اول؛ بازنگری در قانون اساسی 

مراسم هفتم درگذشت هاشمی رفسنجانی اوج حضور ناطق نوری بود؛ او از نامهربانی نسبت به یار قدیمی‌اش گلایه کرد و هاشمی را «اپوزیسیون» ندانست و او را مصداق آیاتی از قرآن دانست! و سپس در جایگاهی فراجناحی خواهان همگرایی سیاسی در کشور شد و اظهار داشت: «من از برادران و خواهران ایرانی‌ام به‌عنوان یک طلبه کوچک خواهش می‌کنم از چپ و راست تا اصلاح‌طلب ، اصولگرا و اعتدال‌گرا این اجتماعی که کردید را همچنان داشته باشید و این اجتماع با تفکرات، عقیده‌ها و گروه‌های متفاوت منافات ندارد. در مشترکات باهم باشید و درجایی که اختلاف‌نظر وجود دارد بنشیند و اختلافات را حل کنید. اگر هم قانع نشدید تهمت نزنید.»

گام اول ناطق نوری پس از عبور غلیان‌های احساسی مراسم هفتم هاشمی رفسنجانی، با ایده «بازنگری در قانون اساسی» آغاز شد تا روایتی کلان از برنامه سیاسی جدید او باشد؛ ناطق نوری اظهار داشت: «بنده قائل هستم به اینکه هنوز هم قانون اساسی ما نیاز به بازنگری دارد و نظام ما نیاز به بازسازی دارد. نارسایی‌ها در این ساختار وجود دارد که باید آن را درست کرد. بعضی نارسایی‌های رفتاری را هم من معلول این نقصان ساختاری می‌دانم. به باور من ماهم ازنظر رفتاری و هم ازنظر ساختاری مشکل‌داریم.»

هرچند او مختصات برنامه سیاسی جدید خود را به آینده موکول کرد؛ اما سخن از بازنگری در قانون اساسی نشان می‌دهد که ابعاد حضوری ناطق نوری در عصر بدون هاشمی، فراتر از جناح‌بندی مرسوم سیاسی است و او برای تحقق طرح خود نیاز به همگرایی همه‌جانبه دارد.

چشم‌انداز؛ تردید ناطق 

سرنوشت ناطق نوری بار دیگر به «راه هاشمی» گره‌خورده است؛ راهی که شکست دوم خرداد 76 را برای او رقم زد و همچنین مهر او از دل حامیان اصولگرایان با همراهی یار قدیمی‌اش در انتخابات ریاست جمهوری دهم از بین رفت. 

ناطق نوری همان‌طور که در اولین سال حضور احمدی‌نژاد در سیاست ورزی کشور گفته بود؛ «انفرادی در سیاست» فعالیت کرد و همچنین به روایت خودش که «در دنیای سیاسیون باید عمر سیاسی برای خود تعریف کنند، کهنه‌کارهای سیاسی باید به اتاق فکر بروند.» انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را از اتاق فکر مشترک مدیریت کرد. حالا همه نگاه‌ها به‌سوی او خیره شده است؛ آیا ناطق نوری جانشینی هاشمی رفسنجانی برای ائتلاف 92 را قبول می‌کند؟ او به‌صراحت در پاسخ به یادداشت حسین شریعتمداری اعلام کرده است «من جذب اصلاح‌طلبان نشده‌ام و کار خودم را می‌کنم» و همچنین طبق عهد دهه هشتاد خود که اظهار داشته بود «من از کار تشکیلاتی کنارکشیم»، بار دیگر به کار تشکیلاتی دعوت‌شده است. 

به نظر می‌رسد که در شرایط جدید ناطق نوری تردید دارد که جایگزین هاشمی رفسنجانی بشود؛ او رسم پهلوانی را به خود می‌شناسد و می‌داند که اصلاح‌طلبان اهل مروت نیستند. در نگرش تحلیلی ناطق نوری، اصلاح‌طلبان خواهان رهبری موسمی وی تا انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم هستند و این خط قرمز اوست. خبرهای جدید از اردوگاه اصلاحات مبنی بر ایده آشتی ملی و اعلام تلاش‌های برای ترمیم مناسبات با حاکمیت حتی با پذیرش اشتباهات فتنه 88 نشان‌دهنده‌ی این است که تمایل پذیرش رهبری ناطق نوری در جبهه اصلاحات وجود جدی ندارد اما از آن‌سو هرچند ناطق نوری تمایلی برای رهبری جریان اصلاحات را ندارد و خط بازگشت دشمنان سیاسی خود را احساس می‌کند بنابراین احتمالاً او فقط یکی از بازیگران مهم اتاق فکر استمرار دولت یازدهم برای چهار سال آینده باشد.